"همینکه در مدرسه شلوغ کردن بچهها و بر سر و کول هم پریدن آنها را میبینم احساس بشارت میکنم و اشک از چشمانم بیاختیار سرازیر میشود ".
علیپور با پنج تن آلعبا و 14 معصوم شروع کرد و هنگامی که شادی پسرها و لبخند دخترها را دید به سراغ 72 شهید کربلا رفت و به یاد شهدای کربلا مدارسی را بنا کرد که امروز استوانهها و شاکلههای آن نوید تعلیم و تربیت را میدهند.
سید علی رسولی از دوستان نزدیک مرحوم علیپور میگوید: شروع فعالیتهای علیپور با ساختن یک مدرسه در روستای خودش بود.
بعد نامهای آورد و گفت: «میخواهم 14 مدرسه به نام 14 معصوم بسازم»، در مدت زمانی نه چندان دور دوباره اظهار کرد؛ «میخواهم 72 مدرسه به نام 72 شهید کربلا بسازم».
حسن علی علیپور پدر شناسنامهای نبود اما در حق هزاران دانشآموز ایرانی پدری کرد، دانشآموزانی که با هزار امید و آرزو برای سلامتی او دست به دعا برداشتند اما باز سکته مغزی گرد یتیمی بر سر آنها نشاند، دانشآموزانی که امروز ساکنان غریب 72 مدرسه هستند و با چشمانی اشکبار در فراق و سوگ پدر خود گریه و آه سر میدهند، کودکانی که علیپور را به رشادت و ایثار میشناسند و میخواهند مرام و راه او را الگوی خود قرار دهند.
در تشییع پیکر علیپور به خوبی میتوانستیم این گرد یتیمی را مشاهده کنیم که کودکان با چشمانی اشکبار پدر خود را تا عرش علیین بدرقه کردند.
محمدحسین دیزجی زندگی و کارنامه این خیر مدرسهساز را در کتابی به تصویر کشیده است؛ او هر چند فرزندی نداشت، فرزند شناسنامهای اما معتقدم که امروز هزاران دانشآموز در ایران فرزندش هستند و همراه و همقدم او بودند.
علیپور به عدد 72 علاقه وافری داشت، در پاسخ کلمهای به نام «آجر» جواب داد: «اولین قدم برای کار خیر مدرسهسازی، که باید دانهدانه آن را بوسید، سپس در دیوار مدرسه کار گذاشت».
علیپور همسرش را مظهر وفا صمیمت و خداشناسی معرفی میکرد که اگر در کنار او نبود آجر روی آجر نمیرفت.
در نگاه این مرد آسمانی مدرسه یک چشمه از بهشت برین الهی بود که اگر مسیرش را پیدا کنیم ما را نیز میتواند به بهشت علیین رهنمون سازد.
علیپور با 72 سال سن، 72 مدرسه ساخت و به عشق 72 شهید کربلا چنان گامهای محکمی را برداشت که حتی در 72 روز بستری شدن در بیمارستان 72 ثانیه نیز از یاد این ملت فراموش نشد.
این عدد 72 چه حکایتی دارد در زندگی علیپور که نگاهش همیشه بر این مسیر بوده است؟
علیپور پیش از این نشان خورشید خیرین کشور را نیز دریافت کرده بود نشانی که رئیس جمهور به او اهدا کرد.
صفیه بایرامی همسر این بزرگمرد نیکوکار اعلام میکند؛ این نشان همیشه بر سینه او خواهد درخشید چرا که او در امر خیر همیشه پیشقدم بود.
همسر او میگوید: وقتی علیپور سر و صدای بچهها را در مدرسه میشنید و صداقت آنها را باور میکرد در فاصلههای دور اما در حقیقت نزدیک، چشمش پر از اشک میشد و احساس غرور میکرد.
وی اظهار داشت: همیشه در توجه و نگاه به کودکان یتیم دست نوازشگری داشت و سعی میکرد حتی با کوچکترین هدیه و کادویی دل آنها را شاد کند.
بایرامی میگوید: همیشه در سلام دادن حتی به کودکان نیز پیشقدم بود و هرگز منتظر سلام دادن کودکان نبود بلکه خود مشتاقانه به بچهها سلام میکرد و احوال آنها را جویا میشد.
علیپور پول را زمانی زلال میدانست که در راه خدا صرف شود، تاجر فرش بود و در هر نقش قالیاش آجری برای مدرسهسازی دیده بود.
او حتی بارها اظهار میکرد «حتی اگر میشد این جسمم را آجری میخواستم از آجرهایی که ارتفاع علم را برای ایران و ایرانی بالا ببرد».
وصیت کرده بود مزارش در یکی از محرومترین مناطق روستایی اردبیل و در ورودی یکی از مدارسی که خود ساخته، باشد، اما با توصیه اطرافیان و با اصرار آنها وصیتنامه را تغییر داد.
