سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زکات دانش نشر آن است . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 89 اسفند 14 , ساعت 10:1 صبح
علامه طباطبایی: امام حسن (ع) در بین ما شیعیان هم یک چهره متهم است
 

 علامه طباطبایی گفت : مظلومیت امام حسن (ع) به این نیست که قبرش چراغ و گنبد و بارگاه ندارد. مظلومیت امام مجتبی (ع) به این است که آن حضرت بین ما شیعیان هم یک چهره متهم است.

حجت‌الاسلام محمدحسین قرنی، کارشناس ارشد مذهبی و سیره‌شناس در گفت و گو با فارس به بیان خاطره ای از علامه طباطبایی در بیان مظلومیت امام حسن(ع) را بیان کرده است.

حجت الاسلام قرنی گفته است: در اوایل پیروزی انقلاب یکی از دوستان کویتی‌ام که مجله‌ای را در کویت منتشر می‌کرد، به ایران آمد. از من خواست که مقدمات مصاحبه‌ای فرهنگی با مرحوم علامه طباطبایی (ره) را برای او فراهم کنم. خدمت مرحوم علامه رفتیم و مصاحبه مفصلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی با موضوعات مختلف حدیث، کلام، فقه، اصول، تاریخ و حکمت شکل گرفت و در آن نظریات تشیع در حوزه‌های مختلف بیان شد.

 وی افزوده است : مصاحبه ادامه داشت تا اینکه به مسأله امامت و قضیه امامت امام مجتبی (ع) رسید. دوست کویتی من پرسید؛ «شما درباره صلح امام مجتبی (ع) چه نظری دارید و آن را چگونه توجیه می‌کنید؟» مرحوم علامه که در طول مصاحبه با اشتیاق و با سعه صدر به سؤالات پاسخ می‌داد، با شنیدن این پرسش برافروخت و متشنج شد. چند دقیقه‌ای جرأت حرف زدن نداشتیم. پس از دقایقی علامه فرمودند: «آقا، آقا، آقا! مثل اینکه امام حسن مجتبی (ع) در زندگی و در امامتش مرکتب خلافی شده و در طول تاریخ هر کسی به نوعی مسأله را توجیه کرده و حالا هم نوبت به من رسیده که من چگونه آن را توجیه کنم. این چه سؤالی است که مطرح می‌کنید؟ وای بر ما که امام مجتبی (ع) در بین شیعه یک چهره مظلوم و نعوذبالله گنه‌کار است که عملکردش احتیاج به توجیه دارد.»

همراه با دوست روزنامه‌نگار کویتی‌ام به علامه عرض کردیم که شما در این باره توضیح بفرمایید تا مقداری زنگارزدایی و غبارروبی شود. علامه فرمود: «مظلومیت امام حسن (ع) به این نیست که قبرش چراغ و گنبد و بارگاه ندارد. ما تا اسم مظلومیت امام مجتبی (ع) را می‌آوریم، مسأله قبر و زائر و چراغ و فرش و گنبد را مطرح می‌کنیم.» این بیان علامه قابل تعمق است. قبول نمی‌کنم در بین شیعیان کسی باشد که بپذیرد مثلاً؛ امام رضا (ع) به خاطر داشتن گنبد و مزار و فرش و چراغ امتیاز بیشتری از امام مجتبی (ع) دارد. کسی تصور این معنا را نمی‌کند. به هر حال علامه در ادامه سخنان خود فرمودند که؛ «مظلومیت امام مجتبی (ع) به این است که آن حضرت بین ما شیعیان هم یک چهره متهم است.»


شنبه 89 اسفند 14 , ساعت 9:50 صبح
صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!
 

جسد زنی متعلق به 700 سال و مربوط به قوم مینگ صحیح و سالم کشف شد.

 

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

صورت سالم مانده زنی بعد از 700 سال را ببینید!

