1- بنابراین: کورش! آسوده بخواب که احمدینژاد بیدار است.
2- البته آقای بقایی با توجه به سمتهای گذشته و مسئولیتها و مقامات امروزشان حق دارند رئیسجمهور را «کورش زمان» بدانند هر چه باشد ایشان معاون رئیسجمهور هستند، نه معاون کورش کبیر.
3- در گذشته «ابوذر زمان»، «مالک اشتر زمان»، «مقداد زمان» و... داشتیم، حالا ظاهراً دور، دور «کورش زمان»، «داریوش زمان» و... است.
4- با این حساب قوم یأجوج و مأجوج چه کسانی هستند؟
معاون کورش زمان: «بنده حساب کردم، سه سال دیگر مردادماه بازنشسته هستم. یعنی درست قبل از تشکیل دولت بعدی؛ ضمن اینکه تا سه سال آینده خدا بزرگ است. یک سیب را به آسمان بیندازی، هزار چرخ میخورد تا به زمین برسد.»
1- نه تو رو خدا. شما حیفی بازنشسته بشی. تازه یه جانشین لایق برای اسفندیار رحیممشایی پیدا شده.
2- فقط حواستان باشد، قبلاً یک هلو را انداختند بالا، رفت افتاد گوشه دانشکده علومپزشکی. (وزیر بهداشت سابق)
3- یک بار هم مردم سیبی را بالا انداختند، زِرتی خورد توی سر خودشان.
کوروش زمان در شبکه خبر
جمعهشب کورش زمان در آستانه سفر به نیویورک با شبکه «خبر» سیما گفتوگو کرد. کورش زمان درباره اینکه چرا زمان افزایش قیمت بنزین اعلام نمیشود، گفت که ممکن است مردم شب قبلش بروند توی صف پمپبنزین و به زحمت بیفتند، یا بروند پیت 20 لیتری بنزین پر کنند و در خانه بگذارند و آتشسوزی شود، یا مثلاً کسی چهار تا 20 لیتری بنزین پر کند، بگذارد توی صندوقعقب ماشینش و در راه خانه یک ماشین دیگری از پشت به او بزند و انفجار صورت بگیرد و جان مردم به خطر بیفتد.
کاملاً هم درست است. تازه چون وقت نبود، الباقی عواقب اعلام تاریخ دقیق گرانشدن بنزین نظیر گسترش اعتیاد، فحشا، ایدز، قتل، از هم پاشیدگی بنیان خانواده و... را توضیح ندادند. لذا گوشهای از این مسائل را خدمتتان بازگو میکنم.
اگر این ماجرا زودتر اعلام شود، ممکن است پدر خانواده شب قبل از گران شدن بنزین ماشین را بردارد که برود توی صف پمپ بنزین آنجا یکی از دوستان قدیمی خودش را ببیند. غافل از اینکه طرف معتاد شده. آن وقت پدر خانواده درجا معتاد شود و در راه برگشت به خانه پشت فرمان چرت بزند و یک ماشین از عقب به ماشین او بزند. 20 لیتریها منفجر شود. پدر خانواده زنده زنده در آتش بسوزد. مادر خانواده از شنیدن خبر درجا سکته کند و بمیرد. بعد پسر خانواده که بزرگتر بالای سرش نیست، برود شیشه بکشد و کراک تزریق کند و از طریق سرنگ آلوده ایدز بگیرد. همة ثروت خانواده را بر باد بدهد و آخرش هم برای پول دست به سرقت بزند و حین سرقت یک قتل جزیی هم بکند. دختر هم که تنها شده، فریب بخورد و به فساد و فحشا کشیده شود و ...
حالا خوب است که بیاییم زمان دقیق اجرای مهمترین طرح اقتصادی کشور را اعلام کنیم تا این همه فجایع به بار بیاید؟
کورش زمان در بخش دیگری از صحبتهایش درباره مجلس و تعبیر امام (ره) از اهمیت مجلس گفت: «جمله مجلس در رأس امور است، به شرایطی خاص در گذشته مربوط است».
1- حرف ایشان کاملاً صحیح است، جمله حضرت امام (ره) مال زمانی بود که نه کورشی در زمان داشتیم و نه چیزی.
