سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا در سپاس گفتن را بر بنده‏اى نمى‏گشاید حالى که در نعمت را به روى او ببندد ، و در دعا را بر روى او باز نمى‏کند و در پذیرفتن را بر وى فراز . و در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى به‏بندد و استوار نماید . [نهج البلاغه]
 
جمعه 89 آذر 12 , ساعت 6:54 عصر

   
   

 

   دیده عا لم حسین تک مرد میدان گور میوب 

بیر بیله ازاده رهبر چشم دوران گورمیوب

ویردی الله کا ئناته جلوه اون دورت نوریدن

افضل ایتدی اولارین قدرین ملکدن حوریدن

پنج تن بزمی حسین حسنیله دولدی شوریدن

باشدی زهرا اوغلونون کربو بلاسی طوریدن

حیف او طوری حضرت موسی بن عمران گورمیب

دوره گردم من محبت باغینون سیاحیم

معنویت بزمینون پروانه مصباحیم

گوز یاشیم لشگلر اورکلر ملکینین فتاحیم

مدعی چوغ طعنه ورما من حسیم مداحیم

بیر گلوم وار که گلدن هیچ گلستان گورمیوب

گزسه عیسی گویلری بیر بیر الده گون بیر الده آی

کل عالمده تاپا بلمز بیزیم مولایه تای

دورسا بیر صفده گوزللر سن حسینی باشدا سای

ویردی الله سوم شهبا اونی زهرایه پای

نه بشر مثلین اونون حوری و غلامان گورمیوب

روز محشرکه اولار مردم بهشته مشتری

جمع اولار دور حسینه بیر محبت لشگری

حوری لر سسلر گلون گیتمز حسین عاشقلری

((قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری))

مقتدر شاهدا بو شخصیتده سلطان گورمیوب

نقل ایدور زینب که عمرنده بابام شیر خدا

ئوز آدیلا سسلنردی اهلبیتن جا به جا

لیک گوردور قجا حسین قارداشیمی اول با وفا

احتراما یا اباعبدالله ایلردی ندا

آفرینش چرغی بیله ماه تابان گورمیوب

اولدی ابراهیمه نازل اود یانندا جبرئیل

هر سوزون اولسا دیدی خدمتگزارم یا خلیل

گیت دیدی کیم پنج تن حقین تانور اولماز ذلیل

منجنیق اوستونده سسلندی حسین جان الدخیل

دوندی اود گلزاره جانی صدمه اودان گورمیوب

بونه سوزدور که بیورموش حضرت خیر الانام

قانیمیز بیردی حسین مندندی منده اونلانام

گلمسیدی فدیه اسماعیلیدن قالمازدی نام

او دیری قالدی حسین گلسین وجوده والسلام

پس حدیث مصطفی کاملدی نقصان گورمیوب

بو حسین کیمدی که دوشمز پاک دللرن آدی

آدینی ذکر ایلدوقجا آغزیمون آرتار دادی

قنداقی عرشه گیدوبدی گور مقامی هاردادی

باشینون دسمالینی جبریل گویدن آسلادی

خلقتندن بیله تزئین عرش رحمان گورمیوب

قاره سین سویماز حسین دیوانه سی گر جان چیخا

سینیه اله ورار تا دوشلرندن چخا

آغلادی شیعه گرک یردن گویه افغان چخا

قویما عاشورا غدیر خم کیمی یادان چخا

مدعی آزاده لردن نقص پیمان گورمیوب

وای اگر قول نبی آویزه گوش اولماسون

بو حسین عشقی گرک دللرده خاموش اولما سون

ایلیون همت که عاشورا فراموش اولما سون

رو سیه دور ایلده هر کیم سیه پوش اولما سون

عشقین اعجازین او بیچاره کما کان گورمیوب

آند اولا ویرانه ده زینب دوتان ماتملره

آند اولا دین دوره سینده حصن مستحکملره

آند اولا ارواح طیب سیر ایدن عالملره

قویماروخ بیگانه چپ باخسون قرا پرچملره

عشق دریا سین هله دشمن خروشان گورمیوب

ای سوزی بیر عمراولان یا لیتنا کنا معک

بعد دفنون قبریون اوسته گلر بیر جوت ملک

سسلنلر ای حسینون عاشقی دور یاتما تک

وحشته دوشمه سنه مولا ئوزی ایلر کمک

هیچ حسینچی تپراق آلتیندا رنج و حرمان گورمیوب

قلبیمیزدن یا حسین بو عاشقی الله آلماسون

تاپشور عباسه عزاداری نظردن سالماسون

تذکره گوندر اورکلرده بو حسرت قالماسون

کربلا شوقیله مرغ جان نجه پر چالماسون

قبریوی چوخداندی بو جمع پریشان گورمیوب

هر بلا گلدی یولوندا جانه آلدوخ یا حسین

باتدی عاششقلر قانا بیز دالا قالدوخ یا حسین

عمر و موز گیچدی نظر یولارا سالدوخ یاحسین

سن آنان جانی داخی بسدی قوجالدوخ یا حسین

بوحالا دوشمز اوکس که داغ هجران گورمیوب

سوز یازوب گیچدیم بو سری واقف مطلب بلر

صبح صادقده نلر وار زنده دار شب بلر

سوز هجرانی هر عاشق چکسه تاب وتب بلر

ای دلیم لال اول حسینون قدرینی زینب بیلر

غصه لی عمرنده زینب راحت جان گورمیوب

مقتله گلدی دیدی دیده مده قان یاش وار یاحسین

هار دا سان سس ور منه نه یارو یولداش وار یا حسین

دشمنیم کامه چاتوب هرالده بیر باش وار یل حسین

بلمزیدیم کربلاده بیر بیله داش وار یا حسین

داشلار آلتدا هیچ باجی قارداشین عریان گورمیوب

فکر یوی قارداش باجون باشدان بلورسن آتمادی

آی گجه باتدی فرات اوسته سیز یلتی باتمادی

من کشیک چکدیم الم عباسه نیلیم چاتمادی

هرنه یالواردیم ربابه صبح اولونجایاتمادی

هیچ آنامدا بیر بیله شام غریبان گورمیوب

وارحسین بیر شایعه سالمیش منی حالدان حالا

کوفده دشمن بیزی ممکندی زندانه سالا

نیلرم نازلی رقیه غملی محبسده قالا

منده ئولم قورخودان ئولسه او شیرین دل بالا

اوچ یاشی واردی هله عمرونده زندان گورمیوب

عادی نسوانه ((کلامی)) زینبی ایتمه قیاس

بو خانم اسلامی احیا ایتدی بی خوف و هراس

یاز ابوالفضلین باجیسی شمره ایتمز التماس

باشینی غارت آغارتدی تارومار اولدی اساس

دوشدی بیر گردابه که نوح ایله طوفان گورمیوب

شاعر:حاج ولی ا... کلامی زنجانی


جمعه 89 آذر 12 , ساعت 6:34 عصر

 آیا میدانستید که دانشمندان ثابت کرده‌اند که گل سرخ ترکیبی از بوی 40 نوع گل مختلف است؟

آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده می‌شد می‌توانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را تحمل کند؟

آیا میدانستید که این حقیقت دارد که فیل از موش می‌ترسد؟

آیا میدانستید که شلوغ‌ترین مکان دنیا، کندوی زنبور عسل است؟

آیا میدانستید که در حال حاضر شش میلیون اختراع در جهان وجود دارد که ادیسون با 1094 اختراع رکورد دار است؟

آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه وسعت کره مشتری نمی‌شود؟

آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست؟

آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا می‌خورند؟

آیا میدانستید که هر چشم مگس از 10 هزار عدسی تشکیل شده است؟

آیا میدانستید که طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است یعنی دو قطبش گرم و قسمت‌های استوایی آن بسیار سرد است؟

آیا میدانستید که سوسک‌ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند آنها می‌توانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند؟

آیا میدانستید که جنین انسان بعد از 17 هفته می تواند خواب هم ببیند؟

آیا میدانستید که گربه و سگ پنج نوع گروه خونی دارند در حالیکه انسان چهار نوع گروه خون دارد؟

آیا میدانستید که هزار و 300 کره زمین در سیاره مشتری جای می‌گیرد؟

آیا میدانستید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال در آن باران نباریده؟

آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی‌اند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را می‌بینند؟

آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست؟

آیا میدانستید که شبکه چشم انسان 135 میلیون سلول دارد که مسئولیت تشخیص رنگها را بر عهده دارند؟