 

دیلی میل گزارش داد این زن مومیایی شده ملبس به ابریشم و کتان بوده که به طور اتفاقی در شرق چین کشف شده است. ظاهرا وی جزو اشراف امپراطوری مینگ بوده که بین سالهای 1368 تا 1644 در این قسمت از چین حکمرانی می کرده اند. تیم مهندسین در حال تعریض جاده ای در شهر تای.ژو در استان جیانگ.سو بودند که ناگهان این مومیایی را در عمق دو متری محل حفاری پیدا کردند.

پوست، مو و ابروی جسد کشف شده کاملا سالم بوده و صورت زن سالم و صحیح مانده است به طوری که به راحتی می توان چهره وی را دید.


جمعه 89 اسفند 13 , ساعت 5:46 عصر

 آیت الله بهجت

به گزارش  مرکز خبر حوزه، آیت الله محفوظی با نقل خاطره‌ای پاسخ آیت الله العظمی بهجت به یک جوان ایرانی خارج‌نشین را بیان کرد.

این استاد حوزه که در نشست طلاب، فضلاء و روحانیون شهرستان فومن و شفت، سخن می گفت، عنوان کرد:

« در سفری که به خارج از کشور داشتم، جوانی ایرانی، از من درخواست دستورالعمل کرد، جواب دادم، از حضرت آیت الله بهجت‌(ره) دستور بگیرید، او هم نامه‌ای برای آقا نوشت. بعد از مدتی که به ایران آمد، سوال کردم، نسخه‌ات را گرفتی؟ گفت: در خواست زیادی داشتم، اما آقا جواب مختصری دادند که به یک خط هم نرسید، نوشته بودند: «راه رسیدن به کمال دو چیز است، تعبّد و تحرّز» والسلام، محمد تقی بجهت.

این جوان سپس خدمت آیت‌الله‌العظمی بهجت رسید و عرض کرد، آقا نسخه دادی، ولی مختصر بود، آقا گفتند: بگو چه نوشتم، جوان گفت: نوشتید، راه رسیدن به کمال دو چیز است تعبد و تحرز، آقا گفتند: «همین» غیر این نیست. »


سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 4:43 عصر

اعضای حزب توده خسروشهر در سال 1324

 

در سوم شهریور 1320 ( 25 اوت1941 ) با ورود قوای خارجی به ایران آذر بایجان نیز به اشغال قوای روس در آمد. استالین حاکم وقت شوروی از این فرصت استفاده کرده وبه فکر اتحاد دو آذر بایجان ( آذر بایجان شوروی وآذربایجان ایران) افتاد تا بااین راه دوباره بخشی از کشور ایران راجدا کند از این رو با تقویت حزب مخالف حکومت مرکزی که دموکرات نام داشت دولتی پوشالی به نام « آذربایجان ملی حکومتی » ( حکومت ملی آذربایجان) به ریاست جعفر پیشه وری مهره دست نشانده خود تشکیل داد.

 این حزب با تبلیغات فراوان و دادن شعارهای حماسی وقومیتی در شهر های مهم آذر بایجان تشکیلات حزبی راه انداخته بود وبعضی از مردم و عوام نیز از روی ناآگاهی به این حزب پیوستنداین حزب یا حکومت در خسروشاه نیز دارای دفتر وتشکیلاتی بود اما با خروج قوای شوروی از آذر بایجان در یازدهم اردیبهشت 1325 قوای فرقه دموکرات در پل دختر از قوای حکومت مرکزی شکست خوردند وسران فرقه شبانه گریخته وبه خاک شوروی پناهنده شدنددر 21 آذر 1325 پیش از ورود نیروهای دولتی ایران به تبریز حکومت جعفر پیشه وری سقوط کرد.

 


سه شنبه 89 اسفند 10 , ساعت 10:33 صبح

عارف
عارف قزوینی، شاعر و ترانه سرای مشهور دوران مشروطه، دلباخته افتخار السلطنه دختر ناصرالدین شاه بود.


