سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند آن است که از فراگیری دانش ملول نگردد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 مهر 11 , ساعت 9:3 صبح

 روزنامه جوان نوشت:

یکی از خوانندگان زن طاغوت که پیش از انقلاب از حمایت ویژه دست اندرکاران فرهنگی رژِم طاغوت برخوردار بوده اخیرا اقدام به برگزاری کلاسهای موسیقی ویژه در منزل خود نموده است.

«ف. و» در سالهای گذشته با اجرای کنسرت های مختلف و متعدد در خارج از کشور به جوسازی علیه نظام و القای فضای بسته جامعه ایران نموده است .

این خواننده طاغوتی در یکی از کنسرت های خود در در خارج از کشور قطعاتی از شعر مولانا با مضمون «شاد آمدم شاد آمدم ، از جمله آزاد آمدم//چندین هزار سال شد تا من به گفتار آمدم » اجرا نمود تا به گونه ای فضای بسته جامعه ایران به القا نماید.

گفتنی است نامبرده به تازگی با گفتگو با رسانه های ضد انقلاب سعی در جو سازی علیه نظام و سیاستهای آن در راستای فضای موسیقی کشور دارد.


یکشنبه 89 مهر 11 , ساعت 9:2 صبح

 

حمید بقایی در جدیدترین گفت‎وگویش، اظهارات جالبی درباره بی‏مخاطب بودن رسانه ملی برای انتشار تبلیغات میراث فرهنگی و دورکاری در این سازمان داشته است.

 رییس سازمان میراث فرهنگی در گفت‎وگو با هفته‎نامه پنجره، با بیان اینکه تنها در 4، 5 سال گذشته به موضوع جذب گردشگر به ایران پرداخته است، اجرای برنامه‏های میراث فرهنگی را نیازمند حداقل 10 سال زمان دانست و گفت: ترکیه نزدیک به 30 سال است که شروع کرده و به این‎جا رسیده است. در حالیکه ما بخشی از این زمان را در جنگ بودیم. الان همه کشور‎های اطراف شروع کرده‎اند که ما می‎خواهیم گردشگر بیاوریم. همه می‎گویند چرا ما مثل ترکیه و استرالیا نشده‎ایم؟! آخر عزیز من آیا رسانه‎های ما به رسانه‎های آن‎‎ها شبیه شده است که شما انتظار دارید گردشگری ما هم  مثل آن‌ها بشود؟! آن‎طوری شود!؟ اتفاقا همه‎چیزمان به همه‎چیزمان می‎آید!؟

گزیده سخنان وی را در ادامه می‎خوانید:

*راجع به میراث فرهنگی باید بگوییم که اولا ساختار مدیریتی و تشکیلاتی نیروی انسانی و محتوایی این سازمان مشکل دارد. چون افکار موجود در آن به‎روز نبوده. مشکل دیگر ما بحث اعتبارات است. میراث فرهنگی برخلاف اسم بزرگش، بودجه کمی دارد. کل بودجه سازمان 100 میلیارد تومان است که از این مقدار 60 میلیارد تومان آن به میراث تخصیص یافته و شاید به هر استانی 2 میلیارد تومان بیشتر نرسد.

*هر از گاهی هم وقتی تمام مسئولان میراث فرهنگی را متهم به تخریب آثار می‎کنند، در پاسخ می‎گوییم که بودجه نداریم؛ آن‌وقت ما را ضعیف و بی‎عرضه خطاب می‎کنند. در چنین شرایطی ما آمده‎ایم مشکل را به این ترتیب حل کرده‌ایم که گفته‎ایم: سازمان میراث فرهنگی سازمانی‎ست که نقش حاکمیتی داشته و قرار نیست که همه امور را خود انجام دهد.

*گاهی برخی از مسئولان دولتی در سازمان میراث قرار می‎گذارند و در طی جلسه‎ای اعلام می‎کنند که ساختمان اداری ما تاریخی است، پول بدهید تعمیرش کنیم! ما هم می‎گوییم که به این سازمان ارتباطی ندارد. سازمان میراث فرهنگی مثل سازمان ثبت احوال می‎ماند. ما فقط شناسنامه صادر می‎کنیم. هزینه نگهداری بچه، دیگر به ما ارتباطی ندارد! دستگاه‎‎های دیگر و افراد دیگر متولی‎اند.

*یکی دیگر از بزرگ‎ترین مشکلات ما حجم نیروی انسانی بالای این سازمان است. چیزی حدود 3 هزار نفر در ستاد تهران داشتیم. این تعداد پرسنل رقمی است برای خود! یعنی سالی 46 میلیارد تومان، هزینه جاری هست و سالی 41 میلیارد تومان، حقوق و هزینه پشتیبانی آن‎هاست. آن‎وقت در چنین شرایطی از ما انتظار دارند که در حوزه گردشگری تبلیغ کنیم. آخر با 5 میلیارد تومان می‎توان این کار را کرد؟ فقط یک‎بار بخواهیم در صدا و سیمای خودمان تبلیغ کنیم، رقم‎‎های بسیاری را از ما طلب می‎کنند. در حالی که وزیر گردشگری ترکیه به من می‎گفت که هزینه تبلیغات سالیانه‎شان چیزی حدود 300 میلیارد تومان است که 250 میلیارد تومان آن را بخش خصوصی می‎دهد و 50 میلیارد تومان را دولت! در حال حاضر، اگر به بخش خصوصی ایرانی بگوییم که غرفه زده‎ایم بیایید شرکت کنید، می‎گویند نمی‎شود و...؟!

*برای انجام تبلیغات در شبکه الجزیره یا رسانه‎‎های معتبر جهانی 4 - 3 میلیارد تومان پول نیاز است. تازه بعد از آن هم صدا و سیمای خودمان اعتراض می‌کند که چرا به ما تبلیغ نمی‎دهید؟! خوب آخر چه کسی این صدا وسیما را تماشا می‎کند که ما در آن تبلیغ کنیم! آیا باید تبلیغ معرفی ایران برای کشور‎های اروپایی، در صدا و سیمای ایران صورت بگیرد؛ ضمن این‎که وظیفه ذاتی صدا و سیماست که ایران را تبلیغ کند. این‎که می‎گوییم برون‎سپاری، یکی از سیاست‎هایش همین است. کار وقتی که برون‎سپاری می‎شود، قابل‎کنترل و اندازه‎گیری است.

*عزیزانی که بین مسافر و گردشگر تفاوت قائل نیستند، باید بروند و خودشان را به‎روز کنند. گمرک اعلام می‎کند که سالی 2 میلیون نفر مسافر وارد کشور شده است. این‎‎ها می‎گویند نه، چون این 2 میلیون نفر از طریق آژانس نیامده‎اند، گردشگر نیستند. این حرف درست است. هر گردویی گرد است، ولی هر گردی گردو نیست!

* 2 میلیون نفر به کشور آمده‎اند و بالاخره هرکدام 10 هزار دلار خرج کرده‎اند می‎شود 2 میلیارد تومان! حالا ما یک قدم جلوتر می‎آییم و می‎گوییم چه‎کسی می‎گوید که آن کسی که به ایران برای تجارت آمده، از موزه‎‎ها بازدید نکرده و سوغاتی نخریده است؟ چه‎کسی می‎تواند این مورد را اثبات کند. لذا تمام دنیا مبنایشان را بر ورودی‎ها می‎گذارند. آمار ورودی‎‎ها کجاست؟ یکی دست نیروی انتظامی، یکی هم نزد گمرک. تازه ما ورودی را از نیروی انتظامی نمی‎گیریم، بلکه از گمرک می‎گیریم، که عددش کمتر است. چرا؟ چون برخی از مسافران ما کالای گمرکی ندارند یا از مسیر‎های ویژه می‎آیند که اصلا در لیست گمرک نمی‎روند. آن‎وقت خیلی‎‎ها این آمارها را زیر سئوال می‎برند!

*رسانه‎‎های ما باید این‎جا حرفه‎ای برخورد کنند، منتها خیلی از آن‎‎ها سیاسی‎اند و دنبال این هستند که دولت را و آمار‎های دستگاه‎‎های دولتی را زیر سئوال برده و منفی نشان‌دهند و بگویند که مثلا کاری انجام نمی‎شود! در حالی‎که مقام معظم رهبری گفتند که آمار دستگاه‎‎های دولتی را زیر سئوال نبرید.