2- امروز دیگر کورش در رأس همة امور است، نه چیز دیگری.
حجتالاسلام در مرکز موسیقی
طی حکمی از جانب رئیس سازمان صدا و سیما، حجتالاسلام والمسلمین حسین تقیپور به عنوان مدیر مرکز موسیقی و سرود صدا و سیما انتخاب شد.
1- با این حساب شهرام ناظری هم باید برود جامعالمقدمات درس بدهد.
2- لابد در دروس حوزوی علاوه بر مکاسب، طلاب بعد از این باید یک دوره ردیف میرزا عبدالله هم آموزش ببینند.
3- البته خبر عجیبی نیست. در دوره قبل از کورش کبیر این اتفاقات سابقه نداشته، بعد از این اشکالی ندارد.
شهرام شکیبا
یه نفر داشته با زنش دعوا میکرده که : تو که از من خوشت نمیومد پس چرا سر سفره عقد با صدای بلند داد زدی بـــــــــــله ،،، زنه میگه : من به تو نگفتم بله ،، یکی از من پرسید با این مرتیکه عوضی میخواهی ازدواج کنی من داد زدم بـــــــــــله
3 تا پیرزن تصمیم می گیرن شوهر کنن. یه آگهی می دن تو روزنامه:
اطلاعیه ازدواج
یکی بگیر … ? تا هم جایزه ببر!
دلیل پیشرفت نکردن فوتبال خانومها:
1- عمرا 11 تا خانوم توی زمین مث هم لباس بپوشن.
2- عمرا توی بازی بعدی هم همون لباسا رو دوباره بپوشن
سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره !
فرق پیر دختر با پیر پسر: اولی موفق نشده ازدواج کنه ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه
میدونی از کی باب شد که" اول خانم ها" یا"خانم ها مقدم هستند". این موضوع از عصر غار نشینی انسان باب شد. چطوری؟ اینطوری که انسان غار نشین هر وقت می خواست برود تو غار اول خانم ها را می فرستاد که اگر حیوان درنده ای آنجا بود اول آنها را بخورد و یا وقتی میخواست از غار خارج شود اول خانم ها را می فرستاد که اگر باز حیوان درنده کمین کرده باشد اول خانم ها را بخورد ، پس خانوما مقدم ترن
تشخیص دختر ایرانی :
هرگز بینی هایشان عمل کرده نیست !
موهایشان خدادادی طلائی است و مادر زادی مش داره !
وقتی از کنار هم رد میشن هرگز به هم چپ چپ نگاه نمی کنند!
تمام زیور آلاتشان طلاوجواهرات اصل است!
تا قبل از ازدواج هر گز ابروهایشان را بر نمی دارند!
هشدار به دختران مجرد... به زودی دختران چینی با مهریه کم وارد کشور می شوند
شارجیم چیست !؟ بیماری خطرناکی که دختران از جنس مخالف تقاضای شارژ کرده و در صورت وصول بلافاصله جیم میشوند! تا کنون واکسنی برای این بیماری کشف نشده
دختره به یه پسره میگه اگه منو بوس کنی واسه همیشه برای تو میمونم پسره میگه: ممنونم از هشداری که بهم دادی
خداوند زن را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد
دختره می پرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره
تعریف مادر زن : مادر زن اسلحه ای است انفرادی که با عیال حمل میشود و با مهمات دروغ همسایگان مسلح شده و با زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود . این اسلحه بدون عقب نشینی بوده و شرایط جوی به هیچ وجه در او اثر ندارد . مادر زن گاهی تک تیر و گاهی رگبار شلیک می کند . طول مادر زن بدون سر نیزه 2 متر میباشد . تعداد تیر در هر ثانیه یک میلیون فحش و ناسزا بوده و برد موثر آن ، انتقال داماد به بیمارستان و برد نهایی آن انتقال داماد به گورستان میباشد !
مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد. زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو بازم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت!؟
مرده به زنش می گه 3 تا حیوان نام ببر که با خ شروع بشه. زنش می گه: خودت، خواهرت، خدابیامرز مادرت
قدرت دید خانومها: یک تار مو را روی کت شوهرشون میبینن اما یه تیر چراغ برق را هنگام رانندگی نمیبینن!