او آرزو داشت که در زیر پای کودکان این سرزمین مسیری را برای علم و ادب و معرفت هموار کند تا قبر او قدمگاه علمآموزان شود.
مدیرکل سابق نوسازی مدارس استان اردبیل میگوید: زمانی این وصیتنامه را دیدیم از علیپور خواستیم که در این وصیتنامه تجدید نظر کند ولی سرسختانه در مقابل آن ایستاد، اما با اصرار بسیار زیاد دیگر دوستان موفق شدیم و علیپور وصیتنامه خود را تغییر داد.
خورشید خیران کشور امروز حتی در غروب خود نیز نور را از جویندگان معرفت دریغ نداشته است.
نام حسنعلی علیپور را نیز پیش از این در میدانی تازه تاسیس در اردبیل گذاشته و هم تندیسی از او ساختهاند تا مدرسهسازی این نیکوکار در خاطرهها بماند.
با این همه این هم توقع گزافی نیست که حکایت او را از این پس وارد کتابهای درسی کنند تا برای همیشه همچون داستان دهقان فداکار و دیگر ایثارگران این مرز و بوم در ذهنها و خاطرهها بماند؛ حکایت مردی که از مال دنیا هیچ برای خود نخواست و حتی سفارش کرد که خانه مسکونیاش را بفروشند و صرف مدسهسازی کنند.
و سخن آخر این که حسنعلی علیپور سالها روی پای خود ایستاد و افتادگی آموخت آنقدر که حتی خستگی نیز به ستوه آمد و شرمنده پایمردیهای این بزرگمرد شد؛ اینک آرام بگیر فرزندانت در 72 مدرسه عشق آنچه را از تو فرا گرفتهاند زمزمه کرده و تکرار خواهند کرد.
که بیشتر آنها حلاوت خاص خود را داشته و دارند، یک خاطره بیش از خاطرات دیگر که از زبان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسیپور ـ از یاران نزدیک امام و از اعضای دفتر ایشان در نجف و پاریس که از محدود بازماندگان واقعه و فاجعه هفتم تیر بود ـ بسیار بهتآور و شنیدنی است.
مرحوم فردوسی پور که پس از این رویداد، دچار کسالتهای ممتدی شد و در سال گذشته به جوار محبوب خود شتافت، در حالی که در بنیاد شهدای هفتم تیر در یکی از فرعی های خیابان ولی عصر تهران با ایشان ملاقات و مصاحبه ای داشتم که تمام آن گفتهها و شنیدهها و به عبارتی، ناگفته ها و ناشنیدههای ایشان را در کتاب سیره شهید بهشتی نوشتهام، در مورد آن شب تعیین کننده برای انقلاب خاطرهای عجیب را تعریف کرد.
پیش از نقل روایت و خاطره مرحوم فردوسی پور، باید به این نکته اشاره کنم که دکتر سید علیرضا بهشتی، فرزند مرحوم بهشتی و خانم ملوک السادات، دختر ارجمند ایشان، هر دو برای من از حالات غیر عادی و روحانیت و جذابیت پدرشان در روز آخر که با روزهای گذشته فرق اساسی داشت، تعریف کردند. دختر شهید بهشتی از قول مادرشان میگفت: پدرم در آن روز ابتدا غسل شهادت کرد و سپس لباس نو پوشید و از خانه بیرون رفت.
دختر شهید بهشتی برای من تعریف میکرد همسر شهید مطهری، پیش از شهادت که در یک جلسه سخنرانی پدرم حضور داشت، به اطرافیان خود و از جمله من و مادرم گفته بود نگاه کن ببین چقدر از صورت آقای بهشتی نور میبارد که دل من از جمله او یکباره لرزید و بعد گفت: خدا به داد ما برسد و ایشان را برای انقلاب نگه دارد.
مرحوم فردوسی پور درباره آخرین ساعات عمر مبارک شهید بهشتی میگفت: اول مغرب نماز را به امامت شهید محمدحسین صادقی خواندیم. وقتی بیرون آمدیم، دیدم آقای بهشتی می خواهد وضو بگیرد. گفتم: آقا شما تازه می خواهید وضو بگیرید؟ جلسه امشب حساس است، زود تشریف بیاورید. فرمودند شما بروید من هم زود نماز را می خوانم و میآیم. فوری وضو گرفت و در صحن حزب نماز جماعت دیگری تشکیل شد که خوشبختانه عکس آن هم که آخرین عکس آقای بهشتی است، موجود است. در جلسه منتظر نشسته بودیم. من دم در نشسته بودم وقتی آقای بهشتی وارد شد، همه به احترام ایشان بلند شدند و شوخی با ایشان شروع شد. یکی میگفت: حاج آقا امشب خیلی نورانی شدهاید. خیلی زیبا و خوشگل شدهاید. ایشان هم خندید و گفت: «چشم شما زیبا میبیند، من فرق نکردهام.» ولی واقعا نورانیتر شده بود. جلو رفتند و نشستند. پس از اینکه تغییر دستور جلسه به رأی گذاشته شد و همه رأی دادند که درباره انتخاب رئیس جمهور پس از بنی صدر صحبت شود، بحث شد که حالا چه کسی در این باره صحبت کند که به آقای بهشتی رأی داده شد.