 

عارف قزوینی به خاطر همین دلدادگی، تصنیف زیبای «افتخار آفاق» را به نام وی می‌سراید:


افتخار همه آفاقی و منظور منی
شمع جمع همه عشاق به هر انجمنی
ز چه رو شیشه ی دل می‌شکنی
تیشه بر ریشه ی جان از چه زنی؟
سیم اندام ولی سنگ دلی
سست پیمانی و پیمان شکنی ...

ملاقات‌های افتخار السلطنه و عارف در مجالس بزمی‌ صورت می‌گیرد که شوهر افتخار السلطنه «نظام السلطان»، دوست صمیمی‌ عارف آن را بر پا می‌کرده و به قولی خودش به دست خود تیشه به ریشه‌ی زندگی اش می‌زند و الحق و الانصاف عارف هم حق دوستی را به کمال و تمام ادا می‌کند! 

 در همان بزم‌های سه نفره، نه تنها با ایما و اشاره و شعر‌های پرشور عاشقانه دل همسر دوست صمیمی‌اش را از راه به در می‌برد، بلکه خودش هم آنچنان دلباخته می‌شود که آرزو می‌کند جای نظام‌السلطان باشد. بطوریکه در یک تصنیف فریاد می‌زند که «اگر عارف، نظام‌السطان شود، چه میشه؟».

کم کم نظام السلطان از این شعرها و آن نگاه‌ها و آه‌ها، پی به عمق فاجعه می‌برد و می‌فهمد که چه آتشی روشن کرده اما برنامه‌های بزم همچنان بر اثر مکر زنانه‌ی افتخار السلطنه ادامه می‌یابد.

نظام‌السلطان ناچار بود در این بزم‌های سه نفره شرکت کند اما جرأت نمی‌کرد حتا برای قضای حاجت هم لحظه ای مجلس را ترک کند. تا اینکه یک شب هر چه مقاومت می‌کند، فایده ای نمی‌بخشد و ناچار می‌شود که برای چند لحظه ای برود و زود برگردد. اما هنگام بازگشت با آنچه که نباید، روبرو می‌شود و و دوست عزیز و همسر زیبایش را در حالتی نامناسب می‌بیند.

البته نظام السلطان چیزی به روی خود نمی‌آورد و با خونسردی مجلس بزم آن شب را بی آنکه خم به ابرو بیاورد، به پایان می‌رساند. به این ترتیب بزم‌های سه نفره برچیده می‌شود، اما عارف از این عشق دست بر نمی‌دارد و مرتب تصنیف‌های عاشقانه به اسم افتخار السلطنه می‌سراید. این تصنیف‌ها به گوش زن و شوهر می‌رسد و زن را دل شیفته‌تر و شوهر را خشمگین‌تر می‌کند.

افتخار‌السلطنه که دیگر در مقابل این عشق طاقت نداشت، یک روز با احتیاط به همسر می‌گوید که چون عارف وضع زندگی‌اش خوب نیست، یک شب او را دعوت کند و به رسم صله به او مقداری کمک برساند.

نظام السلطان که دل پر دردی از دوست ناجوانمرد خود دارد، اینجا دیگر رگ غیرتش به جوش می‌آید و می‌گوید «لازم به دلسوزی شما نیست، آن صله‌هایی که شما می‌خواهید به عارف بدهید، او از زنان زیبای دیگر می‌گیرد!»

 


جمعه 89 اسفند 6 , ساعت 12:24 عصر

زیتون خسروشهر

مدیر شعب بانک کشاورزی آذربایجان شرقی گفت: با حمایت مالی این بانک از 13 طرح بزرگ کشاورزی با سرمایه گذاری یکصد میلیارد ریال در سالجاری بهره برداری شد.