عروسی وارد مجلس عروسی میشه ، مادر شوهر میگه :صل علی محمد دشمن جونم اومد !عروس میگه : عقرب زیر قالی ، خواستی پسر نیاری
سریع ترین دوربین جهان اختراع شد. این دوربین می تونه از خانم ها در لحظه ای که دهانشون بسته است عکس بگیره
چرا مغز زنها گرونتر از مغز مردهاست؟ - آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده نکرده اند!
خانمها مثل موتور گازی هستند: پر سر و صدا، کم سرعت، کم طاقت
چهار شباهت زن با موتور گازی؟
یکدنده ، پرسروصدا ، بی ظرفیت ، کم مصرف
یه روز یه خانمی زنگ میزنه به دکتر میگه : آقای دکتر به دادم برسید بچه ام مداد قورت داده .
دکتره میگه : من همین الان میام . خانمه میگه : دکتر تا اون موقع چی کار کنم ؟
دکتر میگه : تا اون موقع میتونین با خودکار بنویسین.
حوا وقتی زن آدم شد5 تا شانس نسبت به بقیه زنهای الان داشت
1.مادر شوهر نداشت
2.خواهر شوهر نداشت
3.هوونداشت
4.جاری نداشت
5.شوهرش آدم بود
عشق با لبخند شروع می شود . با بوسه شکوفا می شود . با گریه رشد میکند. وبا 110 تمام می شود !
دو تا خانوم داشتن با خاطرات لاغریشون واسه هم افه میومدن. اولی می گه من اونقدر لاغر بودم که وقتی می رفتم حموم مامانم با یه چیزی روی چاه رو می پوشوند تا من توی چاه نیفتم. دومی می گه این که چیزی نیست، من یه بار یه آلبالو رو با هسته قورت دادم، همه ی فامیلامون می گفتن اوا زری خانوم چند ماهه حامله ای؟!
پدری به دخترش میگه: دخترم راجع به پیشنهاد ازدواجی که بهت داده اند خوب فکرهایت رو بکن دختر گریه کنان میگه: ولی من می خواهم پیش مامانم باشم پدر: خوب، اونم با خودت ببر عزیزم !
فرهنگ لغات زنان :
1. آره یعنی نه
2. نه یعنی آره
3. ما با ید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن
4. هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه
5. چقد منو دوست داری ؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم
6. دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی
گفتم: غم تو دارم گفتا : سی چی برارم گفتم: که ماه من شو گفتا: بووات درارم! گفتم زمهر ورزی ، رسم وفا بیاموز گفتا: به لنگ کفشی چشاتِ در میارم. غزلیات حافظ و دختر لر
زن به شوهر: من پنج دقیقه میرم خونه اقدس خانم باهاش حرف بزنم تو هر نیم ساعت یک سری به غذا بزن
زنه میاد خونه به شوهرش میگه: ببین میشه این ماشینو ببری تعمیرگاه نشون بدی؟
شوهر میگه: چرا مگه چی شده؟
زنه میگه: نمیدونم این ماشین چهشه که هی مرتب میخوره به در و دیوار
عروس میره گل بچینه ، شهرداری میگیرتش
دختره میره تعلیم رانندگی ... ازش میپرسند چطور بود ؟ میگه : بد نبود ! اما معلمش خیلی مذهبی بود. میگن : واسه چی؟ میگه : والا من هر کاری میکردم هر جایی میپیچیدم میگفت : یا اباالفضل ...یا حضرت عباس...یا امام حسین
مرد: عزیزم, من میخوام از تو خوشبخت ترین زن دنیا رو بسازم!
زن: خیر پیش!
وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟
هیچی, باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده!
به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
میگن بیوه !
دیروز خامدستی مغرض خنج بر چهر پرمهر ماه منظر از هر نظر طرح ما کشیده و از حریم حیا پا کشیده و برای دشمنان هورا کشیده و از فراز بروج دروج پراکنده است بوده باشد میباشد شد گردید. وی قدر استاد ندانسته و به نهجی ناشایسته آنچه نباید بایسته را شکسته بسته به هم بسته و روی استاد خسته که البت شکر خورده از دسته.