*وقتی این مؤسسات گردشگری نمی‎توانند آن‎قدر مسافر بیاورند که لااقل بخش عمده‎ای از هزینه‎‎های تبلیغات گردشگری را تأمین کند (مثل همان ترکیه)، نشستن و غر زدن راحت است و من هم بلدم! اما راهکار باید داد. راهکار عملیاتی نه ایده‎آل ذهن خودت که شب بخوابی صبح بلند شوی و بگویی که این ایده است!؟

* عملا روزنامه‎‎های همشهری و شرق ما شده‎اند بازاریاب کشور‎های خارجی! عملا شده‎اند واحد‎های تبلیغاتی آن‎ها!؟ روزنامه همشهری بیشتر از همه غر می‎زند و منتقد است؛ چراکه بیشتر از همه درآمد کسب می‌کند! یعنی اگر آگهی‎‎ها را از او بگیرند، بیشتر از همه ضرر می‎کند. ضمن این‎که مراکزی را هم تبلیغ می‎کند که مفسده‎انگیز است! یعنی حالا بگذریم که جایی مثل معبد بهایی‎‎ها را تبلیغ می‎کند، مواردی را درآورده‎ایم که از نظر ما منفی است و حق ندارند تبلیغ کنند. اصلا برای‎شان مهم نیست، نظارتی بر آن‎‎ها نیست و خب آن‎‎ها هم فقط می‎خواهند پول بگیرند.

* اجرای برنامه زمان نیاز دارد و باید این زمان را طی کند تا بالاخره راه بیفتد. در زمان آقای مشایی هم این اتفاق افتاده بود و انتقاداتی به ایشان می‎شد؛ چون فکر می‎کردند که هتل‎سازی یک‎شبه است و یک‎شبه می‎توان مناطق نمونه گردشگری راه انداخت.

*یادم می‎آید چند سال پیش مدیرعامل یکی از شرکت‎‎های ما اعلام کرده بود که ظرف یک سال هزار دستگاه سرویس بهداشتی می‎سازیم. اولین نفر یقه‎اش را خود بنده گرفتم و گفتم که چرا چنین گفت‎وگویی انجام داده‎ای؟! یا تو شمارش بلد نیستی یا عمدا این کار را می‎کنی؟ اصلا در عمرت ساختمان نساخته‎ای؟! مگر می‎شود در عرض یک سال هزار، سرویس بهداشتی ساخت و در این‎خصوص بنده هم مصاحبه کردم، ولی مصاحبه بنده کار نشد، اما برای ایشان کار شد. حداقل برای ساخت این هزار سرویس بهداشتی چهار تا پنج سال زمان نیاز بود.


یکشنبه 89 مهر 11 , ساعت 9:0 صبح

 

 بازیگران سینمای ایران این روزها سخت مشغول کارند و در پروژه های متعددی به ایفای نقش می پردازند که در این میان ستاره های زن سینمای ایران جایگاه ویژه ای دارند.

 وقتی به سینمای اکران نگاه کنید، با مجموعه‌ای از چهره‌های آشنای سینمای به اصلاح کمدی روبرو می‌شوید که جایی برای بازیگران نامی و کاربلد سینما نگذاشته‌اند و علاوه برسینما، سوپرمارکت و تلویزیون را نیز قبضه کرده‌اند، با این حال دانستن اینکه در بازار داغ تولید و تصویب پروانه ساخت فیلم، اهالی اصلی سینمای ایران که نامشان گاه برای تماشای یک فیلم، کافی است، در روزهای ابتدایی پاییز برگ‌ریز، در چه پروژه ای فعالیت می کنند، خالی از لطف نیست.

 

نام بازیگر

آخرین فیلم روی پرده

فیلم‌های در انتظار اکران

آخرین فعالیت‌ها

هنگامه قاضیانی

بیداری رویاها (1389)

طاووس‌های بی‌پر/ نیلوفر

ایفای نقش در تئاتر «کالیگولا» و تله‌تئاتر «هویت» مانع پرکاری او در عرصه سینما نبود. او این روزها بازی در «برف روی شیروانی داغ» محمد هادی کریمی و «سعادت آباد» مازیار میری را به پایان رسانده و در انتظار آغاز فیلمبرداری «من مادر هستم» تازه‌ترین ساخته فریدون جیرانی است.

مهتاب نصیرپور

فرزند خاک (1386)

-------

پس از درخشش در نقش «گوانا» در فرزند خاک انتظار حضور پررنگ‌تری در سینما از او می‌رفت اما این اتفاق نیفتاد و او جز حضور در انیمیشن تهران 1500 هنوز فعالیت دیگری در این زمینه نداشته و به فعالیت در عرصه تئاتر بسنده کرده‌است.

لیلا حاتمی

چهل سالگی (1389)

پرسه در مه

سال‌ها پس از «لیلا» باردیگر ایفای نقش دربرابر علی مصفا را مقابل دوربین فردین صاحب‌الزمانی در فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» تجربه کرد. پس از آن نیز مشترکاً به گروه تولید «آسمان محبوب» داریوش مهرجویی پیوستند. ایفای نقش در «سعادت‌آباد» مازیار میریو آخرین فیلم اصغر فرهادی تازه‌ترین فعالیت او در سینماست.

نگار جواهریان

طلاومس (1389)

جعبه موسیقی/ شبانه روز / صدسال به این سال‌ها

پس از طلاومس انتظارها از او بسیار بالا رفت و شاید از همین رو وسواس بیشتری در انتخاب نقش هایش دارد. بازی در «یه حبه قند» ساخته سیدرضا میرکریمی تازه‌ترین فعالیت سینمایی اوست.

ترانه علیدوستی

تردید (1388)

راز دشت تاران

گزیده‌کار است و از همین‌رو حضور همزمان او در دو پروژه «هرچه خدا بخواهد»(نوید میهن‌دوست) و «انتهای خیابان هشتم»(علیرضا امینی) را می‌توان به پرکاری تعبیر کرد.

مریلا زارعی

یه اشتباه کوچولو (1389)

دیگری

کارنامه غریبی دارد و برای همین هم‌زمان با اکران «یه اشتباه کوچولو»شاهد ایفای نقش او در تئاتر «رویای هالیوود» هستیم. او بازی در سریال «کلاه پهلوی» را به پایان رسانده و در فیلم جدید اصغر فرهادی و «بانوی شهر ما»(ابراهیم حاتمی کیا) نیز بازی خواهد کرد.

نیکی کریمی

دموکراسی تو روز روشن (1389)

جعبه موسیقی/ شبانه‌روز/ هم‌بازی

او پس از پایان حضور در مقابل دوربین مسعود کیمیایی برای فیلم «جرم» این روزها بشدت درگیر کارگردانی سومین فیلم کارنامه خود با عنوان «سوت پایان» است اما در کنار این فعالیت‌ها، شنیده‌ها حکایت از احتمال حضور او در تازه‌ترین ساخته شهرام شاه‌حسینی (دختر شاه‌پریون) نیز دارد.

هدیه تهرانی

هفت دقیقه تا پاییز(1389)

فرزند صبح

به نسبت سال‌های نه چندان دور بشدت کم‌کار شده‌ و احتمال می‌رود حاشیه‌های دو فیلم «هفت دقیقه تا پائیز»(علیرضا امینی) و «نسل جادویی» (ایرج کریمی) که بطور اتفاقی رونمایی از آن‌ها هم‌زمان شد، اندکی به این کم‌کاری بی‌افزاید.

رویا تیموریان

پستچی سه‌بار در نمی‌زند (1387)

زادبوم

این روزها مشغول ایفای نقش در نمایش «همه فرزندان خانم آغا» است. بازی در سومین فیلم نیکی کریمی با نام «سوت پایان» را پشت‌سر گذاشته و در انتظار آغاز فیلمبرداری «بانوی شهرما» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیاست

پانته‌آ بهرام

هیچ (1389)

صندلی خالی/ خواب‌های دنباله‌دار/ بدرود بغداد

با «زیر هشت» حضور متفاوتی را در تلویزیون تجربه کرد و پس از مدتی اشتغال به فعالیت‌ هنری در گالری‌های مختلف و روی صحنه تئاتر این روزها آماده ایفای نقش در تازه‌ترین فیلم فریدون جیرانی با نام «من مادر هستم» می‌شود

پریوش نظریه

حقیقت گمشده (1387)

دوزخ، برزخ، بهشت/ کیمیا و خاک/ چراغی درمه

گزیده‌کار است و البته کم‌شانس در توفیق اکران فیلم‌ها. او بازی در «شب و قسم به دلتنگی» را مدتی است به پایان رسانده و مشغول ایفای نقش دربرابر دوربین سیدرضا میرکریمی برای فیلم «یه حبه قند» است. او همزمان بعنوان بازیگر با بیژن میرباقری در «در جستجوی بهشت» هم‌کاری دارد و خود نیز در قامت کارگردان در صدد ساخت فیلم کوتاه «فصل‌ها» است.