داود برنج فروش آذر روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، اظهار داشت: در این طرح ها برای 282 نفر به صورت مستقیم اشتغالزایی شده است.
وی کارخانه تولید عصاره مالت چهار میلیون لیتری در بستان آباد، پرورش بوقلمون پنج هزار قطعه ای در ترک، تولید سرکه و زیتون خوراکی یک هزار و 320 تنی در خسروشهر، فرآورده های لبنی سه هزار و 640 تنی ملکان، دو طرح بسته بندی فرآورده های گوشتی باتولید چهار هزار تن در تبریز و آذرشهر و تولید سنگ های تزئینی در آذرشهر از جمله طرح های تبدیلی به بهره برداری رسیده بانک کشاورزی در سالجاری برشمرد.
وی دیگر طرح های به بهره برداری رسیده استان آذربایجان شرقی تحت پوشش مالی بانک کشاورزی را طرح مزرعه تولید قارچ دکمه ای 226 تنی در میانه ، سیلوی گندم 50 هزارتنی هشترود ،گاوداری شیری 200 راسی هادیشهر ، گاو داری یکصد راسی سراب و طرح مرغداری 30 هزار قطعه ای ملکان ذکر کرد.


پنج شنبه 89 اسفند 5 , ساعت 4:6 عصر

پیامبر اکرم همواره به مقدار ضرورت با یاران خود شوخی می‌کرد و سیره وی به گونه‌ای بود که به یارانش اجازه می‌داد تا در حضور مبارکش، گفته‌های طنز آمیز ادا کنند.

حضرت محمد

در ادامه مطلب چند نمونه از شوخی های پیامبر با یارانش را می خوانید.

سیاهان به بهشت نمی‌روند
پیامبر به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند. بلال حبشی که سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله باز گفت. پیامبر فرمود: سیاه هم به بهشت نمی‌رود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند که ناگهان عباس، عموی پیامبر که پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را برای پیامبر بازگو کرد. رسول خدا فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمی‌رود. همه غمگین شده بودند. پیامبر که چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم کرد و فرمود: "خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیکوترین شکل بر می‌انگیزاند و آنان جوان و نورانی شده به بهشت می‌روند".

عسل و پیامبر
نعیمان، از اصحاب پیامبر مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یک خیک عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد. رسول خدا پنداشت که به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر ایستاده بود. چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه ! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید. رسول خدا جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین کردی ؟ گفت : دیدم رسول خدا عسل را دوست دارد و اعرابی هم یک خیک عسل داشت. پیامبر خدا از کار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نکرد.

کاش آن اعرابی می‌آمد
شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اکرم و امیرمؤمنان علی درباره خوردن خرما نیز معروف است. گفته‌اند روزی آن دو گرامی با هم خرما می‌خوردند که پیامبر، هسته‌ها را جلوی علی می‌گذاشت و در پایان فرمود: هر که هسته‌اش بیشتر باشد، پر خور بوده است ! امیر مؤمنان در پاسخ گفت: هر که با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.


غذا بخورم یا از گشنگی بمیرم؟
روزی مرد عربی بر آن حضرت که بسیار اندوهگین می‌نمود وارد شد. وی می‌خواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند: نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است که جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت : مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی که او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمی‌کنم تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آن گاه به پیامبر گفت : ای رسول خدا! شنیده‌ام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه می‌آید. پدر و مادرم به فدایت. آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای کافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم ؟ پیامبر اکرم آنقدر خندید که دندان‌های مبارکش نمایان شد. سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بی‌نیاز می‌کند، بی‌نیاز می‌سازد.

خرما را با طرف دیگر می‌خورم!
نقل است روزی حضرت محمد (ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی که از چشم درد رنج می‌بری، خرما می‌خوری ؟ صهیب گفت : این چشم من درد می‌کند و من خرما را با طرف دیگر می‌خورم .


پنج شنبه 89 اسفند 5 , ساعت 4:3 عصر


هنرستان خسروشهر

بنا به گزارش روابط عمومی آموزش و پرورش منطقه خسروشهر دهمین دوره مسابقات علمی و عملی هنر جویان هنرستان های فنی وحرفه ای مناطق خسروشهر ، آذر شهر ، اسکو ، ایلخچی و گوگان   با حضور 54 نفر از هنرجویان (دختر پسر ) با حضور ناظر استانی درهنرستان قدس خسروشهر برگزار شد .