طرف عوض دُر خزف سفته و گفته که چرا رونمایی میگردد خواهد است از مدل مو. در جواب حرف بیحساب این خامدست لاکتاب باید فرمود: اخوی مگر نخواندهای به دو اوینهای گذشتگان که: ماهی از سر گَنده گردد، نی زِدُم؟!
اگر اهل شباب این مرز و بوم فیروزهفام از سر بگندند آبش به آسیاب ایرانیان میریخته شود است تا فارسی وانیان؟ ای دیو دروج دم درکش و بدان که میدهیم چوب در آستینت کنند که در آن صورت ساده نمیتوانی زیست و نخواهی فهمید کار کیست و اگر هم بتوانی زیست واقعاً با آن وضع نام آن زیست زندگیست؟ حقا که نیست. ضمناً میدانی که منظور از آستین چیست؟ حواست جمع باشد است بود باشد میباشد گردد، از بس که ما باسواد میباشیم است بوده گردیده شده باشد.
والسلام
شد تمام
این کلام
***
به محض وصول نامه فوقانی فیالفور متحول شدم. لذا به سرعت سراغ خبرگزاری مهر رفتم و عکسهای رونمایی مدلهای موی سر مورد تأیید را برداشتم تا برایتان چاپ کنم. ضمناً عکسهای دیروز اساساً تکذیب میشود.
بانوی ایرانی حین رونمایی از موی ایرانی. خود ایشان هم هیجان زده و ذوقزده است. در این لحظه بزرگ تاریخی همگان ذوق کرده باید گردد.
دست بانوی ایرانی در حال نشان دادن موی ایرانی. این لحظه باشکوه را به طور کلی به همه تبریک عرض باید گردد.
بانوی ایرانی شادمان از نمایش موی ایرانی که اصلاح باید گردد.
1- جوان ناهنجار در حال بهنجار کردن.
2- جوان ناهنجار سابق و بهنجار کنونی که همه جوانان مثل وی اصلاح باید گردد.
1- همان
2- همان
3- سر جوان الگوی جدولبندی شده ایرانی از بابت مو به طور کلی در بدن که امید است همه مانند او تغییر و جدولبندی باید گردد.
این است رسیدن به لحظات بزرگ و باشکوه که تکرار باید گردد.
***
جناب آقای گیسوکمند
نظر به بلندای نظر حضرتعالی در جهت تعالی و ابراز نمونه مثالی و نجات جامعه از آشفتهحالی حالیا باید برای روی و موی جامعه فکری کرد. شما که خودتان سالها دست به قیچی دارید و از مشاطهگران این دیارید و از اندوه هزاهز موی هممیهنان گرانبارید، عطف به تجارب خویش در امر مو و ریش نگذارید جوان با جلالت ایرانی پای در عرصه جلافت گذارد و به خلافت غربیان گردن نهد. استعانت از خاطر عاطر فاطر شما که امروزه فیروزه در موزه ایرانید و برخاک مالنده پوزه دشمنان بدین سبب علت خاطر است میباشد.
لذا بر شماست که شباب اهل کتاب را به راه صواب رهنمون باشید که ثواب در پی آن است و اسباب نیز در دست شما. حلیه غربی از گیسوان قشر جوان ایران و بالاخص تهران بگشایید و به زیور شرق بیارایید کله سر تارک ایشان را.
اما در این راستا اگر شما بر آنها در مرایا غالب آیید همه سرها را به یک قالب درمیآرید که مستحسن است به خوبی و نیکویی و دورمان میکند از زشتی و پلشتی. امید که عمل و فعل و کار و تلاش شما سر و تارک و کله قشر جوان را از گجستگی کنونی به خجستگی افق پیشاروی رو به روی جلو راهنمون گردیده بشود است میباشد.