باران کوثری

هیچ (1389)

لطفاً مزاحم نشوید/ می‌زاک/ شب واقعه

همکاری با فریدون جیرانی در «پازل» و حضور در فیلم «دلتنگ که می‌شویم» به کارگردانی پوریا آذربایجانی، آخرین اخباری بود که از فعالیت او در قامت بازیگر منتشر شد. شاید قرار گرفتن نام او بعنوان منشی صحنه فیلم «یه حبه قند» در کنار سیدرضا میرکریمی هم حکایت از تصمیم او برای اندکی فاصله گرفتن از دنیای بازیگری دارد. 

میترا حجار

این ترانه عاشقانه نیست (1384)

آناهیتا

پس از حضور در هالیوود چند بار تا مرز محرومیت پیش رفت اما با «آناهیتا»(عزیزالله حمیدنژاد) باردیگر به جریان سینما بازگشت. او هم اینک آماده ایفای نقش در پروژه «خاک و آتش» به کارگردانی مهدی صباغ‌زاده می‌شود.

رویا نونهالی

صداها (1388)

نیلوفر / عصر جمعه

در سینما حضور کم‌رنگی دارد و با آغاز پخش «ساختمان 85» باردیگر از معبر تصاویر سریالی از مهدی فخیم‌زاده حضور در تلویزیون را تجربه می‌کند. او همزمان مشغول ایفای نقش در سریالی از آرش معریان است با نام «اینجا تهران است».

مهناز افشار

پسر آدم، دختر حوا (????)

شبانه‌روز/ خاطره/ طبقه سوم

همچنان پرکار است. هم‌زمان با بازی در «پازل» (فریدون جیرانی) در فیلم‌های «سعادت‌آباد» ‌(مازیار میری) و «عروس تهران» (مسعود نوابی) و «ساندویچ سرد»(بهمن گودرزی) هم ایفای نقش داشته‌است.


شنبه 89 مهر 10 , ساعت 9:11 صبح
کویتی‌پور در گفت‌وگو با رادیو فردا: به من مداح نگویید، من حماسه‌خوان هستم

 

 رادیو فردا گفت‌وگوی مفصلی با غلام کویتی پور از حماسه خوانان دوران جنگ انجام داده است.

 وی در این مصاحبه تاکید می کند:« خدایی اش به ما نگویید مداح. حالا درست است در جمع هایی بودیم، خواندیم، ولی بیشتر حماسه خواندیم تا اینکه روضه خوانی کنیم. خیلی ها به من گفتند آقا چرا روضه نمی خوانی؟ گفتم مگر من روضه خوانم که روضه بخوانم؟»

مهم ترین بخش های این گفت وگو به این شرح است:

* ما به هر حال یک فرهنگ ???? ساله داریم که انشاءالله این فرهنگ غنی دوباره برگردد. دیانت اسلام هم که در کنارش هست.

*من نواهایی که خودم خوانده ام، داشته ها و تجربیاتی از موسیقی پاپ بوده که مورد علاقه ام بوده.

*  من همیشه می گویم موسیقی اصیل ایرانی موسیقی مقدسی است. چون واقعاً لهو و لعب نمی بینم. حالا ملودی های شش و هشت هست و برای جشن ها خوانده می شود...

*آن زمان که ما این نوای ممد نبودی را خواندیم، خیلی ها گفتند آقا چرا نمی گویی ملودیش مال خودت است. گفتم  برای چه دروغ بگوییم آخر؟  ملودی مال ما نیست، مال گذشتگان است اما شناسنامه ای ندارد.

*کاری از تلویزیون پخش شد با حضور حضرت امام ... قرار بود کسی دیگر بخواند.  فرزند آن شاعر به نام معلمی که همه می شناسندش و یک کشاورز است در اهواز. سواد آن چنانی ندارد. اما هر بیتی را می گوید شما با هر نوایی می خواندید آن موقع، به دل مردم می نشست. شعرای دیگری هم بودند. من خودم ملودی ها را می ساختم. هیچوقت هم نگفتم که ملودی ها مال منست. 

* یک بار که من آمدم نماز جمعه تهران برای اینکه یک کار حماسی بخوانم، گفتند آقای کویتی پور هفت دقیقه هشت دقیقه. گفتم  هزار کیلومتر کوبیدیم زمینی آمدیم حداقل وظیفه دارید که دین شاعر را ادا کنید. نمی خواهیم که چهار ساعت بخوانیم. روی هم رفته بیست بیت است این و بیست بیت را بدون مکث می خوانیم که هم قصه شعر مشخص شود و هم پایانش مشخص شود. که ما حدوداً ربع ساعت از وقت را گرفتیم و خواندیم« هنگامه پیکار یاران خدا آمد»...

* پدرم در سن ?? سالگی در سال ?? که امام تبعید شد از مملکت و زادگاهش، عمرش را داد به شما. نیروی  شهربانی بود .به قول امروزه نیروی انتظامی.  دشمن داشت.  مسمومش کردند. حالا نظام آن وقت هم متاسفانه رسیدگی نکرد. توی این یکی دو ساله توانستیم حقوق سال ?? تا حالا را زنده کنیم. 

* من نیش خورده ام. سی سال است دارم نیش می خورم. به خاطر اینکه انگار نه انگار جو سازی را من اهمیت نمی دادم. که به ضررم هم تمام شده . الان سی سال است که ریالی حقوق هم نگرفته ام.

*من یک آلبوم خواندم ایدئولوژیک. آلبوم دوم آلبوم تقلبی بود که نه قراردادی دارد و تقلید صدا شده متاسفانه. دو تا از کارهایش با صدای خودم است. یکی" حیلت رها کن عاشقا" و دیگری" ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه"

* یک آلبومی را قراداد بستیم موسیقیایی به نام خورشید که تشکیل می شد از حماسه، عرفان و عشق. هر نوع عشقی. اما وقتی من به آن عشق دارم نگاه می کنم به اشعار فکر می کنم به یاد خدا توجه می کنم، این را نمی خواهم که اگر کس دیگری عشقی زمینی یا آسمانی دارد،فرق نمی کند او هم بتواند لذت ببرد. اما وسط کار گفتند که نه آقا. باید دو تا کار مذهبی باشد.

 


شنبه 89 مهر 10 , ساعت 9:10 صبح
من از ایران می آیم/ بازخوانی یک نطق شیوا در سازمان ملل

 

 آیت‌الله خامنه‌ای در31شهریور 1366 با حضور در چهل‌ودومین مجمع عمومی سازمان ملل سازمان ملل سخنان مبسوط و مهمی ایراد کردند.

بخشهایی از این نطق تاریخی را در زیر می خوانید.

*من رئیس جمهور کشورى هستم که در یکى از بلندترین و حساسترین دورانهاى تاریخ مهد تمدن و کانون فرهنگ بشریت بوده است، و اکنون نیز قلمرو نظامى است که بر همان پیشینه‌ى استوار بنا شده، و به پشتوانه‌ى فرهنگى بى‌نظیر آن - که اکنون به برکت بیدارى اسلامى غناى بیشترى یافته - تکیه کرده است.

*من از ایران مى‌آیم، که زادگاه پرآوازه‌ترین و درعین‌حال ناشناخته‌ترین انقلابهاى دوران معاصر است. انقلابى بر پایه‌ى دین خدا و در امتداد راه پیامبران و مصلحان بزرگ الهى؛ راهى به درازاى همه‌ى تاریخ بشر.

*ریشه‌ى استوار و اندیشه‌ى زیربنائى این انقلاب جهان‌بینى توحیدى اسلام است. تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه‌ى علائقى که انسان را با دنیاى بیرون از وجود او - جهان، انسانها، اشیاء - مرتبط مى‌کند، و نیز فهم و درک آدمى از وجود خود و خلاصه همه‌ى چیزهایى که نظام ارزشى جامعه را مى‌سازد، و آن را بر اداره‌ى مطلوب خود قادر مى‌کند، همه و همه از این جهان‌بینى الهى ریشه و مایه مى‌گیرد و منشعب مى‌شود....

