عباس عبدی که سابقه انقلابیگری خود را در دیدار با جاسوس آمریکایی نفی کرد در گفتگو با دویچه وله با تکرار ادعاهای کذب و دروغین محافل صهیونیستی مدعی وجود شکاف میان مردم و حاکمیت شد و راه رفع این شکاف را صرفا بسط دموکراسی در کشور دانست. عبدی که از افرطیون دوران اصلاحات می باشد و سابقه بسط دموکراسی اصلاح طلبانه را در
8 سال دوران حاکمیت اصلاح طلبان داشت و نهایتا ناچار به کوبیدن میخ بر تابوت دموکراسی اصلاح طلبانه شد توضیح نداد که منظور وی از از بسط دموکراسی کدام نوع از دموکراسی است دموکراسی مدفون شده اصلاح طلبانه یا دموکراسی دین ستیز غربی؟ وی در ادامه خواستار سازش و تفاهم نظام با آشوب طلبان و فتنه گران شد و ادعا کرد میان دولت و روحانیت بحران وجود دارد.
- شروع همکاری بنده به مجلس هفتم بازمیگردد که برای تحقیق درباره مشکلات صنعت و تولید کشور با برخی از نمایندگان مانند خانم آجرلو و آقای کاتوزیان همکاری و جلساتی داشتم و در نهایت هم به مرکز پژوهشها برای شناسایی گلوگاههای صنعت کشور معرفی شدم. در آن مقطع با حکم رسمی مرکز پژوهشهای مجلس که به امضای آقای احمد توکلی رسیده بود فعالیت خود را آغاز کردم.همه اسناد و احکام بنده هست و مشخص است که چه کسی دروغ میگوید. الان نامه معرفی بنده به وزیر اطلاعات از طرف یکی از نمایندگان تهران هست. معرفینامه بنده به 30 نهاد و ارگان موجود است.
- سال 83 با دعوت برخی از نمایندگان مانند خانم آجرلو و آقایان زاکانی، محمد دهقان، کامران و کاتوزیان جلساتی برگزار کردیم و آنجا از من خواسته شد که راههای دستیابی به اطلاعات مفاسد اقتصادی را ارائه کنم، بنده هم با توجه به اینکه میدانستم که سرنخهایی از مفاسد اقتصادی در میان پروندههای قوه قضائیه وجود دارد پیشنهاد انجام تحقیق و تفحص از قوه قضائیه را به این نمایندگان ارائه دادم.
- بعد از اینکه طرح در مجلس رأی آورد خانم آجرلو و آقای دهقان از من خواستند که دبیری آن را بپذیرم. قبول نکردم و گفتم در جریان کارهای قبلی با شما در مرکز پژوهشها که طرحهایی را برای شناسایی گلوگاههای مشکلات صنعتی و تولیدی کشور داشتیم ضرر مالی کردم و شما زیر پای من را خالی کردید. گفتم اینجا دیگر بحث مالی مطرح نیست بلکه آبرویی و جانی است و من با شما کار نمیکنم. خانم آجرلو قسم خورد به آیات قرآن و روح حاج احمد و حاج داوود آجرلو که تا آخر با تو هستیم. بچههای جنگ به حاج احمد آجرلو خیلی اعتقاد داشتند چرا که در حرفهایش خیلی راسخ بود. مرد بود. من هم فکر میکردم وی هم خواهر همان آدم است. از اول هم قرار گذاشتیم یا اصلاح یا افشا. اما زیر پای من را خالی کردند. البته این را هم بگویم که چند ماهی پس از تصویب طرح فوق آقای احمدینژاد با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی وارد میدان شد و فضای خوبی برای انجام این کار در کشور به وجود آمد. در حقیقت من با فضایی که ایجاد شد، تصور کردم فرصت مناسبی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی است.
- ابتدای کار هم به گونهای نشان دادیم که ما فقط به دنبال تحقیق از وضعیت مالی قوه قضائیه هستیم. لذا در جلسات اول از مسؤولان سازمان بازرسی کل کشور درباره مسائل مالی سوال میکردیم لذا همین کار ما موجب شد که فضا علیه تحقیق و تفحص مجلس از قوه قضائیه شکسته شود. بعد آرام آرام بحث را به پروندهها کشاندیم.به صراحت از من خواسته شد. ما جلساتمان را ضبط میکردیم.