بر همین منهاج سرودهاند
زلف بر باد مده تا ندهی بربادم
لیک اگر دادی، بیهوده مگو آزادم
و نو پردازی چنین سروده است
موی بر کله شدی فارغ از تلواسه
نوره در کاسه
فقط زود آب بریز
که روی سرت نماسه
***
لحظاتی پس از این حکم تاریخی، فرهنگی، ادبی، هنری، غربستیزی، ایدئولوژیک بلافاصله با اختصاص ردیف بودجه ستادی ملی برای اجرای «رفع ناهمگونی در هماهنگی موی سر» ایجاد شد. در شرح وظایف این ستاد آمده است:
الف- مسئولان ستاد اجرایی «رفع ناهمگونی درهماهنگی موی سر» در سطح جامعه با نام عسس خوانده میشود.
ب - این مسئولان موظفند به محض دیدن شخصی که موهایش مطابق با مدلهای اعلام شده وزارت متبوعه نبود، شخص مذکور را دستگیر کرده، دورش پرده کشیده، دستکش به دست سر شخص مزبور را شسته، نوره کشیده و طیب و طاهر و پاک به جامعه تحویل دهند.
ج - ممکن است مظنونان و متهمان با استفاده از کلاه سعی در پنهان کردن ماهیت غربی خویش داشته باشند. در چنین شرایطی عسسهای وزارتخانه موظفند از روی ظواهر نظر بدهند. همراه داشتن کتاب، روزنامه، اسلحه گرم و داشتن عینک یا لبخند زدن هر کدام به تنهایی دلالت دارد بر غربزدگی شخص مزبور. لذا باید عملیات به سرعت صورت پذیرد.
سران فتنه
عکس مذکور گروهی از سران فتنه ترویج مدلهای غربی را به نمایش میگذارد.
استمداد از مسئولان ذیربط در شرایط کنونی
این جانب شهرام شکیبا مدتی است که در شرایط کنونی موهایم به اشکالی که در عکسها میبینید در آمده است. لطفا بگویید چه کنم. میترسم موهایم را مدل بدهم و غیر ارزشی و غیر شرقی از کار در بیاید. از طرفی مدتی است که هر وقت با این مدل مو توی خیابان میروم. بچهها به من سنگ پرتاب میکنند.
بالاخص زمانی که جماعت شورای سردبیری منعت کرده باشند از نوشتن درباره اسلامشناس برجسته و مخبر عالم ماورایی، اسفندیار رحیممشایی.
اما صحبتهای اخیر ایشان در هفته گذشته به همراه اصرار و ابرام خوانندگان محترم برای شرح آنها، قرق را شکست و باز اجازه تفسیر و تأویل برای این بنده حقیر صادر شد.
ویژگی این اسلامشناس برجسته این است که هر جا دعوتش کنند، میرود و سخنرانی هم میکند. از جست و جوی دیدگاههای توحیدی در نمایشگاه عکس هدیه تهرانی تا رابطه بهشت و ریاضیات، موضوع سخنرانیهای ایشان است.
اسفندیار رحیممشایی در مراسم سالروز تأسیس خانه ریاضی گفته است: «ریاضی، فیزیک و شیمی سه عنصر مهم علوم پایه و ستونهای اصلی نظام هستی هستند و هر ملتی که درک دقیقی از این سه علوم پایه داشته باشد در عرصههای مختلف رشد خواهد کرد».
1- پس نظام هستی اصولاً سهپایه است.
2- کاش ایشان اشاره میکردند که پایههای کشور ما بیشتر فیزیکی است یا شیمیایی یا ریاضی.
3- به نظر شما رشد ما در عرصههای مختلف بابت چیست؟ مثلاً رشدمان در فلسفه بیشتر به شیمی وابسته است یا رشدمان در رشته ورزشی گلبال (فوتبال نابینایان)
***
اسلامشناس برجسته: «برای درک درست از دو پایه اصلی شیمی و فیزیک باید علم ریاضی را به خوبی درک کرد».
1- پس اساساً نظام هستی یک پایه دارد که همانا ریاضی است. یعنی نظام هستی روی سه پایه قرار دارد که آرام آرام به یک پایه تبدیل میشود.
2- در ریاضیاتی که نظام هستی آقای مشایی بر آن بنا شده دو دو تا چند تا میشود؟
***
اسفندیار رحیممشایی: «بدون درک علوم پایه، خصوصاً ریاضیات. بهشت اهمیتی ندارد، زیرا کسی که ریاضیات را درک نکند، بهشت را از نظر کمی و کیفی درک و فهم نخواهد کرد».