آیا میدانستید که بدن انسان 50 هزار کیلومتر رشته عصبی دارد؟

آیا میدانستید که انسان، تنها موجودی است که می‌تواند به پشت بخوابد؟

آیا میدانستید که چشم سالم انسان می‌تواند 10میلیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید؟

آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه می‌تواند باعث زمین لرزه شود؟

آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیا است؟

آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یک موش کوچک از ارتفاع چهار کیلومتری هستند؟

آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از هزار لهجه سخن می‌گویند؟

آیا میدانستید که مصرف زغال‌اخته از تنگی عروق خون جلوگیری می‌کند؟

آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت 900 هزار کیلومتر در ساعت حرکت می‌کند؟

آیا میدانستید که فقط قورباغه‌های نر قور قور می‌کنند؟

آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود می‌تواند با سرعت 50 کیلومتر در ساعت بدود؟

آیا میدانستید که افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند؟

آیا میدانستید که یک قطره لیکور عقرب را دیوانه می‌کند و عقرب خودش را نیش می‌زند و می‌کشد؟

آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را می‌توان به جای پلاسمای خون استفاده کرد؟

آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی‌دهد؟

آیا میدانستید که نوعی عنکبوت می‌تواند 300 برابر وزنش را بلند کند؟

آیا میدانستید که خورشید کوچکترین ستاره دنیا است؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه می‌کنید صحنه هشت دقیقه قبل از آن را مشاهده می‌کنید؟

آیا میدانستید که گرانترین کفش دنیا یک میلیارد و 700 میلیون تومان است؟

آیا میدانستید که فاصله بین مچ دست تا آرنج برابر با طول کف پا است؟

آیا میدانستید که مورچه‌ها هم شمردن بلد هستند و قدم‌هایشان را برای مسیر یابی می‌شمارند؟

آیا میدانستید که ناخن انگشت میانی سریعتر از دیگر انگشتها رشد می‌کند؟

آیا میدانستید که اسکنر 50 سال پیش اختراع شده است؟

آیا میدانستید که ستاره دریایی فاقد مغز است؟

آیا میدانستید که مروارید درون سرکه ذوب می‌شود؟

آیا میدانستید 80 درصد موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده‌اند؟

آیا میدانستید که تنها حیوانی که نمی‌تواند شنا کند، شتر است؟

آیا میدانستید که روباه همه چیز را خاکستری می‌بیند؟

آیا میدانستید که گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد؟

آیا میدانستید که یک گرم سم مار کبری می تواند 150 نفر را بکشد؟

جمعه 89 آذر 12 , ساعت 11:12 صبح
 

12 آذرماه سالروز تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.

به این مناسبت اسامی نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی را منتشر می کند.

    سید کاظم اکرمی 

  سید محمود طالقانی

میرزا محمد علی انگجی 

  میرزا محمد انواری 

  علی محمد عرب

عبدالکریم موسوی اردبیلی 

سید حسن آیت 

  حسن عضدی 

  محمد جواد باهنر 

  ابوالحسن بنی صدر 

هادی باریک بین 

محمد حسینی بهشتی

  محمد تقی بشارت 

سرگن بیت اوشانا کوگ تپه/ نماینده اقلیت ارمنی 

عزیز دانش راد/ نماینده اقلیت کلیمی 

سید عبد الحسین دستغیب 

جعفر اشراقی

میرزا علی فلسفی تنکابنی 

  جلال الدین فارسی 

جواد فاتحی 

محمد فوزی 

علی قائمی امیری 

 سید موسی موسوی قهدریجانی 

  سید علی اکبر قرشی 

علی گلزاده غفوری 

منیره گرجی فرد 

  مرتضی حائری یزدی 

عبدالرحمن حیدری 

  محمد جواد حجتی کرمانی 

  سید منیر الدین حسینی الهاشمی 

  عبد الله جوادی آملی 

  سید محمد علی موسوی جزایری 

  محمد کرمی 

سید جعفر کریمی دیو کلاهی 

حسین خادمی

هرای خالاتیان/ نماینده اقلیت ارمنی 

سید محمد خامنه ای

  ابوالقاسم خزعلی 

  سید حسن طاهری خرم آبادی 

سید محمد کیاوش 

میر اسد الله مدنی دهخوارقانی 

ناصر مکارم شیرازی

علی اکبر مشکینی

رحمت الله مقدم مراغه 

عبد العزیز ملازاده 

 حسینعلی منتظری نجف آبادی 

حمید الله میرمرادزهی 

سید محمد حسن نبوی 

سید احمد نور بخش 

سید اکبر پرورش 

 محمد مهدی ربانی املشی

عبدالرحیم ربانی شیرازی

   حسینعلی رحمانی 

  محمد رشیدیان 

  محمود روحانی 

  محمد صدوقی 

لطف الله صافی 

  عزت الله سحابی 

  رستم شهزادی/ نماینده اقلیت زرتشتی 

  عباس شیبانی 

  ابوالحسن شیرازی (مقدسی شیرازی) 

جعفر سبحانی

  سید محمد باقر طباطبائی سلطانی 

میر ابوالفضل موسوی تبریزی (سید ریحانی) 

حبیب الله طاهری 

  جلال طاهری اصفهانی 

میرزا جواد حاجی ترخانی تهرانی 

علی مراد تهرانی 

محمد یزدی 

 عبدالکریم هاشمی نژاد 

  سید اسماعیل موسوی زنجانی 

سید عبد الله ضیائی نیا 


پنج شنبه 89 آذر 11 , ساعت 4:5 عصر


1. پیش از ظهور

بخشی از تحولات و اتفاقاتی که در عربستان رخ می‌دهد، ناشی از حوادث اجتماعی و طبیعی داخلی است و بخشی متأثر از حملات و هجوم بیگانگان، به ویژه سفیانی است که مجموعاً شرایط ملتهب و کاملاً بی‌ثباتی را در عربستان به وجود می‌آورند و این دیار را مهیای ظهور امام عصر(ع) می‌کنند.

1ـ 1. تحولات داخلی عربستان: روایات منابع شیعه و سنی در مورد طلیعه ظهور حضرت مهدی(ع) در حجاز، بر پیدایش خلأ سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروایی همداستانند. این حادثه در پی مرگ پادشاه یا خلیفه‌ای رخ می‌دهد که با مردن او گشایش و توسعه در امور به وجود می‌آید. نام وی در برخی روایات، "عبدالله " ذکر شده است. بعضی از روایات مرگ او را در روز عرفه تعیین می‌کنند، که حوادثی پیاپی آن، در حجاز تا خروج سفیانی، ندای آسمانی، درخواست نیرو از سوریه از جانب حجاز و سرانجام ظهور حضرت مهدی(ع) به وقوع می‌پیوندد.1 از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است، که فرمود: "سه پرچم به مخالفت با یکدیگر برافراشته می‌شود؛ پرچمی در مغرب، پرچمی در عربستان و پرچمی در شام. فتنه و جنگ بین آنها یک سال طول می‌کشد "2 امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: "هرکس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم(ع) را برای او ضمانت می‌کنم "، سپس فرمود: "وقتی عبدالله درگذشت، مردم بعد از او با کسی برای حکومت توافق نمی‌کنند. و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب‌الامر(ع) ادامه می‌یابد و فرمانروایی‌های چند ساله پایان یافته و حکومت چند ماهه و چندین روزه فرا می‌رسد "، سؤال کردم: آیا این ماجرا به‌طول می‌انجامد؟ فرمود: "هرگز ".3 نیز فرمود: "زمانی‌که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف می‌باشند، سواری بر شتری سبک سیر به آنجا وارد می‌شود و مرگ خلیفه را خبر می‌دهد؛ با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشایش کار تمام مردم فرا می‌رسد ".4
          
                     
روایاتی که درگیری بر سر تاج و تخت در حجاز را بعد از کشته شدن این فرمانروا توصیف می‌کند فراوان است. اینک نمونه‌هایی از آن را یادآور می‌شویم. حضرت رضا(ع) فرمود: "از جمله نشانه‌های فرج، حادثه ای است که بین حرم مکه و مدینه رخ می‌دهد "، پرسیدم: آن حادثه چیست؟ فرمود: "تعصّب قبیله‌ای بین دو حرم به وجود می‌آید و فلانی از خاندان فلان، پانزده رئیس قبیله را به قتل می‌رساند ".5 احادیث شریف ما از آشوبی که در میان حاجیان طیّ مراسم حج رخ خواهد داد، خبر می‏دهند که در واقع دنباله اختلافات اهالی حجاز بر سر پادشاهی آن دیار است.