چهارشنبه 89 اسفند 4 , ساعت 12:41 عصر

اعضاء خانواده مرحوم مدنی نقل کرده اند :

دو سه ماهی مانده به شهادت آیت الله مدنی قدس سره الشریف برای خواستگاری دختر ایشان برای عموزاده ام حجت الاسلام و المسلمین میرزا محمد صالحی به تبریز رفتم.

با اینکه مرحوم مدنی وقتشان بسیار ضیق بود، با سعه صدر فراوان و با استقبالی بسیار گرم و شرایطی سهل و آسان با ازدواج موافقت فرمودند و دو ماهی را مهلت خواستند تا بتوانند به قم بیایند و مراسم عقد را انجام دهند، تا اینکه حادثه 7 تیر اتفاق افتاد و تاریخی که بنا بود به قم بیایند تماس گرفتند که من از آمدن به قم معذورم چون امام خروج مرا از تبریز منع فرموده اند و من آقایان مشکینی و مومن را به عنوان وکلای خودم برای عقد انتخاب می نمایم عروس خانم نیز نپذیرفتند و گفتند عقدم یاباید توسط پدرم باشد و یا توسط حضرت امام.

طبعا قضیه ازدواج با مشکل جدی مواجه شد. یکی از اقوام پیشنهاد داد تا قضیه را با دفتر امام در میان بگذاریم من با جناب آقای انصاری تماس گرفتم و آقای انصاری با توجه به شهادت مرحوم بهشتی خواستار تعویق افتادن مراسم بودند.

 ولی در کمال ناباوری تلفن کرده و گفتند ما قضیه را به امام عرض کردیم امام فرمودند چون من آقای مدنی را از مسافرت منع نمودم، خودم عقد می کنم و دو روز بعد را برای عقد مشخص نمودند. با اینکه گفته شد تعداد محدودی برای عقد به جماران بیایند، ولی اشتیاق دیدن حضرت امام سبب شد حدود 40 نفر راهی جماران شویم.

دفتر حضرت امام بزرگواری نمودند و همه را به حیاط امام راه دادند، تا آنجا که اطاق امام جا داشت داخل رفتیم. حضرت امام وقتی وارد شدند، همانند پدر عروس با همه احوالپرسی نمودند و خیرمقدم گفتند.

همین که خواستند از عروس وکالت بگیرند عروس خانم گفتند آقا من شرطی دارم، همگان متعجب شدند، امام با همان سعه صدر و با رویی گشاده و باز فرمودند اگر بتوانم به شرط شما عمل کنم مشکلی نیست.

عروس خانم گفت؛ شرط عقد من شفاعت حضرتعالی در آخرت از من است. امام فرمودند اگر از اهل شفاعت باشم، انجام می دهم. سپس مراسم عقد انجام شد.

بعد از عقد، امام خطاب به عروس و داماد نصایحی فرمودند و در پایان نصایح امام اضافه فرمودند: من امروز لازم است از عروس و داماد معذرت خواهی کنم، همه حاضرین در بهت و حیرت فرو رفتند.

سپس امام ادامه دادند آقای مدنی بخاطر حرف من در تبریز مانده اند و من از اینکه در ابتدای زندگی مشترک شما باعث شدم که ایشان در این جلسه نباشند از شما عذر می خواهم. اشک در چشمان همه حلقه زد و این بزرگوارای تا کنون ذائقه همه خانواده مرحوم آیت الله مدنی را شیرین کرده است.

منبع : سایت جماران


سه شنبه 89 اسفند 3 , ساعت 11:5 صبح

  تصویری از بازیگر نقش حضرت ابوالفضل(ع) روی سایت سریال «مختارنامه» قرار گرفت.

نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع) در سریال مختارنامه بحث و جدل های فراوانی را در ماه‌های اخیر موجب شده بود.

مختارنامه


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