1- اساساً جایگاه معادلات چندمجهولی در دیدگاه آقای مشایی کجاست؟
2- یعنی اگر برویم بهشت و نتوانیم تانژانت آلفا را محاسبه کنیم، حوری بیحوری؟
3- اگر تانژانت آلفا را محاسبه نکنیم بیشتر روی کیفیت بهشتمان تأثیر میگذارد یا کمیت آن؟
4- من الان دچار سردرگمی شدهام برای رفتن به بهشت باید کارهای خوب انجام بدهم یا ریاضی یاد بگیرم. اگر رفتم آنجا و بابت هر وعدهای یک معادله گذاشتند جلویم که حل کنم، چه کنم؟
5- آیا میشود از سال دیگر ایامالبیض را در خانه ریاضیات معتکف شویم و مسئله حل کنیم.
6- مژده، مژده، درک کمی و کیفی بهشت در 40 جلسه، ریاضی را با ما بیاموزید.
7- هر کس بتواند معادله زیر را حل کند، میتواند در بهشت در جوار اسلامشناس برجسته متنعم شود:
در بخشی از این پیام آمده است: «بیشک این مسئله برگ زرین دیگری از افتخارات ورزش و فوتبال کشور و باعث بروز توانمندیهای داوران جوان کشورمان خواهد بود. امیدوارم با برنامهریزیهای بزرگی که در مجموعه ورزش ایران وجود دارد، در همه ردهها ورزشکاران کشورمان به قلههای رفیع موفقیت دست یابند.»
البته همه اسباب افتخارمان این است که ایشان در دو بازی کمکداور بوده است و خودش در گفتوگویی گفته «مردم مرا ببخشند که نتوانستم بیشتر داوری کنم.»
احتمالاً به زودی میدان آزادی تهران را «میدان کامرانیفر» نام خواهند گذاشت و یک مجسمه نیمتنه هم از وی پای میدان فردوسی میگذارند که لابد به سرعت دزدیده خواهد شد و در کنار مجسمه سایر بزرگان تاریخ ایران در پستویی نامعلوم نگهداری خواهد شد.
حالا پیامهای برخی از نامداران را به این مرد بزرگ بخوانید:
وزیر آموزش و پرورش: بیشک حضور شما برگی زرین بر آموزش و پرورش جوانان افزوده است. آفرین، صدآفرین، هزاروسیصد آفرین.
دکتر حسین الهیقمشهای: tobe or not tobe. شما توی یه لحظه تصمیم مهم زندگی تو گرفتی. شکسپیر هم همین رو میگه. درست مثل مولانا که میگه: کامرانی لب خط اومد پرچمو تکون داد/ پرچم که خاک نداشت خودشو نشون داد. لذا همه فلاسفه تا حالا هرچی گفتن درباره شما گفتن... [خلاصه 30 جلسه 3 ساعته سخنرانی]
عزتالله ضرغامی: عرصه رسانه در این روزگار بیش از همیشه خطنگهداران با دقتی چون شما را نیاز دارد. امیدوارم این مهم صورت پذیرد.
حسین رضازاده: باریکلا حسن.
دکتر رضا داوری اردکانی: حوالت تاریخی سرزمینمان چنین بود که در آن جام نقشی از ما پدیدار نباشد تا فرصت دلربایی از گوهر اگزیستانس جامعه ایرانی ستانده شود. اهتزاز پرچم شما در مهد نهیلیسم، تکرار دوباره این شاهبیت حکمت شرقی بود که پایان عصر سووژکتیویتة غربی فرارسیده است.
محسن رضایی: دوستان اصرار دارند بنده در این مورد اخیر اعلام موضع کنم اما از همین تریبون اعلام بیطرفی میکنم.
محمدرضا لطفی: کم نبودند بیهنرانی که پرچمت را شکسته میخواستند و دستت را بسته. من جمله همانها که در فایل را شکستند و نسخه مستر بیداد و همایون را بردند. آنها که حالا با کمانچهکشهایی کنسرت ضدانقلابی میگذارند که فقط کمانچه را به دست دارند و چشم ندارند ببینند من کمانچه میزنم. زندهباد من، مرگ بر بقیه بالاخص شجریان فتنهگر.