 *درباره‌ى ما وانقلابمان و اصول و نقطه نظرهایمان بیش از معمول سخن مغرضانه یا جاهلانه گفته شده است. در انقلاب ما چند نقطه‌ى اختصاصى هست که مى‌توان آن را استثنائى از سرگذشت معمولى انقلابها شمرد...

 اول؛ این انقلاب حتى در شروع خود صد درصد مردمى بود، نه یک گروه چریکى مسلح، نه یک حزب فعال سیاسى نظامى، نه گروهى از افسران انقلابى و آزادیخواه و نه هیچیک از دیگران انواع رائج و معمولى - که تحولات انقلابى کشورها را پدید مى‌آورند - در انقلاب ما وجود و حضور و فعالیت نداشتند، فقط مردم بودند و مردم، آن هم کاملاً بى‌سلاح ....

 دوم؛ این انقلاب متکى به دین بود، به اسلام. بسیارند انقلابهایى که ریشه‌هاى مبارزاتى آن از ایمان دینى تغذیه کرده است، هر چند در ساختار انقلاب این ایمان چندان یا هیچ به حساب نیامده است. اما انقلاب ما همه چیزش را، هدفها را، اصول را، و حتى روشهاى مبارزاتى را و نیز شکل نظام نوین و نوع اداره‌ى آن را از اسلام گرفت..

 سوم؛ عدم اتکاء به شرق یا غرب، خصوصیت استثنائى دیگر این انقلاب بود و هم اکنون نیز سیاست قاطع نظام انقلابى ماست. این خود یکى از مظاهر اعتقاد و اتکاء به خدا در همه‌ى صحنه‌هاى حیات فردى و اجتماعى ماست. امروز تفکر مسلط بر دنیاى سیاست در سراسر جهان این است که بدون اتکاء به یکى از قطبهاى قدرت نمى‌توان در صحنه‌ى سیاست معاصر زنده ماند. اگر در شدت و ضعف این اتکاء اختلاف نظر باشد، در اصل آن حرفى نیست. حتى آنان که در اندیشه عدم اتکاء و عدم تعهد را پذیرفته‌اند، معتقدند در عمل نمى‌توان چنین بود.

 *هیچ انقلابى از دشمنى نظام سلطه در جهان برکنار نمى‌ماند؛ اما تنوع، عمق، گستردگى و خشم آلودگى خصومتهایى که در طول نُه سال با ما شده، حکایتى استثنائى و شنیدنى است. هنوز انقلاب به پیروزى نرسیده بود که دشمنى با آن شروع شد، و بیشتر از سوى امریکا. دست‌اندرکارانى که گذشت زمان را مجوز افشاى رازهاى نهان دانسته‌اند، امروز اعتراف مى‌کنند که در ماههاى آخر عمر رژیم ستمشاهى دستگاه ریاست جمهورى امریکا مشاور امنیتى رئیس جمهور و شخص او به شاه دلگرمى مى‌داده، و او را تشویق به قاطعیت مى‌کرده‌اند.

* پس از پیروزى انقلاب توطئه‌هاى خصمانه به شکلهاى دیگرى آغاز شد؛ اولین کار تلاش همه جانبه براى نفوذ دادن ایادى دشمن در مدیریتهاى انقلاب بود، و سپس با استفاده از جو باز سیاسى پس از یک دوره‌ى اختناق چند ده ساله سازماندهى احزاب و گروههاى مخالف انقلاب.

 در مورد اول این نمونه جالب است، که مهره‌ى سرسپرده ولى نه چندان معروفى - که چند هفته پس از پیروزى انقلاب در دادگاه انقلاب خائن و مجرم شناخته شد - در اولین روزهاى پیروزى با برانگیختن وسائل و وسائط توانست فرمانده نیروى هوایى شود؛ و در مورد دوم کافى است گفته شود که طیفى از سلطنت‌طلب تا کمونیست و از تجزیه‌طلب تا پان‌ایرانیست را شامل مى‌شد، و لازم است که فراموش نشود که برخى سفارتخانه‌هاى مقیم تهران از جمله سفارت امریکا، مرکزى براى هدایت و حمایت بعضى از این گروهها بودند. تروریسم خشن یکى دیگر از خصومت‌هاى انتقام‌آمیز با انقلاب بود.

 *گروههاى فاقد پایگاه مردمى با دزدى سلاح و مواد - که آن روزها کار دشوارى نبود - و با پشتیبانى دولتهاى خارجى بزرگترین شبکه‌ى تروریستى را در ایران ایجاد کردند. ترور فردى و جمعى، انفجارهاى مهیب، هواپیما ربائى، آدم‌ربائى، شکنجه و کشتارهاى هولناک، کارى بود که به دست چندین گروه تروریستى مورد حمایت و تشویق دشمنان بزرگ انقلاب در ایران اتفاق افتاد.

*من به عنوان رئیس جمهور و خدمتگزار کشورم و بنام کسى که خود نیز هدف یکى از این جنایتهاى خشن قرار گرفته و خدا آن را ناکام گذارده، افتخار مى‌کنم که ملتم در برابر این قساوت‌ها نلرزید؛ و حوادث بى‌نظیرى که فقط در یکى از آنها هفتادودو نفر از رهبران و کارگزاران بلند پایه‌ى انقلاب - شامل چند وزیر، چندین نماینده‌ى مجلس، تعدادى مسؤولان بزرگ و شخصیت کم‌نظیر انقلاب - شهید بهشتى - و در یکى دیگر رئیس جمهور و نخست وزیر - با هم به شهادت رسیدند، تنها ایمان و توکل او به خدا و خشم انقلابى‌اش را افزایش داده است

*بزرگترین، دردناکترین و فاجعه‌آمیزترین خصومت دشمنان ما به راه انداختن جنگ تحمیلى بود. تحریک حس جاه‌طلبى یک همسایه، تشویق او به حمله و دلگرم کردن او به پشتیبانى و کمک. امروز دیگر پس از گذشت هفت سال همه به روشنى مى‌توانند یقیین کنند که حمله‌ى ارتش عراق در 31 شهریور 59 - یعنى 19 ماه پس از تشکیل جمهورى اسلامى - که با ده لشگر و صدها فروند جنگنده از زمین و هوا و دریا انجام شد، بجز توسعه‌طلبى و انضمام بخشى از ایران به عراق چیزى که بارها در کتب و مطبوعات عراقى یا غیر عراقى جیره‌خوار به آن تصریح شده، شکست انقلاب و سرنگونى جمهورى اسلامى را هم هدف گرفته بوده است.

 *ظرف چند ماه مردم و نیروهاى مسلح با حضور و تلاش معجزه‌آساى خود حماسه‌ى بزرگى آفریدند، و بخش مهمى از سرزمین‌هاى مغصوب آزاد شد، ولى فاجعه‌اى که در این مدت اتفاق افتاده بود حقیقتاً غیر قابل وصف است.

*رئیس رژیم عراق صریحاً اعلام مى‌کرد که قرارداد قبلى‌اش با دولت ایران در سال 1975 معروف به قرارداد الجزائر، چون در هنگام ضعف عراق بوده اکنون لازم الاجرا نیست؛ قرارداد را پاره کرد و پس از روزهاى معدودى حمله را آغاز نمود. این براى ملت ما درسى تلخ و آموزنده بود. از آن لحظه ملت بیدار و انقلابى ما تصمیم خود را گرفت و هدفهاى خود را مشخص کرد.این هدف تنها باز پس گرفتن زمینهاى اشغالى یا گرفتن غرامت جنگى نبود - هر چند که این هر دو حق مسلم ملت ایران بود و هر چند که بسى خسارتها قابل جبران نبود - بلکه هدف مهمتر تنبیه متجاوز و برچیدن بساط تجاوز بود. با طرح مسأله‌ى تنبیه متجاوز ما نه فقط تکیه‌گاه مطمئنى براى امنیت ملى خود جستجو مى‌کردیم، بلکه این براى همه‌ى منطقه متضمن امنیت و ثبات بود و هست. اگر یکبار متجاوزى به دلیل تجاوز از سوى خانواده‌ى بین‌المللى مجازات شود، مى‌توان مطمئن شد که دست‌کم تا سالیانى این انگیزه - که همواره در عناصر شریر و فرصت‌طلب قابل جستجو است - فرو خواهد نشست؛ و منطقه و یا شاید جهان مصیبتهاى یک جنگ متجاوزانه و بى‌دلیل را تحمل نخواهد کرد. دادگاه نورنبرگ توانسته است بیش از چهل سال صلح و امنیت اروپاى جنگ‌خیز را تضمین کند. چرا نباید از آن تجربه استفاده کرد؟ قدرتهاى بزرگ حتى در هنگامى که هزاران کیلومتر مربع از خاک ما در زیر چکمه‌هاى اشغالگران متجاوز بود، با استفاده از ابزار فوق‌العاده نیرومند تبلیغات ما را زیر فشار قرار بدهد.این بدان معنا بود که ما بخشى از وجود خود را، بخشى از شرف خود را در زیر دست و پاى دشمن رها کنیم و به امید بازگرداندن آن به دریوزگى این یا آن کمیته‌ى بین‌المللى برویم. براى یک ملت بزرگ و پرافتخار انقلابى هیچ اهانتى از این بالاتر نیست.