شهید استکی، نماینده شهر کرد، رئیس جلسه آن شب بود. پس از تلاوت قرآن، آقای بهشتی پشت تریبون رفت و سخن خود را آغاز کرد و گفت: ما باید ببینیم رئیس جمهور آینده میتواند روحانی باشد یا نه؛ آیا نظر امام که فرمودند رئیس جمهور روحانی نباشد، همین است یا فرق کرده و اجازه می دهند.
بعد افزودند: اگر نظر امام فرق کند که غیر روحانی رئیس جمهور بشود، آن فرد را این جلسه باید تعیین و معرفی کند و اگر فرمودند باید روحانی باشد، باز انتخاب آن توسط این جلسه است، ولی وظیفه ما تعیین چند نفر به عنوان یک هیأت است که خدمت امام بروند و نظر ایشان را بگیرند تا تکلیف ما روشن بشود. مطلب ایشان که به اینجا رسید، حدود ده دقیقه طول کشیده بود. این مدت را هم ساعت من که کامپیوتری بود و پس از انفجار روی 40/8 دقیقه شب ایستاده بود، نشان میداد که ده دقیقه قرآن بود و ده دقیقه هم صحبت ایشان طول کشید. برای همین، این ساعت برخلاف اظهار برخی، ساعت 20/8 بود که من در لحظات اولیه، زیر آوار به آن نگاه کردم و پس از آن هم دیگر از کار افتاد.
سخنرانی شهید بهشتی که به اینجا رسید، چون ایشان عادت داشت وقتی صحبتش به جایی حساس از بحث میرسید و به اصطلاح معروف گرم میشد، مکثی میکرد و به شنوندگان دور تا دور جلسه نگاهی میکرد که چقدر با صحبت او همراه هستند و بعد بحث را ادامه میداد. در این میان، یک دفعه به جمعیت گفت: بچهها بوی بهشت میآید. آیا شما هم این بو را استشمام میکنید؟ پس از این جمله بود که دیگر ما نفهمیدیم قضیه چه شد. این قدر انفجار شدید و سریع بود که هیچ کس از بازماندگان این فاجعه از لحظه انفجار چیزی به یاد ندارند، ولی این نکته را می دانم که خیلی چهره ایشان بشاش و نورانی شده بود. نکته مهم و باور نکردنی این بود که من در زیر آوار که هیچ امیدی به نجات نداشتم، احساس کردم و این را دیدم که نور بسیار شدیدی مثل نور چند پرژکتور قوی در اطراف تریبونی که آقای بهشتی در آنجا به شهادت رسید، در حال تابیدن است. از کسانی که مثل من زیر آوار بودند، پرسیدم این نور شدید چیست؟ من را مسخره میکردند که برقها قطع شده است؛ نور کجا بود، ولی واقعا برای لحظاتی این نور بود.
نمیدانم جز من چه افراد دیگری شاهد وقوع این کرامت بزرگ بودند و معلوم شد در لحظه شهادت مرحوم آقای بهشتی ـ که از محدود کسانی بودند که امام به چشم رهبری و یکی از اعضای شورای رهبری پس از خود در دوران تبعید عراق به او می نگریست ـ اتفاق عجیبی رخ داده است و فرشتگان الهی که از عالم ملکوت برای استقبال ایشان به عالم آخرت از این نشئه خاکی آمده بودند، چنان فراوان و با عظمت بودهاند که نور وجودی آنها حتی به چشم ما هم عیان شده بود.
شنیدم شهید شمسالدین حسینی نائینی، نماینده مجلس به کسی که در کنار او زیر آوار بود، میگفت: تو هم بوی گلاب را میشنوی؟ وقتی پاسخ منفی شنیده بود، به او گفته بود پس این علامت آن است که تو شهید نمیشوی، برای همین، به منزل ما برو و سلام من را برسان و بگو وصیت نامه من توی طاقچه است؛ آن را بخوانند و به آن عمل کنند (پایان نقل قول آقای فردوسی پور).