وزیر راهوترابری: وقتی یک داور ورزشکار ایرانی پرچمش را میبرد بالا، انگار یک ملت بالا رفته و وقتی پرچمش را نمیبرد بالا، باز هم انگار یک ملت بالا رفته. شما پدر ورزش داوری ایران هستید. داوری از ورزشهایی است که باید برای اعتلای آن کوشید. خود ما جوان که بودیم، توی دانشکده ورزش داوری میکردیم. البته آن روزها این ورزش به این حد امکانات نداشت. حالا خدا را شکر رونق گرفته و دارد. امیدوارم در همین جام همگانی دنیا به بازی فینال بروید و به مارادونا هم گل بزنید و با جام برگردید.
هوگو چاوز: قطعاً حضور حماسی شما دل دوست، برادر و همتای ایرانی مرا هم شاد کرد. لذا در کاراکاس یک ماه جشن و پایکوبی اعلام کردهایم و دادهایم 400 هزار تیشرت با عکس شما تولید شود. 18 خیابان دوطرفه هم به دستور من و البته به خواست ملت تغییر نام داده و نامشان شده است حسن کامرانیفر.
غلامعلی حدادعادل: دیشب حین بررسی تصمیمات اخیر کمیسیون فرهنگی مجلس، خبر مسرتاثر سرافرازی داور ایرانی را شنیدم. ارتجالاً این رباعی را جهت ثبت و ضبط در تاریخ ادبیات سترگ کشورمان و چاپ در کتب درسی، از خامه به بیاض آوردم.
در ایران، فتنه و تبانی نشود
«فردوسیپور»، «جاودانی» نشود
در بین جمیع داوران یک تن هم
«فّر»ش به کنار، «کامرانی» نشود
محمدرضا باهنر: قطعاً پرچمی که بالا بردید فیالواقع پرچم اصولگرایی بود و پرچمی که بالا نبردید، پرچم اصلاحطلبان منزوی به حاشیهرانده شده. دستتان درد نکند. تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
وزیر صنایع و معادن: شما بیشک تنها نیستید. کشور ما سرشار از معادن داورانی چون شما. با استخراج این سرمایهها و صنعتیکردن داوری و آغاز بهکار همزمان 250 کارخانة مونتاژ چینی باشکوهتر از پیش میشویم.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی: این دو کاندیدای معترض انتخابات دهم در بیانیهای مشترک نوشتند [...] (مدیرمسئول: نوشتن که نوشتن، غلط کردن که نوشتن تو هم غلط کردی که گفتی، خفه!)
محمدجواد لاریجانی: در شرایط کنونی سکوت در برابر این حماسه، آب به آسیاب دشمن ریختن است. پرچم کامرانیفر، فیالواقع همان درفش کاویانی است که به چشم و چار ضحاکان طرفدار آپارتاید و دشمنان کشور فرومیرود.
فریدون جیرانی: به نظر من هم خوب کاری کرد، هم بد کاری کرد. هم موفق بود، هم ناموفق. هم تونست از پس کار بربیاد، هم نتونست، هم آره، هم نه، بهطور کلی پنجاه- پنجاه که به کسی برنخوره. باید یه پرچمشو بالا میآورد، یکی رو پایین نگه میداشت.
سیدمحمد خاتمی: نزدیک غروب آفتاب است و من صبح را دوست دارم. لذا بر کامرانیفر فرض بود که در عصر سیطره دیدگاههای هانتیگتون، دوباره از مک لوهان بگوید. اما ایشان برخوردی سلبی داشت. به نظر بنده با گفتوگو حل میشد، که نشد. به هر حال زمین فوتبال یک مستطیل سبز است. باید به این نکته دقت شود. پس کارکرد نهادهای مدنی کجاست؟ داوری اساساً امری سلبی است که رنگ وبوی دیکتاتوری دارد.
وزیر رفاه: کار شما شایسته بود. البته پولش را گرفتهاید، نوش جانتان. آدم باید هر کاری میکند، پولش را هم بگیرد. موفق باشید.
فیروز کریمی: زرشک!