  *صلح بى‌شک کلمه‌اى زیبا و جذاب است؛ تا آن حد که آتش‌افروزان بزرگ بین‌المللى و پدید آورندگان سلاحهاى جهان‌سوز نیز بدان علاقه نشان مى‌دهند، و ریاکارانه از آن دم مى‌زنند. اما به نظر ما عدالت - واژه‌اى که زورمندان و متجاوزان همواره با ترس و احتیاط بدان مى‌نگرند - از صلح بالاتر و مهمتر است. اى بسا مظلومانى که زندگى را و رفاه را و صلح را به خاطر رسیدن به عدالت فدا کرده‌اند، اینها همواره قهرمان شناخته شده‌اند. شهرهاى اروپا هنوز به مقاومت خود در برابر تجاوز هیتلرى افتخار مى‌کنند، و لیننگراد هنوز به خودسوزى‌اش که ارتش ناپلئون را ناکام و مبهوت کرد و به مقاومت چهار ساله‌اش در محاصره‌ى مهاجمین نازى به خود مى‌بالد. سازمان ملل بخصوص بنا بر اولین ماده‌ى منشور خود موظف به تأمین عدالت در شکل ویژه‌اش - یعنى مقابله‌ى با متجاوز - است. ما همین را از دنیا و از سازمان ملل مى‌طلبیم.

 *قدرتهاى بزرگ ریاکارانه این جنگ را - که بر ما تحمیل شده - بى‌معنا مى‌نامند و این در حالى است که خود همواره از آغازگر متجاوز آن حمایت نظامى، سیاسى و اقتصادى کرده‌اند. شک نیست که به راه انداختن چنین جنگى همواره بى‌معناست، ولى آنان تا وقتى هنوز متجاوز از دست یافتن به هدفهاى شومش مأیوس نشده بود چنین تعبیرى نمى‌کردند. اما امروز این جنگ براى ملت ما داراى معنایى بسیار مهم است. کوشش مجاهدت‌آمیز و فداکارانه براى سوزاندن ریشه‌ى تجاوز و اثبات این‌که یک ملت قادر است که على‌رغم خواست قدرتهاى بزرگ از انقلاب و ثبات و شرف خود دفاع کند.

 *خوب است همه بدانند که شوراى امنیت در شروع حمله‌ى عراق - که در جبهه‌اى به عرض هزار کیلومتر واقع شد - هیچ عکس‌العملى نشان نداد. ارتش عراق ظرف یک هفته مرزهاى بین‌المللى را درنوردید، و در برخى از نقاط تا عمق هفتاد،هشتاد و نود کیلومتر پیش رفت، و در آن مستقر شد، و چنانکه برخى از سران عراق گفتند، با این نیت که هرگز از آن خارج نخواهد شد. تنها پس از این بود که اولین قطعنامه‌ى شوراى امنیت صادر شد. 28 سپتامبر، 1980. این قطعنامه نه به تجاوز اشاره کرد، نه به اشغال و نه بازگشت به مرزهاى بین‌المللى را لازم شمرد؛ بلکه به جاى این همه با کمال تعجب طرفین را به عدم توسل بیشتر به زور دعوت کرد. این عبارت در حقیقت از آنچه تا آن روز توسط قواى قهریه‌ى عراق تصرف شده بود چشم‌پوشى مى‌کرد، و فقط از او مى‌خواست بیش از آن پیشروى نکند، و از ایران نیز مى‌خواست که از جنگ براى عقب راندن متجاوز خوددارى کند.

 *این اولین اقدام شوراى امنیت بود، که در آن وظائف اصلى شورا - یعنى نگاهبانى از صلح و امنیت بین‌المللى به شکل زشت و تأسف‌انگیزى - بوسیله‌ى خود آن شورا پایمال مى‌شد. پس از آن شوراى امنیت را سکوتى مرگبار فرا گرفت، و تا آزادى خرمشهر - عملیاتى که در آن ستون فقرات نیروهاى اشغالگر شکست، و هزاران نفر از آنان به وضع ذلت‌بارى اسیر شدند - جنگ خونین و مستمرى را که خبرهاى آن در صدر اخبار جهان بود فراموش کرد.

 *تاریخ ملت ما در فصلى سیاه، تلخ و خونین آمیخته به انواع دشمنیها و کینه‌ورزیهاى رژیم امریکاست. بیست‌وپنچ سال حمایت از رژیم دیکتاتور و جلاد پهلوى، با آن همه جنایاتى که وى نسبت به ملت ما مرتکب شد. غارت اموال این ملت با همدستى شاه، مقابله‌ى جدى با انقلاب در آخرین ماه‌هاى عمر رژیم شاه و تشویق وى به سرکوب تظاهرات میلیونى مردم. کارشکنى نسبت به انقلاب به وسائل گوناگون در اولین سالهاى پیروزى، تماس تحریک‌آمیز سفارت امریکا در تهران با عناصر ضدانقلاب، کمک به کودتاچیان، کمک مستمر به عناصر تروریست و ضدانقلاب در خارج از کشور، بلوکه کردن نقدینه‌ها و اموال ایران و عدم تحویل اجناسى که بهاى آن مدتها قبل دریافت شده است، عدم تحویل اموالى که شاه از بیت‌المال برداشته و به نام خود در بانکهاى امریکا گذارده بود، تلاش براى محاصره‌ى اقتصادى و ایجاد جبهه‌ى متحد غرب علیه ملت ما، حمایت آشکار و مؤثر از عراق در جنگ علیه ما و بالأخره لشگرکشى بى‌منطق قلدر مآبانه به خلیج‌فارس و در خطر قرار دادن جدى امنیت و آرامش منطقه.

 *من لازم مى‌دانم مؤکداً بگویم، که این ادعانامه علیه سردمداران رژیم امریکاست، و نه علیه ملت امریکا؛که خود در صورت اطلاع از آنچه دولتش با ملتى کرده پاى آن ادعانامه را امضا خواهد کرد. 

*در سازمان ملل دو تبعیض ناروا هست؛ حق وِتوُ و عضویت دائم در شوراى امنیت؛ این دو تبعیض باید برداشته شود.این تنها چیزى است که مى‌تواند سازمان ملل و شوراى امنیت را به راستى همان کانونى کند که همه‌ى ملت‌ها به آن دل ببندند، و مسائل فیمابین خود را در آن حل کنند؛ و گر نه همیشه مثل امروز شوراى امنیت جایى خواهد بود براى صدور احکام بى‌اعتبار و دستورهاى بى‌عمل، و همیشه مثل امروز ملتها احساس خواهند کرد که جایى براى حل مسائل بین‌المللى وجود ندارد، و خشونت تنها راه پیشبرد کارهاست.


شنبه 89 مهر 10 , ساعت 9:9 صبح

 

 روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود به اظهارات آیت الله صادق لاریجانی در نقد آیت الله هاشمی پاسخ گفت.

این روزنامه نوشت: در مناقشات مربوط به دانشگاه آزاد اسلامی، نظر صاحب این قلم از ابتدا این بود و اکنون نیز اینست که تصمیم گیری درباره این دانشگاه به رهبری واگذار شود.

جمهوری اسلامی می افزاید: کشمکش‌های موجود آنهم درباره یک موسسه دانشگاهی که دارای ماهیت علمی و فرهنگی است به مصلحت جامعه نیست. انقلاب اسلامی، یک انقلاب ارزشی است که انتظار طبیعی همگان از آن، حاکم کردن و گسترش ارزش‌ها و معنویات در ایران و بسط آن در جهان است و اجازه دادن به ادامه مرافعات و مناقشات و مشاجراتی که هر روز بخشی از بنیان‌های معنوی این انقلاب را تحلیل می‌برد به مصلحت هیچکس نیست. تازه‌ترین نمونه از این مناقشات، اظهارات آقای لاریجانی رئیس قوه قضائیه در پاسخ به اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی است. بدون آنکه قصد اظهارنظر درباره این دو سخن را داشته باشیم، نفس این قبیل مناقشات را به حال جامعه مضر می دانیم.