بعدها در مصاحبهای که با فرزند بزرگ دکتر شهیدبهشتی، دکتر سیدمحمدرضا بهشتی داشتم، به من گفت: پس از شهادت پدرم، به دلیل شدت علاقهای که مرحوم علامه طباطبایی، صاحب تفسیر گران سنگ المیزان به شاگرد برجسته و خاص خود (پدرم) داشت، وقتی اطرافیان خواسته بودند به نحوی خبر شهادت را از ایشان مخفی کنند و یا به گونهای دیگر جلوه دهند تا به ایشان صدمه روحی نخورد. مرحوم علامه به آنها گفته بود شما می خواهید چی را از من مخفی کنید؟ من الان دارم دکتر بهشتی را جلوی چشمانم می بینم که لحظه لحظه دارد در آسمان اوج میگیرد.
درود و رحمت بیکران الهی به روح ملکوتی شهید آیت الله بهشتی و یاران بحق پیوسته او که با نثار جان خود پایه های نظام جمهوری اسلامی را مستحکمتر ساختند و با مظلومیت خویش از چهره نفاق منافقین پرده برداشتند و سند رسوایی آنان را با خون خود نگاشتند.
مرحوم آیتالله حاج سید جواد خامنهای در سال ???? در خانوادهای روحانی متولد شد. پدر ایشان آیتالله حاج سید حسین خامنهای از علمای بزرگ آذربایجان و امام جماعت مسجد جامع تبریز بود.
آقا سید جواد در نوجوانی شاهد وقایع مشروطیت در تبریز بود، مخصوصاً اینکه شوهر خواهرش «شیخ محمد خیابانی» بخش بزرگی از جریان مشروطه خواهی را در تبریز رهبری میکرد و به طور بدیهی تمام خانواده را درگیر این جریانات ساخته بود. آقا سید جواد خامنهای تحصیل را در تبریز آغاز نمود و در جوانی سفری به عتبات و سفر دیگری به مشهد کرد و در همین سفر آخر، جذب معنویت و صفای علمای مشهد و هم جواری با حضرت امام رضا(ع) شد و تصمیم به اقامت در مشهد گرفت.
ایشان در مشهد از علمای بزرگی چون آیتالله آقازاده خراسانی و آیتالله حاج آقا حسین قمی استفاده کرد و سپس به مدت پنج سال برای ادامه تحصیلات دینی به نجف اشرف عزیمت نمود و از درس آیتالله العظمی میرزای نائینی و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی بهره وافر برد. پس از آن آقا سید جواد به مشهد بازگشت و تا پایان عمر پربرکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال داشت. ایشان پس از بازگشت به مشهد با دختر آیتالله حاج سید هاشم میردامادی ازدواج کرد که حاصل این وصلت چهار پسر و یک دختر بود. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی فرزند دوم ایشان هستند.
آقا سید جواد خامنهای در عین برخورداری از مقامات عالی علمی، وجههای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانهای محقر و البته باصفا زندگی کرد. ایشان سالها در مشهد به تدریس فقه و اصول و اقامه جماعت در مسجد جامع گوهرشاد و مسجد صدیقیهای بازار بزرگ مشغول بود. رهبر معظم انقلاب در خاطرات خود درباره پدرشان چنین میگویند: « پدرم روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر. زندگی ما به سختی میگذشت. من یادم هست شبهایی اتفاق میافتاد که در منزل ما شام نبود، مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد و آن شام هم نان و کشمش بود.
آقا سید جواد خامنهای پس از چند ماه نقاهت و ضعف در چنین روزی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) دفن گردید.
امام خمینی (ره) در پیام تسلیت خود چنین بیان فرمود: «جناب حجتالاسلام حاج سید علی خامنهای رئیس جمهور محترم دامت افاضاته، رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند، موجب تاسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلی گفته، سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم. والسلام علیکم و رحمةالله. ?? شوال المکرم ???? روحاللهالموسویالخمینی.»
علامه محمد حسین فضل الله مرجع تقلید شیعیان لبنان علاوه بر تحصیلات حوزوی و فعالیت های مذهبی به انجام فعالیت های اجتماعی و تاسیس مراکز خیریه ایتام شهرت داشت.
به گزارش مهر سید محمد حسین فضل الله در سال 1354 قمری ( 1935م ) در نجف اشرف در یک خانواده روحانى لبنانی دیده به جهان گشود. وی تحت نظارت پدرش سید عبدالرئوف فضل الله از مراجع شیعه مراحل تربیت و تعلیم را به شیوه اى که در آن زمان مرسوم بود طی کرد.