امام صادق(ع) فرمودند: "مردم با هم حج می‏کنند و وقوف در عرفاتشان را هم با همدیگر و بدون امام انجام می‏دهند. هنگامی که در منا هستند، فتنه سختی برمی‏خیزد و همه قبایل برهم می‏شورند. جمره عقبه از خون رنگین می‏شود. مردم وحشت‏زده گشته، به کعبه پناهنده می‏شوند ".6

از این حدیث می‏توان فهمید که مردم در آن زمان چندان روابط صمیمانه‏ای با هم ندارند که بلافاصله پس از انجام مناسک حج یا حتی پیش از اتمام آنها طیّ انجام "رمی جمرات در منا " که بخشی از مناسک حج است، دسته دسته شده و شورش‌ها شکل می‏گیرد. حاجیان غارت می‏شوند، اموالشان به تاراج می‏رود و خودشان هم کشته می‏شوند و پرده‏های نوامیس مردم دریده می‏شود.

سهل بن حوشب از رسول مکرم(ص) نقل کرده است که: "در ماه رمضان صدایی خواهد بود و در ماه شوال درگیری و در ذیقعده قبایل با هم به جنگ می‏پردازند و نشانه آن تاراج (در) حج است. جنگی در منا به پا می‏شود و کشتار زیادی طیّ آن رخ می‏دهد و چنان خونی به جریان می‏افتد که به جزیره (جمره) می‏رسد ".7 عبدالله بن سنان هم از امام صادق(ع) روایت کرده است: "مردم چنان دچار مرگ و کشتار می‏شوند که به حرم پناه می‏برند پس (از آن) منادی راست‌گویی ندا در می‏دهد که برای چه جنگ و کشتار به پا کرده‏اید؟ سرور شما فلانی است ".8

1ـ2. حمله اجانب و بیگانگان به عربستان: علاوه بر آشوب‌های داخلی، اتفاقی که تحولات عربستان را جدی‌تر می‌کند حمله بیگانگان است که در دو قالب سپاه خیر و شر به این کشور روانه می‌شوند. بخشی از سپاه سفیانی، پس از جنایاتی که از شام تا عراق انجام داده‌اند،9 به شبه جزیره عربستان و به خصوص شهر مدینه رو می‌کنند. در نسخه خطی "فتن " ابن حماد، از ابی قبیل نقل شده است که گفت: "سفیانی، سپاه خود را به مدینه، می‌فرستد و به آنها دستور می‌دهد، هر کس از بنی‌هاشم در آنجاست، حتی زنان باردار را بکشند! و این کشتار در برابر عملکرد شخصی‌هاشمی است که با یاران خود از مشرق خروج کرده است. سفیانی می‌گوید: تمام این بلاها و کشته شدن یاران من فقط از ناحیه بنی‌هاشم است. پس فرمان به کشتار آنان می‌دهد به طوری‌که دیگر کسی از آنها در مدینه شناخته نمی‌شود، آنان و حتی زنانشان سر به بیابان‌ها و کوه‌ها می‌گذراند و به سوی مکه می‌گریزند. چند روزی دست به کشتار آنها می‌زند سپس دست نگه می‌دارد و هر کس از آنان یافت شود وحشت زده است تا اینکه نهضت مهدی(ع) در مکه آشکار شود و هر کس که به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع می‌شود ".10 هتّاکی سفیانی به مسجد النبی(ص) نیز کشیده می‌شود.11 امام صادق(ع) در جای دیگر فرمودند: "سفیانی لشکری را به مدینه گسیل می‏دارد که آنجا را خراب و قبر مطهر [حضرت رسول(ص)] را منهدم می‏کنند و استران و چهارپایان آنها در مسجدالنبی(ص) مدفوع خود را می‏ریزند ".12

سپاه سفیانی به دنبال خبر ظهور امام عصر(ع) روانه مدینه شده بود و به دنبال ایشان می‌گشتند. در ادامه بیشتر به موضوع خواهیم پرداخت.

2. ظهور امام عصر(ع):

مهم‌ترین حادثه ای که در این ایام اتفاق می‌افتد ظهور امام عصر(ع) است.

2ـ 1. صیحه آسمانی و ظهور اصغر: ظهور امام(ع) با صیحه آسمانی جناب جبرئیل، فرشته آسمانی در بامدادان بیست و سوم ماه مبارک آغاز شده و عده‌ای محدود از یاران و اطرافیان حضرت از این موضوع با خبر می‌شوند و نام و یاد ایشان بر زبان‌ها جاری شده، مردم از این موضوع با هم به گفت‌و‌گو می‌پردازند. درباره مکان و مسکن امام عصر(ع) در این روزها، روایات سخنی نگفته‌اند اما با توجه به آنکه پس از اطلاع سفیانی از اینکه ایشان در مدینه هستند و به این شهر حمله‌ور می‌شوند، می‌توان گفت: این روزها امام(ع) در مدینه‌اند و به برقراری رابطه و مذاکره با اطرافیان و آشنایان می‌پردازند و پرده حجاب را از رخسار خویش و چشم دیگران برداشته‌اند.

به تصریح برخی از محققان، در شرایطی که به سر می‌بریم، پرونده کاملی از امام عصر(ع) نزد سیستم‌های اطلاعاتی جهان وجود دارد.13 با توجه به روایاتی که بیان کننده شباهت آن حضرت(ع) به رسول خدا(ص) هستند14و اوصافی که به زیبایی و دقت درباره این دو معصوم(ع) در روایات بیان شده است15 می‌توان تصویری دقیق از امام عصر(ع) را ترسیم نمود و به دنبال ایشان به جست‌وجو پرداخت.

2ـ 2. وهابیت و تشیع: نکته بسیار مهمی که پس از ظهور اصغر امام عصر(ع) از روایات می‌توان برداشت نمود، موضوع تقابل جهانی و گفتمانی تشیع و و‌هابیت است. محتوای صیحه آسمانی و جهانی جناب جبرئیل در بامدادان ظهور، به دفاع از امام عصر(ع) و تشیع و همچنین ندای ابلیس در شامگاه همان روز در دفاع از سفیانی و جریان مشابه وهابیت، می‌تواند این احتمال را به طور جدی به ذهن متبادر می‌کند که در آن هنگام جریان‌های مختلف فکری شرق و غرب جایگاه چندانی نزد مردم جهان نخواهند داشت و اذهان عمومی مردم به اسلام و دو گرایش غالب شیعی و وهابی معطوف خواهد بود.

ابوحمزه می‏گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا شورش سفیانی از علایم حتمی ظهور است؟ حضرت فرمودند: "آری، ندا هم حتمی است... از حضرت پرسیدم: این ندا چگونه خواهد بود؟ فرمودند: "یک منادی اول روز ندا می‏دهد که حق با آل علی(ع) و شیعیان اوست و در انتهای روز شیطان ندا می‏دهد که حق با عثمان و شیعیان اوست و در این زمان یاوه‏گویان (باطل‏گرایان) دچار تردید می‏شوند ".16

2ـ3. شهادت نفس زکیه اول و خروج امام از مدینه: از روایات چنین بر می‌آید که حکومت رو به زوال حجاز در تعقیب بنی‌هاشم و پیروانشان در حجاز و به ویژه در مدینه، دست به تلاش و کوشش می‌زند و جوانی را که به عنوان نفس زکیه می‌باشد تنها به جرم اینکه نامش "محمد بن حسن " است و حضرت مهدی(ع) نزد مردم به این نام مشهور است، می‌کشد یا بدین جهت که وی از مؤمنان شایسته‌ای است که با حضرت مهدی(ع) ارتباط دارد: "سپاه سفیانی، مردی را که نامش محمد و خواهرش فاطمه است، تنها به دلیل اینکه نام او محمد و نام پدرش حسن است به قتل می‌رساند "!