رئیس قوه قضائیه در جمع ائمه جمعه سراسر کشور درباره بررسی موضوع وقف اموال دانشگاه آزاد اسلامی گفت: "مقام معظم رهبری به من موکول کرد که نسبت به وقف دانشگاه آزاد بررسی فقهی و حقوقی کنم بررسی کردم، نوشتم و ارسال کردم. اما میخواهم از ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام با همه احترامی که برای او دارم و همه می‌دانند، گلایه کنم. اشتباه بزرگی کردند که گفتند وقف دانشگاه آزاد اسلامی را کسی نمی‌تواند برهم بزند.... این حرف، عوامانه است. مگر میخواهیم وقف را ابطال کنیم؟ وقف، خود منبطل بوده، اینکه این سخن را در یک مجمع عمومی به اینصورت بیان کنند که وقف دانشگاه آزاد ابطال کردنی نیست، واقعاً پذیرفتنی نیست و شایسته وی نبود. متأسفم که اینگونه قضاوت می‌شود. حرف‌های ما فنی و دقیق است و انشاءالله اگر لازم باشد مجموع مدارک را ارائه خواهیم کرد" (روزنامه جمهوری اسلامی 8/7/1389).

چمهوری اسلامی ادامه داد: درباره نحوه پاسخگوئی رئیس قوه قضائیه به آقای هاشمی رفسنجانی لازم است نکاتی را با ایشان در میان بگذاریم که کاملاً مشفقانه و خیرخواهانه است.  برخی از این نکات به این شرح است:

* افراد زیادی در این ایام با زبانی خارج از چارچوب‌های متناسب با بزرگان درباره آقای هاشمی رفسنجانی سخن گفته‌اند که ما پرداختن به آنها و اظهاراتشان را نوعی اتلاف وقت میدانیم. اما کسی که در جایگاه رئیس قوه قضائیه قرار دارد و در کسوت روحانیت است و از خانواده ریشه‌داری همچون بیت آیت‌الله حاج میرزا هاشم آملی رحمة الله علیه برخاسته، حساب جدائی دارد. از شما انتظاری وجود دارد که از بسیاری افراد دیگر چنان انتظاری نه منطقی است و نه عملی. شما هرگاه و هر جا که سخن می‌گوئید شایسته است با توجه به این سه ویژگی که برایتان برشمردیم باشد.

* بهیچوجه تصور نکنید برای جناب آقای هاشمی رفسنجانی هاله‌ای از قداست و مصونیت از اشتباه قائل هستیم و برآنیم که به شما بگوئیم چرا در برابر سخن صحیح و بی عیب و نقص ایشان چنین سخن گفته اید. اعتقاد راسخ داریم که در میان انسان ها، فقط معصومین علیهم السلام از چنین مقامی برخوردارند و بقیه انسان‌ها دچار خطا و اشتباه می‌شوند. حتی در موضوع مورد توجه شما در این مقوله، فرض را بر این میگذاریم که شما درست فکر می‌کنید و همانطور که گفته‌اید سخن جناب آقای هاشمی رفسنجانی اشتباه بوده است. با اینحال، انتظاری که از شما با توجه به اینکه شما در جایگاه ریاست قوه قضائیه قرار دارید وجود دارد اینست که خود را طرف مناقشه قرار ندهید.

*علاوه بر این، شما با توجه به برخورداری از ویژگی‌هائی که برشمردیم باید برای دیگران الگو باشید. مردم، اعم از افراد عادی جامعه و همکارانتان در قوه قضائیه، باید از شما بیاموزند که چگونه با بزرگ ترها سخن بگویند.

* شاید در آن لحظه که در جمع ائمه جمعه سخن می‌گفتید یادتان نبود که خودتان چندی قبل چگونه ناصحانه و البته درست و بجا به رئیس‌جمهور به خاطر همین گونه سخن گفتن ایراد گرفتید و گفتید: "توقع ما از رئیس‌جمهور اینست که ادبیاتش متین و فاخر و با تعابیر جا افتاده و البته صحیح و منصفانه باشد..." (روزنامه جمهوری اسلامی 18 مرداد 1389)

*و آخرین نکته به کلمه "منبطل" مربوط می‌شود که برخلاف ادبیات عرب بکار برده اید. بکار بردن این کلمه، که در هیچیک از کتب لغت وجود ندارد و از اختراعات شما محسوب می‌شود، نویسنده این سطور را دچار این سئوال کرده است که نکند رئیس محترم قوه قضائیه تصور کرده‌اند مسند قاضی القضاتی این قدرت را نیز به ایشان میدهد که هر صیغه‌ای را به هر بابی که می‌خواهند ببرند و هر اصطلاحی که مایل هستند را استخراج کنند؟!


شنبه 89 مهر 10 , ساعت 9:8 صبح
ممکن است دوچرخه‌سواری پتروشیمی تبریز به چین منتقل شود/سایه نابودی بر سر پرافتخارترین تیم آسیا

 

 تیم دوچرخه سواری پتروشیمی تبریز تنها یک ماه تا نابودی فاصله دارد.

قطب اصلی دوچرخه سواری ایران برای ماندن فرصت زیادی ندارد. تنها یک ماه تا ایرانی ماندن. این تیم که اولی قاره آسیا را هم یدک می کشد با مشکل جدیدی دست به گریبان شده؛ ماندن یا نماندن. بعداز این که پتروشیمی تبریز خصوصی شد مسئولان جدید تصمیم گرفتند جلوی هزینه ها را بگیرند. مخصوصا بخش هایی که سودآور نیست. با قرار گرفتن ورزش در لیست زیان آورها، تیم دوچرخه سواری هم بعداز فوتسال و فوتبال حذف می شود. تیمی که به تنهایی در رنکینگ آسیا 1800 امتیاز دارد. البته سهم زیادی برای سهمیه المپیک 2012 لندن. همین مساله باعث شده تا مسئولان هیات دوچرخه سواری آذربایجان شرقی دست به دامان دست اندر کاران ورزش شوند.

آنها در قدم اول نامه ای را به رئیس فدراسیون داده اند. اما تنها نگرانی خاتون آبادی سرمربی تیم پتروشیمی تبریز و دبیر هیات دوچرخه سواری این استان  حذف تیمش نیست بلکه پاک شدن اسم پتروشیمی از لیست تیم های اتحادیه بین المللی دوچرخه سواری است. اومی گوید: «در شرایطی که  پتروشیمی این تصمیم را گرفته، فدراسیون دوچرخه سواری هم  تا 9 آبان ماه فرصت دارد تا تیم مارا در uci ثبت نام کند. اگر اعلام آمادگی نکنیم برای سال 2011 تیم مااز لیست uci حذف می شود و نمی‌تواند در تورهای بین المللی شرکت کند.بعدهم دیگر فرصتی را برای این کار نداریم.»

در شرایطی این اتفاق رخ داده که ،سال آینده،سال سهمیه المپیک است و امتیازات تیم ها نقش زیادی در تعداد سهمیه های المپیک کشورها دارد. شاید یکی از دغدغه های پتروشیمی ها از دست رفتن سهمیه المپیک است. خاتون آبادی می گوید: «تیم پتروشیمی در رنکینگ جهانی بهترین تیم آسیاست و 1870 امتیاز دارد، از طرفی سال 2011 برای امتیاز گیری خیلی اهمیت دارد اگر تیم ما در تورها شرکت نکند، امتیاز تیم پایین می آید و تعداد سهمیه ها هم کم می شود. حتی سه سهمیه  ایران برای 2008 پکن را رکابزنان تیم ما گرفتند. اگر تیم پتروشیمی حذف شود باید فاتحه دوچرخه سواری ای ران را بخوانیم. چرا که تیم دوم  ایران یعنی دانشگاه آزاد تنها 680 امتیاز دارد. در پتروشیمی یک پاه برای فدراسیون محسوب می شود. پس مسئولان ورزش باید آن را حفظ کنند. از همین الان به فکر این تیم باشند و اقدامشان حکم نوشدارو بعداز مرگ سهراب را نداشته باشد.»