علامه فضل الله در دوره کودکى وارد مکتب خانه شد تا خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را بیاموزد. اما فضاى خشن مکتب خانه که تحت اداره افراد کهنسال بود با مزاجش سازگار نیامد و حتى آثار منفى بر روحیه اش گذارد لذا وارد مدرسه اى شد که مرکزى با نام (منتدى النشر) به سبک جدید تاسیس کرده بود. وى وارد کلاس سوم این دبستان شد و زمانى که کلاس چهارم را مى گذراند، دبستان را هم ترک گفت و در سن نه سالگى تحصیلات حوزوى اش را آغاز کرد. هم زمان با تحصیلات حوزوى و به تناسب سن و ذهنیت خویش به فضاى پیرامون و اوضاع زمانه توجه داشت و اندیشه ها و دغدغه هاى فرهنگى و سیاسى زمانه اش را از طریق مجلات مصر و لبنان و روزنامه هاى عراقى پیگیرى مى کرد.
سید محمد حسین برخی دروس حوزوی همچون منطق و اصول فقه را نزد پدر خود فراگرفت و در این مرحله استادى غیر از پدرش نداشت. تا این که براى فراگیر جلد دوم کتاب کفایة الاصول به محضر یکى از اساتید ایرانى اش به نام شیخ مجتبى لنکرانى مى شتابد.
وی با اتمام کتاب کفایة الاصول به محضر مراجع آن دوره مانند سید ابوالقاسم خویى، سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى و شیخ حسین حلى راه یافت و در کنار دروس اصول فقه، بخشى از کتاب (الاسفار الارهم) معروف به (حکمت متعالیه) ملاصدرا شیرازى را نزد ملاصدرا بادکوبهاى فرا گرفت و مدت پنج سال نیز این درس را از سید محمد باقر صدر فراگرفت. استادش سید ابوالقاسم خویى به او توصیه کرده بود تا این درس را به طور جدى پیگیرى کند.
فضل الله در سال 1952 در سن هفده سالگى براى نخستین بار به قصد دیدار خانوادگى به لبنان رفت و در این سفر که هم زمان با چهلمین روز درگذشت سید محسن امین عاملى بود قصیدهاى در رثاى او سرود و در آیین یادبود او قرائت کرد. وى در این قصیده بسیارى از مسایل سیاسى روز و از جمله مساله وحدت و بیدارى اسلامى و مهاجرت جوانان را مطرح و استعمار فرانسه را تقبیح کرد. روزنامههاى آن روز لبنان این قصیده را تحریک کننده و احساس برانگیز توصیف کردند.
در سال 1966 جمعى از موسسان انجمن مذهبى "اسرة التآخى" منطقه نبعه در حاشیه شرقى بیروت از فضل الله دعوت کردند تا در آن منطقه اقامت افکند. وى این دعوت را پذیرفت و در همین سال به قصد اقامت دائم به وطن اصلى خویش بازگشت.
در سال 1317ق زاده شد و در سال 1318 همراه خانواده به نجف اشرف مهاجرت کرد. وى نزد اساتیدى چون شیخ الشریعه اصفهانى محقق (ضیاء الدین) عراقى، محمد حسین اصفهانى کمپانى، شیخ محمد حسین نائینى، شیخ محمد جواد بلاغى نجفى و سید حسین بادکوبهاى مراتب تحصیلات حوزوى را طى کرد و به مرتبه مرجعیت شیعه و زعامت حوزه علمیه نجف رسید.
پویش فرهنگى و علمى علامه
سید محمد حسین فضل الله از سالهاى نخست نوجوانى، در کنار تحصیلات حوزوى مطالعات و فعالیتهایى را پى گرفت که در محیط بسته حوزه علمیه نجف چندان پذیرفته نبود. وى با تعمیق و تداوم مطالعات ادبى و قرائت مجلاتى چون مجله الکاتب طه حسین اندک اندک به وجود قریحه شعر در نهاد خویش پى برد و شروع به سرودن شعر کرد. بعدها این قریحه چندان در او شکفت که حاصل آن در قالب سه دیوان شعر منتشر شد.
در سال (1380ق) "جماعة العلما" ى نجف مجلهاى فرهنگى - اسلامى را راهاندازى کردند که سید محمد حسین فضل الله در کنار سید محمد باقر صدر و شیخ محمد مهدى شمسالدین از مدیران آن بود و سرمقالههاى سال دوم این مجله را با عنوان (کلمتنا) (سخن ما) به رشته تحریر درآورد.
سرمقاله نخست انتشار این مجله را سید محمد باقر با عنوان (رسالتنا) (رسالت ما) نگاشته است.
فضل الله به مدت 6 سال به نگارش مقاله و تالیف کتاب ادامه داد و در کنار سید محمد باقر صدر در تشکیل جنبشى شیعى در عراق نقش ایفا کرد. حاصل رایزنىها و همفکرىهاى فضل الله و صدر، پیدایى نخستین جنبش اسلامى شیعى در عراق با نام حزب الدعوة الاسلامیه بود. تا آن زمان جامعه سنى عراق از چند حزب و جنبش -مانند اخوان المسلمین و حزب التحریر الاسلامى- برخوردار بود. فضل الله کتابهاى (قضایانا على ضوء الاسلام) و (اسلوب الدعوة فى القرآن) را در چنین مرحلهاى نگاشته است.