در چنین موقعیتی بحرانی، امام مهدی ـ روحی فداه ـ مانند حضرت موسی(ع) بیمناک و نگران از مدینه خارج می‌شود و طبق روایات رسیده، یکی از یارانش آن حضرت را همراهی می‌کند که نام او در روایتی "منصور " و در روایتی دیگر "منتصر " آمده است. روایتی نیز می‌گوید: "حضرت مهدی(ع) با میراث رسول الله، در حالی‌که شمشیر او را در دست و زره وی را بر تن و پرچم در دست دیگر و عمامه پیامبر را بر سر و ردای او را در بردارد، از مدینه خارج می‌گردد ".17

2ـ4. ظهور اکبر و قیام
الف ـ ورود امام(ع) به مکه: امام(ع) پس از خروج از مدینه به مکه وارد می‌شوند. مفضل بن عمر در روایت طولانی، از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: "سوگند به خدا ای مفضل، گویا اکنون او ـ حضرت مهدی(ع) ـ را می‌بینیم که وارد مکه می‌شود، در حالی‌که عمامه‌ای زرد فام بر سر نهاده، کفش مخصوص پیامبر(ص) را پوشیده، چوبدستی او را در دست گرفته و چندین بزغاله لاغر را پیشاپیش خود می‌برد تا آنها را به خانه خدا می‌رساند، اما هیچ‌کس او را در آنجا نمی‌شناسد ".18 سند این روایت ضعیف است، مگر اینکه بسیج شدن تجهیزات و عوامل دشمنان جهت جستجوی آن حضرت و در حالت اختفا و پنهانی به سربردن وی، که شباهت به غیبت صغرا و پنهانی آن دارد، بتواند دلالت این روایت و مانند آن را جبران کند.19 در جایی دیگر آمده: "وقتی بازار تجارت کساد، راه‌ها ناامن و فتنه‌ها زیاد شود، هفت تن از علمای مناطق مختلف که با هر یک از آنان بیش از سیصد و اندی نفر، دست بیعت داده‌اند، بدون قرار قبلی رهسپار مکه می‌شوند و در آنجا یکدیگر را ملاقات کرده، از هم می‌پرسند: انگیزه آمدن شما به مکه چیست؟ می‌گویند: به جست‌وجوی این مرد آمدیم که امید است این فتنه‌ها به دست با کفایت او آرام گیرد و خداوند قسطنطنیه را به دست او آزاد نماید، ما او را با نام خود و نام پدر و مادرش و ویژگی‌هایش می‌شناسیم. این هفت دانشمند بر سر این گفته با یکدیگر توافق می‌کنند و به جستجوی آن حضرت در مکه می‌پردازند. (او را دیده) از او می‌پرسند: آیا شما فلانی پسر فلان هستی؟ می‌گوید: "نه، بلکه من مردی از انصار هستم " تا آنکه از آنها جدا می‌شود. اوصاف او را برای اهل اطلاع برمی‌شمرند و می‌گویند: او همان دوست و محبوب شماست که در جستجویش هستید و اکنون رهسپار مدینه گشته است، در پی او به مدینه می‌روند ولی او به مکه باز می‌گردد، به دنبال او به مکه می‌آیند و او را در مکه می‌یابند و می‌پرسند: شما فلانی فرزند فلان هستی و مادر تو فلانی دختر فلان است و درباره شما این نشانه‌ها آمده است و شما را یک بار از دست دادیم، اکنون دست‌تان را بدهید تا با شما بیعت کنیم. می‌گوید: "من صاحب الأمر شما نیستم، من فلانی فرزند فلان انصاری هستم با ما بیایید تا شما را به دوست و محبوبتان راهنمایی کنم "، آنگاه از ایشان جدا می‌شود و آنها او را در مدینه می‌جویند ولی او بر عکس خواسته آنها به مکه رفته است. از این رو به مکه می‌آیند و حضرت را در کنار رکن می‌یابند و می‌گویند: گناه ما و خون‌های ما به گردن توست اگر دستت را ندهی که با تو بیعت کنیم، زیرا ارتش سفیانی در تعقیب ماست و مردی حرام زاده بر آنها فرمانروایی دارد، آنگاه حضرت بین رکن و مقام می‌نشیند و دست خود را جهت بیعت به آنان می‌دهد و با وی بیعت می‌کنند و خداوند محبت و عشق او را در دل مردم می‌افکند و با گروهی که شیران روز و زاهدان شب اند به حرکت خود ادامه می‌دهد ".20

ب ـ شهادت نفس زکیه (دوم): طبق روایات و وضع اجتماعی و روند آن، هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) نیروهای فعال و مؤثری بدین ترتیب در مکه وجود دارد:

1. حکومت حجاز؛ با وجود ضعفی که دارد نیروهای خود را جهت رویاروئی با ظهور احتمالی آن حضرت بسیج می‌کند، ظهوری که مسلمانان چشم انتظار آن از مکه هستند و فعالیت‌های خود را بدین جهت در موسم حج افزایش می‌دهند.

2. شبکه‌های امنیتی ابر قدرت‌ها؛ که در راستای تأیید و پشتیبانی از حکومت حجاز و نیروهای سفیانی فعالیت می‌کنند یا به صورت مستقل اوضاع حجاز، به ویژه مکه را مراقب‌اند.

3. نیروهای امنیتی سفیانی؛ که در تعقیب فراریان مدینه از چنگال حکومت وی می‌باشد و پیوسته اوضاع را جهت ورود لشکر سفیانی در موقعیت مناسب، زیر نظر داشته تا هرگونه قیام و نهضت امام مهدی(ع) را از ناحیه مکه، سرکوب نماید.

در برابر این تحرکات مخالف، ناگزیر یمنی‌ها در مکه و حجاز دارای نقش خواهند بود، به ویژه از آن رو که حکومت زمینه ساز آنها، چند ماه قبل از ظهور تأسیس می‌شود، همچنان‌که یاران ایرانی امام(ع) نیز در مکه حاضر می‌شوند، بلکه حضرت دارای یارانی از خود مردم حجاز و مکه و حتی بین نیروهای رژیم حجاز می‌باشد.

در چنین فضای موافق و مخالف، امام مهدی ـ ارواحناه فداه ـ برنامه نهضت خویش را از حرم شریف اعلان نموده، بر مکه استیلا پیدا می‌کند. البته طبیعی است که روایات، جزئیات این برنامه را مشروحاً بیان نمی‌کند، مگر آن مقدار که در پیروزی انقلاب مقدس، سودمند و مؤثر است یا لااقل ضرر و زیانی به بار نیاورد.

بارزترین حادثه‌ای که روایات آن را بیان می‌کند، این است که حضرت مهدی(ع) در 24 یا 23 ذیحجه یعنی پانزده شب پیش از ظهور خویش جوانی از یاران و خویشان را جهت ایراد بیانیه خود به سوی اهل مکه اعزام می‌دارد، اما طولی نمی‌کشد بعد از نماز در حالی که پیام حضرت مهدی(ع) یا فرازهایی از آن را برای مردم خوانده، دشمنان به او حمله‌ور شده و به طرز وحشیانه‌ای وی را در داخل مسجد الحرام بین رکن و مقام به قتل می‌رسانند و این شهادت فجیع در آسمان و زمین اثر می‌گذارد.

این واقعه حرکتی آزمایشی است که فایده‌های بسیاری را در بر دارد از جمله چهره درنده خوئی حکّام حجاز و نیروهای کافر حامی وی را برای مسلمانان آشکار می‌سازد و نیز این حادثه تلخ، زمینه را برای نهضت حضرت مهدی(ع) که بیش از دو هفته بعد از آن حادثه طول نخواهد کشید فراهم می‌سازد و در اثر این جنایت وحشیانه و شتاب‌زده، پشیمانی و ضعف بر تمام تشکیلات حکومتی آن سامان، سایه می‌افکند.

خبرهای مربوط به شهادت این جوان نیک سرشت در مکه، در منابع شیعه و سنی به طور متعدد و در منابع شیعه بیشتر است که نام او را غلام (نوجوان) و نفس زکیه نامیده است و برخی روایات نام وی را محمد بن حسن ذکر کرده.21 در روایتی مرفوع22 و طولانی که آن را ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل کرده، آمده است که فرمود: "قائم به یاران خود می‌فرماید: ای دوستان من، اهل مکه مرا نمی‌خواهند ولی من برای اتمام حجت، نماینده خود را به سوی آنان می‌فرستم تا آن‌گونه که شایسته من است، حجت را بر آنها تمام کند... از این‌رو یکی از یاران خود را فرا خوانده، بدو می‌گوید به مکه برو و این پیغام را به مردم آن سامان برسان و بگو: ای مردم مکه من پیام‌آور فلانی به سوی شما هستم، که چنین می‌گوید: ما خاندان رحمت و کانون رسالت و خلافت الهی و از سلاله محمد(ص) و از تبار انبیا می‌باشیم. از آن زمان که پیامبر ما به ملکوت اعلا پیوست تا امروز در حقّ ما ظلم شد و بر ما ستم‌ها رفت و حقوق مسلم ما پایمال گردید اینک ما از شما یاری می‌خواهیم و شما ما را یاری نمایید. وقتی آن جوان این سخنان را ابلاغ می‌کند، بر او هجوم می‌آورند و او را بین رکن و مقام به شهادت می‌رسانند، او همان "نفس زکیه " است. چون این خبر به اطلاع امام می‌رسد به یاران خود می‌فرماید: نگفتم به شما که اهل مکه ما را نمی‌خواهند؟ یاران، حضرت را رها نمی‌کنند تا آنکه قیام می‌نماید و از کوه طوی با سیصد و سیزده نفر به تعداد رزمندگان جنگ بدر، فرود می‌آید تا آنکه وارد مسجدالحرام شده، در مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می‌گزارد و آنگاه به حجرالاسود تکیه می‌دهد و پس از حمد و ستایش خدا و ذکر نام و یاد پیامبر و درود بر او، لب به سخن می‌گشاید، به گونه‌ای که کسی از مردم چنین سخن نگفته باشد ".23