- برخیها صورت جلسه میشد. برخی هم نمیشد. وقتی کارها سنگینتر شد بسنده کردیم به ضبط صدای جلسات. البته هیچ کدام از اینها دست ما نیست. همه را گرفتند. به پیشنهاد آقای دهقان و بقیه، رکوردری تهیه کردیم و از جلسات با سازمان بازرسی کل کشور هم ضبط صدا میکردیم. البته به صورت پنهانی نبود. مثلا میگفتیم آقای فلانی میخواهیم جلسات را ضبط کنیم مراقب باش چه میگویی.
- هر چه به این نمایندگان گفتم چرا گزارش در مجلس قرائت نمیشود آنها به نزدیکی انتخابات مجلس هشتم اشاره میکردند و میگفتند الان زمان برای این کار مناسب نیست و بیشتر نمایندگان به دنبال کارهای انتخابات خود هستند. شما نگران نباشید گزارش قطعا در مجلس قرائت میشود. فقط باید تلاش کنیم نمایندگان عضو کمیته تحقیق و تفحص در انتخابات بعدی هم رأی بیاورند تا کار محکمتر پیش برود. لذا من هم همه تلاشم را کردم تا این نمایندهها در شهرشان رأی بیاورند. بعد از انتخابات و در حالی که هنوز دوره مجلس هفتم تمام نشده بود، از چند تن از نمایندگان خواستم که گزارش تحقیق و تفحص بر اساس وعدهای که دادهاند در مجلس قرائت شود. این بار بهانه دیگری آوردند و گفتند فضای کشور برای این کار آماده نیست.
- میگفتند ابتدا باید افکار عمومی برای این کار آماده شود لذا اینجا از من خواستند که به دانشگاههای مختلف رفته و در آنجا سخنرانی کنم و برای قرائت گزارش به اصطلاح آقایان فضاسازی کنم. در این رابطه هم هماهنگیها از طرف این نمایندهها با جامعه اسلامی دانشجویان انجام شد و برایم به مجلس دعوتنامه فرستادند. برای شروع یک روز خانم آجرلو با من تماس گرفت و گفت هماهنگی لازم برای سخنرانی من در دانشگاه همدان انجام شده و فلان روز باید بروی همدان.
- یک بار مدیران یک روزنامه هم با من تماس گرفتند که چرا درباره مثلا آقای رضوانی و موسوی بجنوردی و چند نفر دیگر حرف نمیزنی؟ گفتم که من سندی ندارم که درباره اینها حرف بزنم. گفت بیا ما سند به تو میدهیم.گفتم اگر سند دارید خودتان بگویید. گفت شما بگویید اثرش بیشتر است. بعد گفت بیا با ما مصاحبه کن {...}. بعد از دستگیری ما آن وقت اینها ضد من شدند و کلی علیه من مطلب نوشتند!درباره برخی اصلا سندی نداشتم ولی به من میگفتند اسم اینها را بیاور ما سند داریم.
- خانم آجرلو به خصوص خیلی درباره خانواده آقای هاشمی و شخص ایشان تاکید داشت که من حرف بزنم. درباره آقای ناطق هم همینطور عنوان میشد. من هم متاسفانه تحت تاثیر القائات همین آدمها بعضی چیزها را اضافه کردم در حالی که سندی درباره آنها نبود. به همین دلیل من از آقای هاشمی عذرخواهی کردم چرا که ایشان حتی شکایت هم نکرد.
- . وقتی رفتم خدمت آقای ناطق نوری و با ایشان صحبت کردم متوجه شدم که ایشان تنها یک دوره عضو هیات امنای بنیاد بوده و هیچ مسؤولیت اجرایی هم در بنیاد نداشته است. آقای ناطق ثابت کرد اطلاعی از ماشینها نداشته است. یا مطلب دیگری درباره آقای ناطق نوری تنها با استناد به اظهارات یکی از همین آقایان که هرگز ثابت نشده است، گفته بودم که از بیان این حرفها پشیمان هستم. البته یک اشکال دیگر هم در این میان وجود داشت که مربوط به من نبود و اگر مجلس و اعضای کمیته تحقیق و تفحص فضایی را فراهم میکردند تا با افرادی که اتهاماتی به آنها مطرح است گفتوگو شود، خیلی از ابهامات برطرف میشد. مثلا اگر فضایی فراهم میشد که با آقای احمد علمالهدی صحبت میکردم، سوءتفاهمها برطرف میشد و اصلا کار به شکایت نمیکشید. یا مطالبی که به آقای خزعلی منتسب شده بود. آیتالله خزعلی برای دفاع از خود و رفع ابهامات چندین ساعت وقت گذاشتند و در جلسات مختلف شرکت کردند. نتیجه این شد که متوجه شدیم ایشان هیچ رابطهای با این پرونده ندارد و اساسا در پرونده فوق تخلف مالی صورت نگرفته و همه امور طبق قانون اجرا شده است.