پتروشیمی در دنیای رکابزنی برا ی خودش اسم و رسمی پیدا کرده،طوری که uci اول آن را ارنج می کند. حتی حالا برای حضور در تورها هم دعوتنامه برایش می فرستد. در حالی که قبل از این هیچ تیم ایرانی به تور چین هایلک هم دعوت نمی شد. آنها حالا تنها به اسپانسر فکر می کنند. هرچند خاتون آبادی معتقد است چون شروع کار تیمش از نفت بوده باز هم می شود این تیم تیم نفت شود اما مهدی علی نژاد رئیس تربیت بدنی نفت معتقد است این کار امکان پذیر نیست: «نفت بنا ندارد تیم هایش را اصافه کند. به اندازه کافی تیم  داریم. پتروشمی هم باید با تبریزی ها به توافق برسد. به هرحال وظیفه وزارتی ما این نیست که جور فدراسیونها را بکشیم. ما سیاست های خودمان را داریم. از طرفی وسط سال نمی شود بودجه بندی کرد. نه ما که هیچ سازمانی نمی تواند.»

با این حال  سرمربی تیم پتروشیمی معتقداست بودجه  تیم 50 نفره اش کمتر از حقوق علی دایی است: «تیم ما هرینه زیادی ندارد. اگر مدیران مدبرانه به آن نگاه کنند. متوجه می شوند که تیم 50 نفره تنها 700 میلیون بودجه می خواهد. یعنی بودجه ای کمتر از حقوق علی دایی.» خاتون آبادی دلش می خواهد تیمش اسپانسر ایرانی داشته باشد تا همه امتیازات تیم هم برای دوچرخه سواری ایران خرج شود. در حالی که پیشنهاد از کشورهای خارجی هم دارد: «ما برای تیممان از اسپانسرهای خارجی هم پیشنهاد داریم. چینی ها خیلی اصرار دارند تا اسپانسر ما شوند. اما آن وقت دیگر اسم تیم ما تیم پتروشیمی نمی ماند.هم به آن کشور منتقل می شود و هم دیگر همه رکابزنانش ایرانی نیستند و از همه مهمتر امتیازات تیم تنها به نام ایران نوشته نمی شود. چینی ها در کنار پیشنهادشان گفتند چهار دوچرخه سوار کشورشان هم به تیم اضافه می شود. جدای ازچینی ها دوچرخه سواران  دیگری هم به این تیم دعوت می شوند.»

سرمربی تیم تبریزی معتقداست اگر شرایط تیم فراهم نشود پیشنهاد چینی ها را قبول می کند:«این خیلی جالب نیست اما اگر اسپانسری در ایران پیدا نکنیم پیشنهاد چینی ها را قبول می کنیم.بچه های ما تازه پا به عرصه گذاشته اند اگر اسپانسر نباشد باید رکابزنی را کنار بگذارند. نمی شود با جیب خالی رکاب زد.» با این که خاتون آبادی از فرستان نامه به فدراسیون  و دادخواهی از مسئولان فدراسیون دارد ، سید حمید سجادی معاون امور ورزش سازمان تربیت بدنی می گوید:«هنوز گردش کار این نامه به سازمان نرسیده است. به محض رسیدن نامه به سازمان کار را پیگیری می کنیم. چرا که پتروشمی منشاء خدمات در ورزش بوده است.»


جمعه 89 مهر 9 , ساعت 4:33 عصر

 

 ای کاش روزی شهامت داشته باشیم و از ملت شریف ایران، شهدای عزیز، جانبازان گرانقدر، ایثارگران، مقام معظم رهبری و امام زمان علیه‌السلام بابت کوتاهی‌ها و بی‌کفایتی‌هایمان در روند پیشرفت و آبادانی کشورمان عذرخواهی می‌کردیم.

 محمدمهدی عسگرپور مدیر عامل خانه سینما در واکنش به اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با نگارش نامه‌ای، رفتار معاونت سینمایی وزیر ارشاد را به مثابه حرکت برای فتح خانه سینما عنوان کرد.

متن این نامه که به تاریخ جمعه 9 مهرماه نوشته و ارسال شده بدین شرح است:

جناب آقای دکتر محمد حسینی
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی

سلام علیکم
خداوند را بسیار شاکرم که بعد از گذشت یک سال از مسئولیت تان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیر از مباحث کلی که گفتنشان چندان پیش‌زمینه و تجربه خاصی لازم ندارد بالاخره سخنی در خصوص مسائل صنفی سینما گفتید و به قاعده «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» عیب و هنرتان را نمایاندید .

اینجانب و برخی از اهالی سینما به خوبی می دانند جنابعالی چه دوره سختی را در این منصب پشت سر می گذارید . سختی نه به لحاظ کار تخصصی فراوان و مثلاً تعامل با اهل فرهنگ و هنر که در این زمینه کارنامه یک سالتان به وضوح بیانگر ناکامی است، بلکه به لحاظ عدم تمایل ورود به مباحث جدّی و تخصصی و عدم امکان برای مراقبت از فعالیت معاونینی که افکار عمومی حتی انتصاب آنها را نیز مربوط به شما نمی دانند.

برادر محترم از اولین جلسه‌ای که با هم داشتیم از صمیم قلب برایتان دعا کردم که در کارتان توفیق زیادی داشته باشید به دو دلیل اول آنکه به نظام عشق می‌ورزم، دوم آنکه حس خوبی در شما دیدم و سخت امیدوار بودم که کارمان با شما به اینجا کشیده نشود.

متأسفم که باید بگویم جنابعالی به هیچ عنوان امکان تسلط پیدا کردن به موضوعات مختلف تحت مسئولیتتان را فراهم نکردید. هم شما هم خدایتان و تا حدی امثال ما می‌دانیم که حداقل در حوزه ی سینما تعداد نشست‌های جدی و تخصصی‌تان با دست‌اندرکاران به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد
و لابد تصور کردید، مجبورید کار را به شکل پیمانکاری به معاونانتان از جمله معاونت سینمایی واگذار کنید.

به همین اعتبار و به دلیل عدم تعلق خاطر به حوزه‌های مختلف هنری ( نمی‌گویم فرهنگی چون عنوانی است کلی و تفسیربردار) تسلط امروزتان به اوضاع سینما، تئاتر ، موسیقی و هنرهای تجسمی حدوداً مثل روز اولی است که همدیگر را دیدیم. همان موقع که هنوز نامزد احراز پست وزارت بودید و درخواست کمک کردید و بنده و تعدادی از اعضای هیئت مدیره خانه سینما و رؤسای صنوف علیرغم فشارهای زیاد آن روزها صادقانه و با برنامه‌ای مشخص و به قصد تعامل به دیدارتان آمدیم. با این روشی که در پیش گرفته‌اید ده سال بعد هم فرقی به حالتان نخواهد کرد.

ممکن است این اظهارات را شما و برخی به دور از انصاف بدانند ولی بنده حاضرم در جلسه‌ای با جنابعالی این را به اثبات برسانم. اگر جنابعالی نه به عنوان وزیر، بلکه به عنوان یک محقق در مورد سینمای بعد از انقلاب اسلامی و سرمایه‌هایش که به مدد پیروزی انقلاب شکل گرفت و کارنامه درخشانی هم از خود باقی گذاشته، تحقیق می‌کردید به درستی درمی‌یافتید زوایا و برش‌های مهم دیگری وجود دارد که سخت از آنها غفلت کرده‌اید، از جمله باید می‌کوشیدید بنیان های قدرتمند این سینما را که برخی به دلیل ناکامی‌های حقیقی و حقوقی آنها را شاه‌نشین می‌خوانند شناسایی کرده و با آنها مرتبط شوید و برای تقویت نظامی که معلوم نیست شما یا من کدامیک بیشتر بر تقویت آن کوشا هستیم با آنها تعامل واقعی و غیر خیالی برقرار کنید. در این صورت به یقین در دام خرده‌گیری و بزرگ‌نمایی در جریان برگزاری یک جشن سینمایی نمی‌افتادید.