ج ـ سرآغاز قیام: با شهادت نفس زکیه و پیامی که او ابلاغ کرده بود، موضوع ظهور اهمیت و جایگاه بالاتری نسبت به قبل نزد مردم منطقه و جهان پیدا می‌کند. در پی آن، فراخوان گردهم‌آیی سیصد و سیزده یار اصلی و ممتاز امام عصر(ع) داده می‌شود. یونس‏بن ظبیان نقل می‏کند که امام صادق(ع) فرمودند: "شب جمعه، خداوند متعال مَلَکی را به آسمان دنیا می‏فرستد. وقتی که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالای بیت المعمور قرار گرفته، می‏نشیند و برای هر کدام از پیامبر، حضرت علی، امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانی می‏گذارد و ایشان هم از آنها بالا می‏روند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع می‏گردند و به دنبال آن درهای آسمان گشوده می‏شود و پس از زوال خورشید (هنگام ظهر) پیامبر(ص) می‏فرمایند: بار پروردگارا! این وعده‏ای است که در کتاب خویش دادی وگفتی: "خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان حاکمان زمین و دین مرضیّ خویش کند ".24 پس از ایشان، ملائکه و پیامبران هم، چنان می‏گویند. آن چهار نور مقدس به سجده می‏افتند و رسول خدا(ص) می‏فرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد می‏کند که آن روز معلوم است.25

د ـ اجتماع لایه اصلی یاران امام(ع): امام علی(ع)در این زمینه تعبیر جالبی دارند که به ما در درک چگونگی اجتماع یاران قائم(ع) یاری می‌کند. ایشان می‌فرمایند: "چون وقت آن برسد، آقای بزرگوار و پیشوای دین مستقر و پا برجا گردد. پس [یاران] نزد آن بزرگوار گرد آیند، چنان‌که پاره‌های ابر در فصل پاییز گرد آمده و به هم می‌پیوندند ". 26

تشبیه جمع شدن یاران آن حضرت به جمع شدن ابرهای پاییزی، نشان از سرعت اجتماع و به هم پیوستن آنها دارد؛ چنان‌که در روایتی که در همین زمینه از امام باقر(ع) نقل شده، آمده است: "یاران قائم(ع) سیصد و سیزده مرد از فرزندان عجم (غیر عرب) هستند. گروهی از آنان به هنگام روز به وسیله ابر حرکت می‌کنند و با نام خود و نام پدر و خصوصیات نسبشان شناخته می‌شوند. گروهی دیگر از آنها در حالی‌که در بستر خود آرمیده‌اند، بدون قرار قبلی در مکه بر آن حضرت وارد می‌شوند ".27

ه‍ ـ گونه شناسی یاران امام(ع) از حیث عرب و عجم: به تصریح روایات، اکثر یاران امام عصر(ع) عجم و غیر عرب هستند و یکی از مشکلات جدی امام(ع) در نبردها با اعراب خواهد بود تا جایی که از ایشان با تعبیر شمشیر برّان عرب یاد شده است.28

و ـ اعلان جهانی: مفضل بن عمر از امام صادق(ع) در این رابطه، روایت کرده است: "در آن روز (عاشورا) وقتی خورشید طلوع کرد و نورافشانی نمود، کسی از قرص خورشید به زبان عربی فصیح، خطاب به مردم فریادی می‏کشد که تمام آنها که در آسمان‌ها و زمین‌ها هستند، می‏شنوند: "تمامی مخلوقات! این مهدی آل محمد(ع) است " و او را به نام و کنیه جدش رسول‌الله(ص) و نسبش می‏خواند و گوش هر زنده‏ای این صدا را می‏شنود. تمام مخلوقات در بیابان‌ها، شهرها، دریاها و خشکی‌ها بدان روی می‏کنند و با هم در این رابطه گفت‌وگو می‏کنند و از هم درباره آنچه شنیده‏اند می‏پرسند ".29

صبح شنبه عاشورای موعود که بناست حضرت ظهور کنند، وارد مسجدالحرام می‏شوند و دو رکعت نماز، رو به کعبه و پشت به مقام به جا می‏آورند و پس از دعا به درگاه الهی، نزدیک کعبه رفته، با تکیه بر حجرالاسود، رو به جهانیان کرده، اولین خطبه تاریخی خویش را چنین انشاء می‏کنند: پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم و خاندان بزرگوارشان ـ سلام‏الله علیهم اجمعین ـ ایشان چنین می‏فرمایند: " ای مردم! ما برای خداوند [از شما] یاری می‏طلبیم و کیست که ما را یاری کند؟ آری، ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی(ص) هستیم و سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به خدا و ایشان. هر کس با من در رابطه با آدم محاجّه کند، من سزاوارترین [و نزدیک‏ترین] مردم نسبت به اویم و همین‏طور راجع به نوح، ابراهیم، محمد(ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم. مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است: "به درستی که خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید؛ خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست ".30 من بازمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد(ص) هستم. ... هر کس درباره سنت رسول‏الله(ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.

هر کس را که امروز کلام مرا می‏شنود، به خداوند متعال قسم می‏دهم که به غایبان [این سخنان را] برساند، به حقّ خداوند متعال و رسول گرامی‏اش و حقّ خودم، از شما می‏خواهم [به ما رو کنید] که من حقّ قرابت و خویشاوندی رسول‏الله(ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می‏کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند. ... از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید، ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند ".31

سپس حضرت دست‌هایشان را به آسمان بلند کرده، با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می‏دارند: "أمّن یجیب المضطرّ إذا دعاه ویکشف السّوء؛ کیست آنکه وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند؟32

3. پس از ظهور

3ـ1. بیعت یاران
پس از آنکه حضرت گفتار خویش را به پایان می‏برند، شرطه‏های حرم تلاش می‏کنند که ایشان را همانند نفس زکیه به شهادت برسانند یا حداقل اسیر کنند که اصحاب حضرت، قدم پیش نهاده، شرّ آنها را از امام(ع) دفع می‏کنند. جناب جبرئیل هم پشت به کعبه به عنوان اولین نفر با امام(ع) بیعت می‏کند و پس از او، سیصدوسیزده تن یار حضرت و دیگر یاوران با ایشان عهد و پیمان می‏بندند. امام صادق(ع) به مفضل‌بن عمر فرمودند: "ای مفضل! حضرت مهدی(ع) پشتش را به حرم می‏کند و دستش را که سفیدی خیره کننده‏ای دارد، جهت بیعت دراز می‏کند و می‏فرماید: این دست خدا و از سوی خدا و به فرمان خداست و سپس این آیه را تلاوت می‏کنند: "آنها که با تو بیعت می‏کنند، در حقیقت با خدا بیعت کرده‏اند، دست قدرت الهی مافوق قدرت آنهاست و هر که بیعتش را بشکند به ضرر خودش است ".33 اوّلین کسی که دست حضرت(ع) را می‏بوسد، جبرئیل است و به دنبال او، ملائکه و نجبای اجنّه و سپس برگزیدگان. مردم هنگام صبح در مکه می‌پرسند: این مردی که اطراف کعبه است، کیست؟ و این جمعیتی که با او هستند کیانند و آن نشانه بی‏سابقه‏ای که دیشب دیدیم چه بود؟ که این جریان حوالی طلوع آفتاب اتفاق می‏افتد ".34

محمدبن مسلم نیز از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: "گویی جبرئیل که به صورت پرنده‏ای سفید درآمده، اولین مخلوق خداوند است که با آن حضرت بیعت می‏کند و پس از آن، سیصدوسیزده نفر بیعت خواهند کرد. هر که در این مسیر امتحان خود را پس داده باشد، در آن ساعت می‏آید، که برخی در رختخواب‏شان ناپدید می‏شوند که حضرت علی(ع) فرمودند: "ناپدید شدگان در رختخواب‏هایشان " و این گفته الهی است: "در خیرات با هم مسابقه دهید که هر کجا باشید، خداوند همه شما را می‏آورد ". 35