وى پس از بازگشت به لبنان در سال 1966 فعالیتهاى علمى، فرهنگى و اجتماعى گستردهاى را در لبنان به راه انداخت که امروزه پس از 45 سال از آغاز این فعالیتها کارنامه پربارى از آن در ابعاد مختلف مشهود است.
وى با برگزارى جلسات تفسیر و وعظ دینى و اخلاقى و برنامههاى پاسخ به پرسشها- که هنوز هم به صورت منظم تداوم دارد- توانست تحول عظیمى در چندین نسل پدید آورد و چنان که خود مىگوید: افتخار تربیت غالب نیروهاى مبارز و فعالان مذهبى شیعه را از آن خود نماید.
تأسیس حوزه علوم دینى به نام "المعهد الشرعى الاسلامى" به هدف پرورش طلاب علوم دینى بخش دیگرى از فعالیتهاى فرهنگى و علمى سید محمد حسین فضلالله است. وى در این مدرسه تدریس درس خارج اصول وفقه را برعهده داشت. بسیارى از شخصیتهاى جنبش مقاومت اسلامى لبنان تربیت شده این مدرسه هستند. شهید شیخ راغب حرب از نخستین طلاب این مدرسه بود.
وى علاوه بر "المعهد الشرعى" که در شهر بیروت واقع است، حوزه علمیه ویژه زنان را نیز در بیروت و حوزهاى نیز در صور و حوزه المرتضى در دمشق (سیده زینب) را تاسیس کرده است. علامه فضل الله امروز در سن 75 سالگی به علت خونریزی شدید داخلی درگذشت.
تألیفات علامه
از سید محمد حسین فضل الله تاکنون بیش از هفتاد عنوان کتاب - که درمجموع به بیش از یکصد جلد مى رسد- منتشر شده است.
برخى از کتابهاى ایشان مجموعه سخنرانىها و برخى دیگر تقریرات درسهاى خارج اصول و فقه ایشان است که به وسیله شاگردانشان تنظیم شده است.
پژوهشهاى قرآنى علامه
1 ) من وحى القرآن (تفسیر قرآن در 24 جلد)
2) الحوار فى القرآن
3 ) اسلوب الدعوه فى القرآن
4) من عرفان القرآن
5 ) حرکة النبوة فى مواجهه الانحراف
6 ) دراسات و بحوث قرآنیة
ب : کتابهاى فقهى علامه
7) المسائل الفقهیه
8) الفتاوى الواضحه
9 )فقه الحیاة
10) کتاب الجهاد
11 ) کتاب النکاح
12) القرعة و الاستخارة
13) الیمین و العهد و النذر
14) الاجارة
15) رسالة فى الرضاع
16) فقه الشریعة (رسالهى علمیه)
17) الصید و الذباحة
18) دلیل المناسک
19) الشرکة
20) الوصیة
21) المواریث
ج) اندیشه اسلامى علامه
22 )خطوات على طریق الاسلام
23 ) قضایانا على ضوء الاسلام
24) الاسلام و منطق القوة
25) الحرکة الاسلامیة، هموم و قضایا
26 ) من اجل الاسلام
27) مفاهیم اسلامیة عامه (10 جلد)
28) فى آفاق الحوار الاسلامى المسیحى
29) دنیا الشباب
30) دنیا المرأة
31) تأملات اسلامیة حول المرأة
32 ) قراءة جدیدة لفقه المرأة الحقوقى
33) الوحدة الاسلامیة بین الواقع و المثال
34 ) قضایا اسلامیة معاصرة
35) اسئلة وردود من القلب
36) المرجعیة و حرکة الواقع
37 ) الاسلام و المسیحیه
38 ) الاسلام و فلسطین
39) الاسلامیون و التحدیات المعاصرة
40) السلام و المشروع الحضارى
41 ) خطاب الاسلامیین و المستقبل
42 ) مع الحکمة فى خط الاسلام
43) الندوة (20 جلد)
44) الجمعة منبر ومحراب
45) صلاة الجمعة، الکلمة و الموقف
46 ) من وحى عاشورا
47 ) حدیث عاشورا
48 ) على طریق کربلا
49) تأملات فى آفاق الامام موسى الکاظم(ع)
50) فى رحاب أهل البیت علیهم السلام
51 ) آفاق اسلامیه
52 ) فى رحاب الدعاء
53) الانسان و الحیاة
54 ) حوارات فى الفکر و الاجتماع و السیاسه
55) روى و مواقف (3 جلد)
56 ) المعالم الجدیدة للمرجعیة الشیعیة
57 ) تأملات فى الفکر السیاسى الاسلامى
58 ) صراع الارادات
59) المقاومة الاسلامیة