- جالب است که بگویم قبل از این که به دادستانی بروم با اعضای کمیته تحقیق و تفحص تماس گرفتم با... تماس گرفتم که ناگهان داد زد، پالیزدار این حرفها چی بود که زدی؟ با تعجب گفتم مگر قرارمان همین نبود؟ به... هم زنگ زدم. تا گوشی را برداشت گفت پالیزدار مثل این که دلت آب خنک میخواد؟ گفتم شما نبودی که میگفتی از کسی ترس و واهمه ندارم.
- بارها از طرف آقای احمدینژاد و اطرافیان ایشان مطرح شده بود که بنده را به نوعی وارد سیستم اجرایی میکنند و بارها از من حمایت شده بود، با خود آقای احمدینژاد هم دیدار داشتم، بعضی از مباحثی که ایشان درباره مفاسد میگفت من منتقل کرده بودم که نقطه اوج آن جریان مناظرات انتخابات گذشته بود.
- جریانی سوار صداقت من شد. آمدند همان حرفهای من را تکرار کردند و در سخنرانیها همانها را گفتند ولی معلوم نشد چه کار کردند. اگر بحثها درست بود چرا هیچ اقدامی نشد. چرا کار را دنبال نکردند؟ حتی به اندازه رکسانا صابری جاسوس هم از منی که به اصطلاح مورد اعتماد بودم حمایت نشد. حکم یک جاسوس از هشت سال صفر شد و رفت آن وقت فقط از حرفهای من استفاده سیاسی شد. مگر ادعای مبارزه با مفاسد را نمیکردند میگویم اصلا عباس پالیزدار را مثلا نمیشناختید چطور همان حرفها در جاهای مختلف اما عملا پیگیری برای درستی یا نادرستی ادعاها نکردند. اگر درست بود چه کردند؟ حداقل میآمدند میگفتند این حرفهایی که پالیزدار زده این مقدار درست است این مقدار نادرست است. چرا وسط کار از من تعریف میکنند و بعد انگار نه انگار.
- ستاد آقای احمدینژاد در دوره اول دو قسمت بود؛ اول ستادهای مردمی تشکیل شدند و بعد رایحه خوش خدمت آمد. من عضو ستادهای مردمی بودم و زیر مجموعه آقای رضاخواه فعالیت میکردم.از طرف همین ستادهای مردمی آقای احمدینژاد نفر پنجم لیست قرار گرفتم که رأی نیاوردم.. من قرار بود وزیر صنایع در دولت نهم بشوم.برای این پست به آقای احمدینژاد معرفی شدم.خانم آجرلو و خانم پروین احمدینژاد من را به کمیسیون مربوطه که وزرا را بررسی میکرد معرفی کردند و بنده دفاعیه تهیه کردم و کتابچه برنامههای خود را نوشتم و چند جلسه هم آقای خوشچهره که در کمیسیون مربوطه بود با بنده گفتوگو کرد. اتفاقا کمیسیون روی بنده نظر مثبت داشت ولی درنهایت به مجلس معرفی نشدم.
متن کامل این گفتگو به همراه پاسخهای آجرلو و کامران به این مصاحبه در همشهری ماه شماره 48 منتشر شده که در روزهای آینده بر روی سایت گروه مجلات همشهری قرار میگیرد.
مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران همچنین با تاکید براینکه شهرداری متوجه حساسیت ها ونگاه های ارزشی نسبت به عکس شهدا و برخی تصاویر با مضامین مذهبی است، گفت: اینطور نبوده که شهرداری به جای عکس شهدا گل و بلبل نقاشی کند.
شوشتری تاکید کرد: بسیاری ازاین عکس ها و نقاشی ها به مرورزمان کمرنگ، آسیب دیده و یا از نمای اصلی خارج شده هستند و درست نیست تا زمان تایید و اجرای طرح جدید به این شکل باقی بمانند.