ما در این یک سال گذشته کدام جمله مشفقانه ( نمی‌گویم پدرانه که امکانش را از خود سلب کرده‌اید ) از شما یا مشاور و معاونان‌تان شنیدیم؟ کدام حرکت شما در جهت تقویت نهاد صنفی بوده؟ به جز حذف افراد حاضر که به گواه مکتوبات و درخواست جلسات سعی در تعامل با شما بودند به چه اندیشیدید؟

مگر امثال ما از کجا آمده بودند؟ مگر شما از کجا آمده‌اید؟ مایلید سوابقمان را حداقل از تاریخ 12/11/57 تاکنون با هم مقایسه کنیم؟

امسال اکثریت مخاطبان و علاقه‌مندان سینما با سلیقه‌ها و گرایش‌های مختلف معتقد بودند که مجموعاً یکی از بهترین جشن‌های سینمای ایران در طول چند سال گذشته را تجربه کرده‌اند. تا اینکه بیانیه هیستریک معاونت امور سینمایی‌تان که با هدف برهم زدن تمرکز مدیران و دست‌اندرکاران نسبت به ناکامی‌های پی در پی اخیرشان و عدم توانایی در جذب سینماگران شاخص منتشر شد. بیانیه‌ای که به زعم خیلی‌ها برگرفته از رفتار رئیس جمهور پیشین آمریکا بود که برای حمله به یک سرزمین خوب است بهانه‌ای پیدا کنی، آنرا بزرگ کنی، با دروغ آمیخته‌اش کنی، از هجمه رسانه‌ای هم بهره‌گیری و به آن سرزمین حمله کرده و آن را اشغال کنی!

ای کاش روزی شهامت داشته باشیم و از ملت شریف ایران، شهدای عزیز، جانبازان گرانقدر ، ایثارگران، مقام معظم رهبری و امام زمان علیه‌السلام بابت کوتاهی‌ها و بی‌کفایتی‌هایمان در روند پیشرفت و آبادانی کشورمان عذرخواهی می‌کردیم.

برادر محترم! اتهامات ایشان به علاوه اتهامات اخیر جنابعالی که بنده یا امثال من را محرک اصلی و صحنه‌گردان توطئه بر علیه نظام جمهوری اسلامی خواندید ذخیره آخرت خود می‌دانم که شاید بدینوسیله قدری از گناهانم بخشیده شود، اما توهین به حضار در آن مراسم که اتفاقاً برخی از معتمدان شما هم حضور داشتند با این عنوان که گول امثال من را خوردند بماند برای شما و ایشان.

برای شما که قاضی خوبی نبودید نمی‌گویم، برای حافظه تاریخ می‌گویم. اولین بیانیه علیه هتک حرمت به قرآن مجید در حوزه فرهنگ در خلال برگزاری نخستین جشن‌مان صادر شد. آن موقع شما و همکارانتان سرگرم بستن چمدان بودید و پس از چند روز یکی یکی بیانیه‌هایشان را دادند. نگاهی به فهرست برندگان جشن و گفته‌هایشان روی سن بیاندازید تا ببینید چگونه قاضی عجول و شاید مجبوری هستید، اما در مورد مسائل مالی و بودجه خانه سینما نمی‌گویم که عدم صداقت زیرمجموعه‌تان جایی برای بحث‌های این چنینی باقی نگذاشته است.

لطفاً درنگ نکنید اسنادی که می‌خواهید بعدها منتشر کنید الان منتشر کنید شاید برای ما هم اشتیاقی فراهم شود تا فهرست کمک‌هایی که به برخی از خودی‌هایتان شده را منتشر کنیم.

از سفره نظام و متنعم شدن برخی مثل من گفته‌اید، شاید تعابیر من و شما با هم فرق داشته باشد. سفره ای که شما و برخی دیگر معمولاً تصویر می‌کنید آدم را یاد و سفره‌های ولیمه می‌اندازد که کسی پس از خوردن ناشکری هم بکند و پشت سر صاحب مجلس هم چیزی بگوید. من سفره نظام را سفره خداوند تلقی می‌کنم که برای همه بندگانش بی‌منت گسترده و شرط بهره‌مندی بیشتر را ایمان و عمل صالح قرار داده است. سفره نظام نه متعلق به من است که بابت آن بخواهم از شما حساب بکشم نه متعلق به شما و دیگران. سفره نظام متعلق به همه ماست. این قدر نگاهتان به لقمه دیگران نباشد، ضمن آنکه محبوبیت در قلب مردم را هم خداوند عطا می‌کند نه شما و نه امثال برنامه‌های تلویزیون و شرط آن هم ایمان و عمل صالح است. «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا»

برادر محترم با اینکه قاضی خوبی نبودید، اما همچنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان هستید. ما در قالب جریان صنفی موظف به تعامل با شما هستیم پس پیشنهاد می‌کنم کمیته‌ای حقیقت‌یاب (البته نه از نوع بین‌المللی‌اش) تشکیل شود تا رفتار شما و زیر مجموعه‌تان را با خانه سینما بررسی کنند. آن وقت ملاحظه می‌کنید که این شیوه یعنی علاقه به نظام یا برعکس پاسخ ندادن به تمامی درخواست‌های ما از روز اول مسئولیت‌تان تا به اکنون یعنی...

جناب وزیر نشان دهید که مدیری پاسخگو هستید. پاسخگویی را هم به سبک معاونت سینمایی با شعار دادن و دهن به دهن گذاشتن مترادف ندانید. دیری است اتهام براندازی نظام به منتقدان بی‌کفایتی و سوء تدبیر در مدیریت رنگ باخته است.

«والسلام علی من اتبع الهدی»
محمد مهدی عسگرپور
رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل خانه سینما


جمعه 89 مهر 9 , ساعت 4:31 عصر
چهره‌های شاخص سینما و تئاتر به تلویزیون می‌آیند

 

 شبکه بی‌بی‌سی به منظور ارتقاء سطح کیفی برنامه‌هایش قرارداد ساخت چند سریال را با بزرگان سینما چون سام مندس، جین کمپیون و دیوید هر امضاء کرد.

 سام مندس (کارگردان «زیبایی آمریکایی» و «جاده رولوشنری») نسخه حماسی «هنری پنجم» نوشته شکسپیر را کارگردانی می‌کند. بن استفنسن، مدیر بخش درام بی‌بی‌سی این اثر را «حماسه‌ای سینمایی» توصیف کرده است.

شبکه بی‌بی‌سی همچنین «ریچارد دوم» و «هنری چهارم» (در دو بخش) را تولید می‌کند.

مندس و پیپا هریس مدیرتولید این چهار اثر هستند. ریچارد آیر و روپرت گولد از دیگر کارگردانان این مجموعه هستند. گولد پیشتر نمایش «انرون» را کارگردانی کرده بود که در بریتانیا بسیار تحسین شد اما در برادوی با شکست روبه‌رو شد.

فیلم‌های اقتباسی از آثار شکسپیر سال 2012 از شبکه بی‌بی‌سی2 پخش می‌شوند. هزینه این مجموعه‌ها 16 میلیون دلار برآورد شده است. در کنار این فیلم‌ها یک نمایش نیز بطور زنده از این شبکه پخش می‌شود. نام نمایش اعلام نشده است.

سریال جین کمپیون (کارگردان «پیانو» و «دود مقدس») «بالای دریاچه» نام دارد. کمپیون این سریال را به همراه جرارد لی نوشته است. داستان «بالای دریاچه» در نیوزلند، زادگاه کمپیون رخ می‌دهد و درمورد ناپدیدشدن دختری 12 ساله است.

فیلمبرداری این مجموعه سال آینده آغاز می‌شود و امیلی شرمن و یان کنینگ تهیه‌کنندگان آن هستند.

جزئیات پروژه سر دیوید هر، فیلمنامه‌نویس «ساعت‌ها» و نمایشنامه‌نویس مشهور بریتانیایی بعدا اعلام می‌شود. احتمالا این پروژه نمایشی است که بطور زنده از تلویزیون پخش می‌شود.

ورایتی / 30 سپتامبر


پنج شنبه 89 مهر 8 , ساعت 3:59 عصر
حق پخش بازی ایران ـ برزیل در اختیار شبکه تلویزیونی ابوظبی اسپرت

 

 شبکه تلویزیونی ابوظبی اسپرت پخش انحصاری دیدار تیم‌های ایران ـ برزیل را در اختیار خواهد داشت.

روزنامه الاتحاد در چاپ امروز خود از برنده شدن شبکه تلویزیونی ابوظبی اسپرت در حق پخش تلویزیونی دیدار تدارکاتی ایران و برزیل در ابوظبی خبر داد.

دیدار تیم‌های ملی ایران و برزیل روز 15 مهرماه در شهر ابوظبی و در استادیوم فوتبال شهرک ورزشی زاید ابوظبی که سال قبل میزبان مسابقات جام باشگاه‌های جهان بود برگزار خواهد شد.


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