مفادّ این پیمان نامه و بیعت را حضرت علی(ع) چنین بیان کرده‏اند: "از یارانش پیمان می‏گیرد که: دزدی، زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنند، خون کسی را به ناحق نریزند، به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنند، به خانه‏ای حمله نبرند، تنها به حق و به جا، افراد را بزنند، هیچ طلا، نقره، گندم یا جویی را [برای خویش] انبار نکنند، مال یتیم را نخورند، به آنچه نمی‏دانند شهادت ندهند، هیچ مسجدی را خراب نکنند، آنچه را که مست کننده است، ننوشند، خز و ابریشم نپوشند، در مقابل طلا سر فرود نیاورند، راه را نبندند و ناامن نکنند، همجنس‏بازی نکنند، گندم و جو را انبار نکنند، به کم، راضی و طرفدار پاکی و گریزان از نجاسات باشند، امر به معروف و نهی از منکر کنند، لباس‏های خشن بپوشند و خاک را متّکای خویش سازند و آن‏گونه که شایسته خداوند است در راهش جهاد کنند. آن حضرت خود نیز متعهد می‏شود که همانند آنها قدم برداشته، لباس بپوشد و سوار مرکب شود و آنگونه باشد که آنها می‏خواهند و به کم راضی باشد و به کمک خداوند متعال جهان را همان‌طور که از جور پر شده است، از عدالت آکنده سازد، خداوند را آنگونه که شایسته است عبادت کند و هیچ حاجب و دربانی اختیار نکند ".36

پس از اتمام مراسم بیعت، جبرئیل برخاسته، به نام حضرت در دنیا بانگ می‏زند. ابان بن تغلب از امام صادق(ع)، روایت کرده است: "اولین کسی که با حضرت مهدی(ع) بیعت می‏کند جبرئیل است. به صورت پرنده‏ای سفید رنگ فرود آمده، با ایشان بیعت می‏کند. سپس یک پایش را روی کعبه و پای دیگرش را روی بیت‏المقدس می‏نهد و با صدایی گویا و فصیح ندا در می‏دهد: فرمان خداوند رسید، درباره آن شتاب نکنید ".37

پس از بیعت جناب جبرئیل(ع) دیگران نیز با آن حضرت(ع) بیعت کرده، مهیای اقدامات جهانی می‌شوند.

3ـ2. فراخوان لایه دوم یاران (سپاه ده هزار نفری): مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنین روایت کرده است: "خداوند متعال جبرئیل را می‏فرستد تا اینکه به نزد او بیاید؛ بر حجر اسماعیل در نزدیک کعبه فرود آمده، به او می‏گوید: به چه دعوت می‏کنی؟ حضرت مهدی(ع) او را باخبر کرده، جبرئیل پاسخ می‌دهد: من اولین کسی هستم که با تو بیعت می‏کنم، دستت را دراز کن. پس دستش را بر دست حضرت [به نشان بیعت] می‏کشد. سیصد و اندی مرد هم به نزد او می‏آیند و با او بیعت می‏کنند. او هم آنقدر در مکه می‏ماند که ده‏هزار نفر اصحابش جمع شوند و پس از آن به سوی مدینه حرکت می‏کند ".38

3ـ 3. خسف بیدا: یکی از نشانه‌های حتمی و قطعی ظهور که‌اندکی پس از اعلان جهانی (صیحه) اتفاق می‌افتد، فرورفتن بخشی از سپاه سفیانی در بیابانی نزدیک مکه است. حدیفـ[ بن یمان از وجود مقدس پیامبراکرم(ص) نقل می‏کند: "... سپاه دوم وارد مدینه می‏شوند و سه شبانه‏روز آنجا را تاراج می‏کنند. سپس به قصد مکه از آن شهر خارج می‏شوند تا اینکه به بیابان (بیداء) می‏رسند. خداوند متعال جبرئیل را می‏فرستد و به او می‏گوید: برو آنها را محو کن. او هم ضربه‏ای با پایش به زمین می‌زند و خداوند متعال آنها را در زمین فرو می‏برد. جز دو نفر از آنها نجات نمی‏یابند که هر دو از قبیله جهینه هستند و برای همین گفته‏اند خبر یقینی و مسلّم نزد جهینه‏ای‏هاست. سپس حضرت این آیه قرآن کریم را تلاوت کردند: "ولوتری إذ فزعوا... ".39

3ـ4. حرکت به سمت مدینه: بعد از وقوع حادثه فرو رفتن لشکریان سفیانی، روایات نقش نظامیِ دیگری را برای سفیانی در حجاز ذکر نمی‌کند، با توجه به اینکه این ماجرا پایان‌بخش نقش او در حجاز خواهد بود. اما احتمال دارد نیروهایی برای او در مدینه باقی بماند که با قوای حکومت (خاندان فلان) کار زار کند و روایات خاطرنشان می‌سازد که حضرت مهدی(ع) پس از معجزه فرو رفتن قوای دشمن، با سپاه خود که متشکّل از چند ده هزار نفر رزمنده است برای آزاد سازی مدینه راهی آنجا شده، با دشمنان خود در آنجا درگیر می‌شود. به هر حال آن حضرت مهدی(ع) مدینه را فتح و حجاز را آزاد و نیروهای دشمن را منکوب می‌سازد و لشکر سفیانی هر کجا که رویاروی او باشد، از حجاز تا عراق و شام، شکست می‌خورد. روایات یک نبرد یا بیشتر را یاد می‌کند که در عراق بین لشکر سفیانی از طرفی و سپاهیان مهدی(ع) و یاران خراسانی وی از ناحیه دیگر اتفاق می‌افتد.40

3ـ 5. حرکت به سمت عراق و بقیه نقاط جهان: امام(ع) پس از بازپس‌گیری شبه جزیره، رو به منطقه بین‌النهرین و عراق نموده، با همراهی ایرانیان این منطقه را از سفیانیان بازپس می‌گیرند.

حضرت باقر(ع) فرمود: "قائم ما، نهضت خویش را از مکه آغاز می‌کند. پرچم و شمشیر رسول خدا(ص) و دیگر نشانه‌های پیامبر و درخشش گفتار محمدی(ص) با اوست. پس از نماز شامگاه فریاد بر می‌آورد: ای مردم! شما که در دیدگاه خدا و زیر فرمان و اراده او هستید، به هوش باشید. به خدا ایمان آورید که پیامبران را با مشعل کتاب و قانون و برهان‌های روشن، فرستاده است. خدا شما را فرمان می‌دهد که برای او شریک قرار ندهید و پاسدار دین و گفتار پیامبر باشید. زنده بدارید آنچه را قرآن زنده کرده است و نابود سازید آنچه را قرآن از بین برده است. قلبتان به خاطر هدایت و نجات گمراهان بتپد. من شما را به سوی خدا و پیامبر می‌خوانم، که برنامه‌های قرآن را اجرا کنید. باطل را بکوبید و راه و روش پیامبر را به پا دارید. پس از این گفتار، یارانش که 313 نفر می‌باشند، مانند ابر‌های پراکنده پاییزی، به هم می‌پیوندند. آنها مردانی هستند که در شب به راز و نیاز با خدا زنده‌اند و در روز، شیران بیشه شجاعت‌اند. خداوند نخست حجاز را برای او می‌گشاید و او زندانیان بنی‌هاشم را آزاد می‌سازد، پرچم‌های سیاه کوفه به زیر می‌آید، و به عنوان نشانه بیعت، به سوی امام قائم فرستاده می‌شود. در این هنگام است که امام سپاه را به شرق و غرب جهان می‌فرستد تا بیداد و بیدادگران را ریشه‌کن سازند، و کشورها برای او گشوده می‌گردد و به دست او استانبول (دروازه غرب) فتح می‌شود ".41

4. دوره استقرار حکومت جهانی

پایتخت حکومت جهانی امام عصر(ع) مسجد کوفه خواهد بود امّا این امر باعث کاستن از رونق حج نخواهد شد. در منابع روایی درباره کراهت سکونت در شهر مکّه گفت‌وگو به میان آمده که علل متعددی برای آن می‌توان برشمرد، اما از همه مهم‌تر و قابل فهم تر برای مردم زمانی خواهد بود که طی الارض،42 طی الهواء43 و طی الماء44 یک اتفاق عادی خواهد شد و بسیاری از مردم جهان با استفاده از این توانایی‌ها می‌توانند مسافت‌های طولانی را طی کنند. علاوه بر این، حتی طی طریق عادی با چنان امنیتی خواهد بود که یک زن بدون آنکه دچار مشکلی شود و کسی متعرض او شود، مسیر شام تا حجاز را پیاده در می‌نوردد و به بیت الله الحرام می‌رسد. به همین دلیل در ایام حج، شهر مکه مملو از جمعیت خواهد بود؛ از همین‌رو امام عصر(ع) قوانین خاصی را برای زوّار و حجّاج وضع می‌کنند که از آن جمله می‌توان به ممنوعیت خواندن نماز مستحبی در مسجد الحرام اشاره کرد تا بقیه بتوانند به اعمال واجب خود برسند.45


منبع:ماهنامه موعود شماره 106

چهارشنبه 89 آذر 10 , ساعت 5:10 عصر

شهردار تبریز از پروژه مهر سهند خسروشهر، از سری پروژه‌های مسکن مهر احداثی شرکت خانه‌سازی پیش‌ساخته آذربایجان شهرداری تبریز بازدید کرد.