60) شرح خطبة الزهراء (سلام الله علیها)
61) الفقیه و الامة
63 ) ارادة القوه
64) بینات
65) الهجرة و الاغتراب
66 ) الزهراء القدوة
67 ) مطارحات فى قضایا قرآنیة
68 ) تحدیات المهجر
69 ) آفاق الروح (شرح صحیفه سجادیه در 3 جلد)
70 ) مجموعه هاى شعرى
71 ) یا ظلال الاسلام (رباعیات)
72 ) قصائد من اجل الاسلام و الحیاة
73) على شاطى الوجدان
فعالیت هاى اجتماعى علامه
گذشته از فعالیتهاى علمى و فرهنگى و سیاسى که فضلالله در لبنان و سوریه داشته است، فعالیتهاى اجتماعى ایشان چندان گسترده بوده که کمتر منطقهاى از کشور لبنان را مىتوان یافت که اثر فعالیت اجتماعى ایشان در آن مشهود نباشد. شعله ور شدن آتش جنگهاى داخلى و تجاوزات صهیونیستها، گذشته از خسارتهاى جانى و مالى، مشکلات اجتماعى فراوانى را در پى داشت که مهمترین آن سرنوشت مبهم یتیمان و فرزندان شهدا و فقرا و معلولان بود.
انجمن خیریه (جمعیه المبرات الخیریه) که تحت نظارت سید محمد حسین فضل الله قرار دارد با کمک نیکوکاران اقدام به تاسیس مراکز و موسسات پیشرفته براى تربیت یتیمان و به ویژه فرزندان شهدا و فرزندان فقرا و تاسیس بیمارستانها و درمانگاهها و مساجد نمود. فرزندان شهدا به طور شبانهروزى در این مراکز خیریه اسکان دارند و مراتب تحصیلىاشان را در بخش آموزشى همین مراکز مى گذرانند.
مراکز خیریه ایتام تاسیس شده توسط علامه
1. مبرة الامام الخویى، بیروت (الدوحه
2. مبرة الامام زین العابدین(ع)، البقاع (الهرمل)
3. مبرة الامام على بن ابى طالب (ع)، جبل عامل
4. مبرة السیده مریم(ع) ، جبل عامل، جویا
5. مبرة السیدة خدیجة الکبرى(ع)، بیروت (بئر حسن)
6. مبرة الحورا زینب، البقاع الغربى، سحمر
7. مراکز خیریه براى نابینایان و ناشنوایان
8. مدرسه النور (براى نابینایان)، بیروت
9. مدرسه الرجاء (ناشنوایان)، بیروت
مراکز بهداشتى تاسیس شده توسط علامه
1. مستشفى بهمن (بیمارستان بهمن)، بیروت، حارة حریک.
2. مستشفى السیدة زهرا(س)، جبل عامل، العباسیه.
پدر او خواجه ابراهیم قوامی مردی پرهیزکار، دیندار و دوستدار و حامی دانش و معرفت بود. در زمان حیات ملاصدرا، شیراز دارای حکومت مستقلی بود و حکمرانی آن به برادر شاه واگذار شد که پدر ملاصدرا بعنوان معاون او و دومین شخصیت مهم آن منطقه به شمار می رفت.
به نظر می رسید تنها موهبتی که خداوند به او ارزانی نداشته ، فرزند باشد. اما بالاخره خداوند درخواست ها و دعاهای وی را بی جواب نگذاشت و پسری به وی ارزانی کرد که او را محمد ملقب به صدرالدین نام نهاد به آن امید که عالی ترین شخصیت مذهبی شود.
شخصیت
صدرالدین نخست نزد شیخ بهاء الدین عاملی مشهور به شیخ بهائی تلمذ کرد و از او علوم نقلی را آموخت . سپس به شاگردی میرداماد درآمد و سال ها در محضر وی کسب فیض کرد و رموز حکمت را از او آموخت. احتمالا ملاصدرا در دوره تحصیلات خود در اصفهان، از محضر میر ابوالقاسم فندرسکی عارف، زاهد و ریاضیدان بی همتای آن عصر نیز استفاده کرده است.
شرایط اجتماعی
صدرالمتألهین حکیم خانه به دوشی بود که به جرم آزادگی روح و فکر مجبور شد از پایتخت و پایتخت نشینان روی گرداند. پس از تکمیل تحصیلات علوم متعارف، در اثر کشش درونی و نیز فشار بعضی علمای ظاهربین که با مشرب عرفانی او مخالف بودند، اصفهان را ترک گفته و برای طی مرحله ریاضت و انقطاع از مظاهر دنیوی به روستای کهک در نزدیکی قم پناه برد.