مهدی کلهر: زمان شاه هم داور داشتیم. خوب هم بودند. انقلابی هم شدند. بعد از انقلاب تحت تأثیر فیلمهای وسترن داورها بیشتر به صحنههای درگیری نزدیک شدند. اینجوری شد که هرکی هرچی خواست زد به دروازه یکی دیگه. من اساساً منتقد این جریان هستم ولی نمیدونم چرا هر وقت حرف میزنم، علیرغم پزیشن مخالف، نتیجه حرفم موافق درمیاد؟!
وزیر بازرگانی: بوقهایی که مردم در استادیوم میزدند، چینی بود. شورت و پیراهن شما چینی بود. کفش و جورابتان چینی بود. سوت و پرچمتان چینی بود و...
همه اینها سند افتخار و برگ زرینی است برای کشور ایران. موفق باشید.
نظر به این که شرایط لحظه به لحظه کنونیتر از پیش میشود بعید نیست که در آیندهای نزدیک اسم ستون را از اساس عوض کنم و به جای صفحه آخر، سمت چپ، اسمش را بگذارم «صفحه آخر در شرایط کنونی» شاید هم اساساً اسم ستون را عوض کنم و جدی بنویسم.
البته یک تصمیم دیگر هم مطرح است مبنی بر عوض کردن اسمم، که آن هم در دست بررسی است. شما هر روزه تقریباً 70? از نوشته مرا میخوانید و 30? باقیماندهاش را فقط مدیر مسئول میخواند و میخندد و سر تکان میدهد و رویش خط میکشد. به خدا من همان آدم قبلی هستم، پس هنوز هم میتوانم مثل گذشته بنویسم. ولی چارهای نیست. شرایطی کنونی شده، ولی من هنوز خودم هستم. باید تمرین کنم تا «کنونی» بشوم و مطالبم قابل چاپتر شود.
منتها باید اول تمرین کنم تا سرعت کنونی شدنم را با شرایط تنظیم کنم. در شرایطی کنونی سرعت تغییرات کنونی از سرعت تغییرات در تکنولوژی بیشتر است. مثلاً همین دیروز جماعت جلوی مجلس جمع شده بودند و شعار میدادند: «مجلس بیولایت تعطیل باید گردد» و «مجلس - مافیا پیوندتان مبارک» در حالی که یک ماه پیش همین مجلس، مجلسی بود که برایش شعار میدادند: «مجلس انقلابی، تشکر تشکر». عرض نکردم سرعت کنونیتر شدن شرایط زیاد است؟
گمان میکنم یک سلسله مباحث شرایط کنونیشناسی باید راه بیندازم. فعلاً در همین حدش را بیاموزید که هر چه شرایط کنونیتر بشود، شما باید ماجرا را ریزتر ببینید و سعی کنید تا همه چیز را گردن یک نفر بیندازید. مثلاً اگر نمایندگان به یک چیزی رأی دادند، بهترین راه حل این است که شما همه چیز را بیندازید گردن رئیس مجلس و بگویید: «ننگ ما، ننگ ما رئیس مجلس ما». درست مثل اینکه وقتی تیمملی میبازد، هی مربی را عوض میکنند.
بگذریم. از بحث دور نیفتیم. شعار در شرایط کنونی خیلی مهم است. شعار و چرخش، مثلاً من دیروز صبح که داشتم از خانه بیرون میآمدم پسر کوچکم آمد جلو و قول گرفت که ببرمش پارک. من هم قول دادم. لذا مشتهای کوچکش را گره کرد و با فریاد شعار داد: «ای بابای خوب من تشکر، تشکر». اما چون کارم در روزنامه طول کشیده بود، نتوانستم شب زود به خانه بروم تا به پارک برویم. لذا به محض ورودم به خانه مشتها را گره کرد و گفت: «ننگ ما، ننگ ما، بابای بد قول ما» و «ای باباجون حیا کن، بدقولی رو رها کن».
لذا امشب تا رسماً در شعارهای کوبنده فرزندم، عامل استکبار جهانی، فتنهگر اخیر، صهیونیست کوردل، خائن به دین و کشور... نشدهام باید زودتر بروم و بچه را ببرم پارک. بچه است دیگر...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]