به گزارش  روابط عمومی شهرداری تبریز، مهندس نوین در این مراسم از مجتمع 228 واحدی مهرسهند خسروشهر که آماده تحویل به مالکان این واحدهای مسکونی است بازدید و بر لزوم تسریع احداث این قبیل واحدها از سوی شرکت خانه‌سازی پیش‌ساخته آذربایجان تأکید کرد.
وی در این بازدید با ابراز خرسندی از آماده‌سازی این واحدها از سوی شرکت خانه‌سازی پیش‌ساخته آذربایجان، از آمادگی کامل شهرداری تبریز برای همکاری و مشارکت در احداث مسکن مهر برای اقشار کم‌درآمد و محرووم خبرداد و گفت: شهرداری تبریز با برخورداری از مجموعه‌ای فنی و کامل در حوزه ساخت مسکن و نیز ظرفیت و توان فنی در این بخش تلاش می‌کند به عنوان بازوی کمکی دولت در اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های مسکن مهر عمل کرده و بخشی از بار دولت در این حوزه را به دوش بکشد و تا اینجای کار نیز توانسته است با آغاز مراحل احداث صدها واحد مسکونی در قالب مسکن مهر، نقش خود را به عنوان کمک دولت ایفا نماید.
به گفته شهردار تبریز مجتمع مسکونی مهر سهند به عنوان یکی از پروژه‌های بزرگ مسکن مهر شهرداری تبریز در زمینی به وسعت 17 هزار متر مربع و با زیربنایی بالغ بر 19 هزار متر در مدت 18 ماه کاری و با اعتباری بالغ بر 65 میلیارد ریال توسط شرکت خانه‌سازی پیش‌ساخته آذربایجان احداث گردیده و هم‌اکنون آماده تحویل به مالکان این و احدها است.


سه شنبه 89 آذر 9 , ساعت 4:5 عصر
 

 یک ترجمه‌ فراگیر از خیام که یک صحاف مشهور انگلیسی کار صحافی آن را انجام داده، در کشتی تایتانیک بوده که این صحافی یکی از گران‎ بهاترین صحافی‌ها بوده است.

 

محمدعلی فارسی، که فعالیت فیلمسازی را از سال 1367 در حوزه مستند سازی آغاز کرده، در گفت و گو با هفته نامه پنجره درباره ماجرای فیلمش، «حقیقت گمشده» که در جشنواره سینما حقیقت برگزیده شد توضیح داده است.

فارسی گفته است : "سفری کاری به لندن داشتم. آن‎جا دکتر جوزی موضوع جالبی را مطرح کردند، این‎که گرانبهاترین شی کشتی تایتانیک متعلق به ایران است! گفتند یک ترجمه‌ فراگیر از خیام که یک صحاف مشهور انگلیسی کار صحافی آن را انجام داده، در این کشتی بوده است.

این صحافی یکی از گران‎بهاترین صحافی‌ها بوده که به گفته کارشناسان انگلیسی، اگر این نسخه صحافی شده همراه با کشتی تایتانیک غرق نمی‌شد، با پولش می‌شد دو منطقه از لندن را خرید! این صحافی متأثر از نقوش ایرانی بوده. یعنی هم محتوا و هم صحافی کتاب نسبتی با ایران داشته است. بعد از پایان کار، یک دلال کتاب را خریده و به قصد آمریکا سوار کشتی تایتانیک شده و این گنجینه ارزشمند همراه با کشتی غرق می‌شود. به گفته دکتر جوزی حقیقتا در تایتانیک گرانبهاترین شیء همین کتاب بوده است. کتابی با چنین پیشینه غنی ادبی و هنری، که ادوارد فیتزجرالد 25 سال از عمر خود را صرف ترجمه آن کرده بود. "

وی افزوده است : " ما می‌خواستیم یک قصه با دو شخصیت روایت کنیم، یکی خیام و دیگری ادوارد فیتز جرالد. از دومی یک فریم عکس داشتیم و از خیام که 900 سال پیش از دنیا رفته، فقط کتابی و سنگ قبری. بدون تردید ساختن چنین مستندی خیلی دشوار است، ما از دو شخصیت اصلی داستان چیز خاصی برای جلو تصویر بردن نداشتیم و این مهمترین مشکل ساخت چنین مستندهایی است. "

 


یکشنبه 89 آذر 7 , ساعت 5:41 عصر

برنامه پرمخاطب مسابقه محله شبکه دو سیما امروز مهمان بچه های خسروشهر بود

 

 این برنامه که به تهیه کنندگی و اجرای مسعود روشن پژوه اجرا می شود امروز ا از ساعت 10 الی 12 درمحل استادیوم تختی خسروشهر برگزار  شد.

هزینه های این برنامه توسط شهرداری خسروشهر تامین شده است.



یکشنبه 89 آذر 7 , ساعت 5:24 عصر
 

  آیت‌الله العظمی سبحانی به سئوالی پیرامون چرایی اقامه نماز با دست باز از سوی شیعه و نیز بستن دست‌ها از سوی اهل سنت، با ذکر پیشینه این مسأله پاسخ گفتند.

 

مرکز خبر حوزه متن این پاسخ را منتشر کرده است.

چرا شیعیان با دست باز نماز می‌خوانند؟
قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است که استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:

حنفی‌ها می‌گویند: روی هم گذاشتن دست‌ها در نماز، سنّت است و واجب نیست، و برای مرد بهتر است که کف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دست‌ها را بر سینه‌اش بگذارد.

شافعی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست روی یکدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.

حنبلی‌ها می‌گویند: گذاشتن دست‌ها روی هم، سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.

فرقه مالکیّه بر خلاف سه مذهب فوق می‌گویند: آویختنِ دست‌ها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالکی‌ها نیز جماعتی همین قول را گفته‌اند که از آن جمله‌اند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.

از امام اوزاعی منقول است که نمازگزار، بین آویختن دست‌ها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1]
امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است که قرار دادن دست‌ها روی یکدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه کسی قائل به کراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در کافی.[2]

کیفیت نماز پیامبر(ص)
با این که به جز مالکی‌ها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمرده‌اند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفته‌اند، با این حال دلیل قانع کننده‌ای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلکه می‌توان ادّعا کرد که دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی که از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اکرم(ص) است، از گذاشتن دست‌ها بر یکدیگر سخنی به میان نیاورده است و امکان ندارد که پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترک نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذکر می‌کنیم که هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان می‌کند و در هیچ‌یک کو‌چکترین اشاره‌ای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:

الف: حدیث ابی حُمید ساعدی
حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت کرده‌اند و ما از کتاب سنن بیهقی نقل می‌کنیم که گفت: او رو به اصحاب پیامبر‌(ص) کرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بوده‌ای و نه افزونتر از ما مصاحبتش کرده‌ای. گفت: چرا، گفتند: پس (کیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه کن. ابوحُمید گفت:

رسول خدا(ص) هرگاه می‌خواست به نماز بایستد، دست‌ها را تا برابر شانه‌هایش بالا می‌بُرد، سپس تکبیر می‌گفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار می‌گرفت به قرائت می‌پرداخت، آنگاه تکبیر می‌گفت و دست‌ها را تا برابر شانه بالا می‌بُرد، پس از آن به رکوع می‌رفت و دو کف دست را بر زانوها می‌گذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا می‌گرفت و نه پایین می‌انداخت، رکوع را انجام می‌داد. سپس از رکوع سر بلند می‌کرد(می‌ایستاد) و می‌گفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دست‌ها را تا برابر شانه‌ها بالا می‌بُرد و تکبیر می‌گفت،

سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دست‌هایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا می‌گرفت، آنگاه سر از سجده برمی‌داشت و پای چپش را خم می‌کرد و بر آن می‌نشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز می‌نمود و سجده دوم را نیز همین‌گونه انجام می‌داد و پس از سجده، تکبیر می‌گفت، سپس پایش را خم کرده بر آن می‌نشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار می‌گرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیّت انجام می‌داد و پس از دو رکعت در حال قیام، تکبیر می‌گفت و دست‌هایش را تا برابر شانه‌ها بالا می‌برد همانگونه که تکبیر افتتاحیّه را انجام می‌داد و در بقیّه نمازش نیز همین‌طور عمل می‌کرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام می‌گفت، پای چپ را عقب قرار می‌داد و بر سمت چپ بر وَرِک[3] می‌نشست.
همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز می‌گزارد.[4]
این بود حدیثی در مقام بیان کیفیّت نماز رسول خدا(ص) که از طریق اهل سنّت روایت شده که وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه روایت کرده توجه کنید:

ب: حدیث حمّاد بن عیسی
حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی که 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما.

پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دست‌هایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمی‌کرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطره‌ای آب یا روغن بر پشتش ریخته می‌شد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمی‌گشت،

امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده می‌شود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دست‌هایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد .

سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دست‌ها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5]
چنان که ملاحظه می‌شود هر دو روایت در صدد بیان کیفیّت نماز واجب است و در هیچکدام کوچکترین اشاره‌ای به روی هم گذاشتن دست‌ها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترک نمی‌کرد و حال این که آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم می‌کرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفته‌اند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل کردن چیزی است در شریعت که از شریعت نیست.

ج. آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمی‌خواند
در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث کسی که نماز خود را صحیح نمی‌خواند، در این حدیث چنین آمده است:
ابوهریره می‌گوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر‌(ص) آمد و سلام کرد. پیامبر‌(ص) سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این کار سه بار تکرار شد، سرانجام آن مرد عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، من جز آنچه انجام می‌دهم، چیزی نمی‌دانم، چه بهتر که نماز را به من بیاموزی.

در این هنگام پیامبر‌(ص) فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تکبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن می‌دانی، بخوان، سپس رکوع کن به گونه‌ای که بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر‌(ص) دیگر اجزا و شروط نماز را به او می‌آموخت[6] و هیچ اشاره‌ای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمی‌کند، در حالی که اگر این کار واجب و یا مستحب مؤکد بود، از گفتن آن خودداری نمی‌کرد.

نظر ائمّه (علیهم السلام)
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، روشن گردید سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت می‌بینیم که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز می‌کردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه می‌دانستند.
محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت کرده، می‌گوید: به آن حضرت عرض کردم: حکم کسی که دستش را در نماز بر دست دیگر می‌گذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود.(تکفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).

زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تکفیر مکن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام می‌دهند.
صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمی‌کند و در حالی که در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل کفر (یعنی مجوس) نمی‌ورزد.[7]
در خاتمه یادآوری می‌کنیم که آقای دکتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دست‌ها بر یکدیگر در حال نماز) به کسانی که دست روی دست گذاشتن را حرام می‌دانند حمله کرده و می‌گوید: «کسانی که قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام می‌دانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد می‌کنند».[8]

جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در کتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده که گرفتن دست در نماز، امری است که بعد از نبی اکرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر می‌شدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر کس گمان کند که آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده که از دین نیست. آیا جزای کسی که در کتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است که با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟

اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالک را نیز می‌توان این گونه متّهم کرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مکروه می‌داند. آیا می‌توان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم کرد؟
به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمی‌دانید؟ قضاوت با شماست.

[1] . محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دکتر عبدالحمید، ص 5.
[2] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام:11/15ـ16.
[3] . تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد.
[4] . سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة.
[5] . شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17،
حدیث 1و2.
[6] . صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11.
[7] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7.
[8] . فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.

 


یکشنبه 89 آذر 7 , ساعت 5:19 عصر
 

 امام خمینی(ره) در آذر 1365 در پاسخ به درخواست خانم طباطبایی همسر محترمه حاج سیداحمدخمینی ، شعری نگاشته‌اند.

در بخشی از پاسخ لطیف و متواضعانه امام به خانم طباطبایی آمده است:  

اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستى باید به حق بگویم که نه در جوانى که فصل شعر و شعور است و اکنون سپرى شده، و نه در فصل پیرى که آن را هم پشت سر گذاشته‏ام، و نه در حال ارذل العُمُر  که اکنون با آن دست به گریبانم قدرت شعرگویى نداشتم، گویند کسى گفت که من قوّه‏ام در جوانى و پیرى فرق نکرده، زیرا این سنگ را نه در جوانى توانسته‏ام بلند کنم و نه در پیرى، من نیز همین را مى‏گویم که من درشعر و ادب فرقى نکردم که در جوانى شعر نتوانستم گفتن و نیز در پیرى.

اینک گویم:

         شاعر اگر سعدى شیرازى است             بافته‏هاى من و تو بازى است‏

اکنون که با شعر نمى‏توانم، با مِعر تو را بازى دهم و به اصرارت جامه عمل پوشم.


         احمد است از مُحمّد مختار                     که حمیدش نگاهدار بُوَد

         فاطى از عرش بطن فاطمه است             فاطِر آسمانش یار بُوَد

         حسن این میوه درخت، حسن                  محسِنش یار پایدار بُوَد

         یاسر از آل پاک سبطین است                   سرّ احسان وِرا نثار بُوَد

         على از بوستان آل على است                 على عالیش شعار بُوَد

          پنج تن از سُلاله احمد                            شافع جُمله ،هشت و چار بُوَد

         دخترم شعر تازه خواست ز من                 مِعر گفتم که یادگار بُوَد

منبع: سایت جماران


یکشنبه 89 آذر 7 , ساعت 10:41 صبح

استادمحمود فرشچیان که چندی پیش به عنوان رئیس عالی شورای هنر موسسه فرهنگی اکو منصوب شدبود باذکرخاطره ای به بیان خلق تابلوی ضامن آهوپرداخت.

 
پیش از خلق این اثر مدتی بود دست راستم حالتی فلج بخود گرفت و از کارافتاد بگونه ای که نمی توانستم انگشتانم را حرکت بدهم . پزشکان حاذق و پرآوازه هم تشخیص دادند که به مرور زمان و فشار زیاد عصب های دستم به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل ترمیم نیست و تاکید کردند هرگز نباید قلم بدست بگیرم ونقاشی کنم. استاد فرشچیان می گفت : دلم خیلی شکست که دیگر توان خلق اثر ونقاشی را ندارم تا اینکه به ذهنم رسید از امام رئوف و باب الحوائج حضرت رضا علیه السلام درخواست کنم کمکم کنند تا این بیماری علاجشود و همان لحظه نذر کردم که اگر این دستم بهبود یافت ،ماجرای شفاعت وضمانت آهو را به تصویر کشم.

استاد با حالتی بغض گونه گفت: شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار وقلم هم آماده است ولی دستم مشکل دارد ناراحت بودم که دیگر هرگز نخواهم توانست نقاشی کنم ، درهمان عالم خواب یک چهره مبارک ونورانی به من فرمان داد، قلم بردار و آنچه می خواهی ترسیم کن! عرض کردم که دستم مشکل پیدا کرده است ودیگر قادر نیستم ، همان صدای آسمانی فرمود الان می توانی شروع کن!

من از اینکه توانستم دست به قلم ببرم هیجان زده بیدار شدم ودیدم اثری از بیماری و ناتوانی در دستم نیست و ازهمان لحظه ، خلق تابلو ضامن آهو را آغاز کردم که این هم مثل تابلو عصر عاشورا که برای خلق آن بسیار دل دادم تاثیر فوق العاده ای در بیننده می گذارد .استاد می گفت برای طراحی ضریح مبارک حضرت رضا علیه السلام هم وقت زیادی گذاشتم و بابت آن هیچ دستمزدی هم نگرفتم تا هدیه ناقابلی به آستان مقدس آن بزرگوار باشد استاد فرشچیان که مقیم نیوجرسی امریکا است،می گفت هر سال چند بار برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به ایران می آیم و به استان مقدسش بسیار دل بسته ام.

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