خانه ملاصدرا در کهک
ملاصدرا هفت سال و بنابر قول بعضی پانزده سال در آن حوالی، دور از حوادث و اتفاقات دنیا در انزوا و خلوت به سر برد تا این که به مرتبه شهود و کشف حقایق باطنی رسید. خود درباره این دوره می گوید: رموزی بر من کشف شد که با برهان و دلیل امکان پذیر نبود بلکه آنچه پیش از آن توسط برهان عقلی فرا گرفته بودم با جزئیات بیشتری از راه شهود و بالعیان دیدم.
شخصیت فلسفی
در زمان حیات ملاصدرا یعنی در اواخر قرن دهم و شروع قرن یازدهم هجری کلام و فلسفه از علوم رایج و محبوب آن زمان به شمار می رفتند. دلیل عمده گسترش این علم نسبت به سایر علوم آن زمان مانند فقه، ادبیات عرب، ریاضی، نجوم و طب و دیگر علوم و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خط، معماری و کتیبه را می توان در شرایط اجتماعی آن دوران که خود زاییده شرایط سیاسی حاکم بر کشور بود جستجو کرد.
عدم وابستگی و استقرار و مرکزیت حکومت وقت امنیت و آزادی خاصی را حکمفرما ساخته بود که شکوفا شدن استعدادها و گسترش هنر و علم را در پی داشت.
صدرالدین محمد در علوم متعارف زمان و بویژه در فلسفه اشراق و مکتب مشاء و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت. او آثار فلسفی متفکرانی چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ارسطو و شاگردانش و همچنین دانشمندانی چون ابن سینا و خواجه نصرالدین طوسی را دقیقا بررسی کرد و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسایل مبهم مکاتب را بخوبی می دانست. او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشد و گرچه شاگرد مکتب مشاء شد اما هرگز مقید به این روش نشد.
ملاصدرا پایه گذار حکمت متعالیه بوده که حاوی ژرف ترین پاسخ ها به مسائل فلسفی است. ملاصدرا علاوه بر سالک و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترین سالکین در فلسفه تلقی می شود که با طی کردن مراحل مختلف گنجینه با ارزشی برای ساخت قلعه ای از دانش کشف کرد که با نور جاودانی حقیقت می درخشد.
مسلم آن است که قبل از ملاصدرا، حکمت مشاء و حکمت اشراق دو روش مختلف فلسفی تلقی می شدند. عرفان نیز کاملا مستقل از آن ها بود. علاوه بر این، علم کلام هم که ناظر بر حقایق اسلامی است، راهی غیر از مسیر این مکاتب داشت. کاری که ملاصدرا کرد این بود که اختلاف مکاتب مشاء و اشراق را از میان برد و مکتبی به وجود آورد که نه مشائی بود و نه اشراقی؛ نه عرفانی بود و نه کلامی. اما در عین حال، همگی این مکاتب را در خود داشت. مکتب وی در برخی مسائل فلسفی با مکتب مشاء موافقت داشت و در بعضی مسائل با مکتب اشراق.همچنین بسیاری از موارد اختلاف نظر فلسفه و عرفان حل شد و بسیاری از حقایق اسلامی بدون آنکه از راههای کلامی متعارف آن روزگار بهره گرفته شود روشن شد.
آثار
الحکمه العرشیه؛ الحکمه المتعالیه فی الاسفار العظیمه الاربعه ؛ المعه المشرقیه فی الفنون المنطقیه ؛ المبدا و المعاد ؛ المشاعر ؛ المظاهر الالهیه فی الاسفار علوم الکاملیه ؛ الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوکیه ؛ التصور و التصدیق ؛ الوریده القلبیه فی معارفه الربوبیه ؛ اسرار الایات و الانوار البینات ؛ دیوان اشعار ؛ حدوث العالم ؛ اکسیر العارفین فی المعارفه طریق الحق و الیقین ؛ اعجاز النعمین ؛ کسرالاصنام الاجاهلیه فی ذم المتصوفین ؛ مفاتیح الغیب ؛ متشابهات القرآن و رساله سه اصل برخی از آثار ملاصدرا است.
وفات
ملاصدرا در طول عمر 71 ساله اش هفت بار با پای پیاده به حج مشرف شد و در آخر نیز سر بر این راه نهاد و به هنگام آغاز سفر هفتم یا در بازگشت از آن سفر به سال 1050 ه .ق در شهر بصره تن رنجور را وداع کرد و در جوار حق قرار گرفت، و در همانجا به خاک سپرده شد و اگر چه امروز اثری ازقبر او نیست اما عطر دلنشین حکمت متعالیه از مرکب نوشته هایش همواره مشام جان را می نوازد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]