سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکویی پرسش، نیمی از دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 89 تیر 7 , ساعت 10:19 صبح

 

 روزنامه سیاست روز نوشت :

رئیس هیات داوری فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی از شکایت شفاهی و کتبی برخی از اصولگرایان از نمایندگان حاضر در تجمع روز سه شنبه مقابل مجلس خبر داد.

حسین ابراهیمی افزود : خیلی از نمایندگان اصولگرای مجلس به هیات داوری مراجعه کرده و به صورت شفاهی اعتراض خود را نسبت به توهین به مجلس و همچنین حضور برخی از نمایندگان در این تجمع اعلام کردند.

وی افزود: ما به عنوان هیات داوری از نمایندگان خواستیم که اگر شکایتی دارند کتبا آن را تحویل هیات داوری دهند که تاکنون یکی از نمایندگان شکایت کتبی خود را در این زمینه به هیات داوری تحویل داده است.

نماینده بیرجند در مجلس با بیان این که از تجمع مقابل مجلس و حضور برخی از نمایندگان در آن و سخنرانی آنان فیلم تهیه شده، گفت: هیات داوری تصمیم دارد تا این موضوع را بررسی کند و همچنین سخنرانی آن عده از نمایندگان در این هیات مورد بازبینی قرار دهد.

ابراهیمی گفت: بعد از بازبینی و بررسی موارد، چنانچه نیاز باشد از نمایندگانی که در آن تجمع حضور یافته بودند دعوت می شود تا با حضور در هیات توضیحات خود را ارائه کنند.

وی تصریح کرد: هیات داوری با جدیت این موضوع را پیگیری می‌کند و اگر نماینده ای برخلاف مرامنامه اصولگرایان مطالبی گفته باشد هیات در مورد آن تصمیم گیری خواهد کرد.


دوشنبه 89 تیر 7 , ساعت 10:16 صبح

 

 روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

مرحوم بهشتی سرعت انتقالش خیلی قوی بود و در بحث وقتی وارد می‌شد خیلی مشکل بود انسان با او بحث کند کمتر کسی می‌توانست با او بحث کند. البته بعضیها هستند که کمتر کسی می‌تواند با آنها بحث کند منتهی یک کمی شلوغ کن هستند ایشان اینطور نبود. یک مدتی داد میزد و بلند حرف میزد بعدا اینرا ترک کرد. بعضی از رفقا می‌گفتند که بلند صحبت می‌کند من سرم درد می‌گیرد. اینرا خیلی ایشان زود ترک کرد. بعدها ایشان به من گفت سبب این تغیر و تحول در من مرحوم علامه طباطبایی شد. گفت من با ایشان یک بحث فلسفی را مطرح کردم. حرفهایم را زدم با همان طمطراق تمام شد و ایشان شروع کرد آرام به من جواب بدهد من یک مرتبه پریدم در حرف او یک چیزی به نظرم رسید. آن بحث‌ها معمولا این جور است. گفت من اولین بار بود که یک شخصیت علمی را دیدم که تا من خواستم حرف بزنم حرفش را قطع کرد و گوش داد به حرف من. هیچ اصرار نکرد که من حرف میزنم و حرفم تمام نشده. ایشان شروع کرد به حرف زدن باز هم من دویدم توی حرفش و حرفش را قطع کرد. دو یا سه بار این جور شد. این وسیله تنبه شد که اینکاری که من می‌کنم درست نیست این کاری که او میکند درست است.
این سبب شد که من دیگر تغییر کردم و این تغییر و تحول را تا این اواخر من یادم هست که ایشان داشت


<   <<   11   12      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