وی ادامه داد: تا زمان اجرای نقاشی جدید شهدا یک طرح موقت و یا دیوارسفید را آماده می کنیم تا طرح جایگزین برای آن با اطلاع خانواده های شهدا آماده شود.
کاظمینی بروجردی که به جرم ادعای دروغین مرجعیت و سوءاستفاده از مردم مدتی است در زندان به سر میبرد اخیراً از داخل زندان نامهای نوشته است که در آن نظام را متهم به دیکتاتوری و از بین بردن مخالفین میکند. وی که پس از دستگیری بلافاصله از سوی بوش رئیسجمهور وقت امریکا مورد حمایت و تفقد قرار گرفت، در این نامه ضمن اعتراض به مقابله نظام با ضدانقلاب، مسئولین را دعوت به مناظره تلویریونی کرده است. کاظمینی بروجردی که این روزها مورد حمایت سبزها قرار گرفته، مدتی پیش با برنامهریزی و حمایت تبلیغاتی رسانههای خارج از کشور با ادعای ارتباط با امام زمان، دادن اذکار عجیب به مردم و ادعای حل مشکلات آنان و ادعای رهبری دین سنتی و مکاتبه با سران کشورهای اروپایی و غربی و همچنین پاپ و مصاحبه با رادیو و رسانههای خارجی سعی در ایجاد آشوب و جنجال و بزرگنمایی خود داشت.
در این حال و هوا و در شرایطی که دشمن از ناکامی خود در پروژه تحریم آسیب دیده است، تبدیل ماجرای دانشگاه آزاد به مسئله اصلی کشور و بزرگنمایی درباره آن، سوژه سازی برای عملیات روانی دشمنان بیرونی خواهد بود و یا دستکم آن که به عملیات تبلیغی روانی آنان کمک می کند.
رهبرمعظم انقلاب در اقدام هوشمندانه خویش صورت مسئله را از آنچه مورد نیاز دشمن بود به آنچه واقعاً باید باشد تغییر دادند و موضوع را از یک چالش که ضمن کمک به عملیات روانی دشمن، می توانست شکاف عمیق در داخل کشور را القاء کند به بستر حقوقی و قانونی منتقل فرمودند. ایشان در دو نامه جداگانه خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی
- رئیس هیئت مؤسس دانشگاه آزاد- و آقای احمدی نژاد
-رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی- ضمن تاکید بر قانونی بودن مصوبه شورا خواستار توقف اجرای آن شدند و هیئت مؤسس دانشگاه آزاد را نیز از تصرف مبنی بر وقف دانشگاه آزاد بازداشتند.
و اما، ماجرا به این دو دستور ختم نمی شود، بلکه حضرت آقا بررسی درباره امکان شرعی و قانونی وقف دانشگاه آزاد را نیز به هیئتی از متخصصان فقهی و حقوقی سپردند که تصمیم نهایی درباره دانشگاه آزاد و چالش میان هیئت مؤسس دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی موکول به ارائه نظر هیئت یاد شده خواهد بود. این هیئت موظف شده است در فرصتی محدود و بدون فوت وقت، نظر نهایی خود را با استناد به مبانی فقهی، موازین حقوقی و قوانین جاری اعلام کند. بدیهی است اعلام نظر این هیئت پایان ماجرا خواهد بود، چرا که رهبرمعظم انقلاب در نامه ارسالی «بر حق قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی در تصمیم گیری نسبت به دانشگاههای کشور» تاکید فرموده اند و از سوی دیگر، نظر هیئت فقهی و حقوقی درباره وقف دانشگاه آزاد نیز فصل الخطاب است، بنابراین باردیگر و مثل همیشه، درایت رهبرمعظم انقلاب، ماجرای دانشگاه آزاد را از چالش های به قول ایشان «غیرلازم» و «ملال انگیز» به بستر شرعی و قانونی منتقل کرده است.
شیرین عبادی که تاکنون در حمایت از فرقه ضاله بهائیت تلاشهای بسیاری را کرده، رهبر این فرقه ضاله را آخرین فرستاده خدا نامیده است.
وی که پیش از این خود را به عنوان وکیل مدافع حقوق بهائیان در ایران معرفی کرده بود، همچنین اظهار داشت: پیروان این دین در کشور ایران محدود شدهاند.
وی مدعی شد جرم آنها این است که نمیخواهند دین خود را تغییر دهند. این در حالی است که سران بهائیت در بیتالعدل مستقر در اسرائیل، بارها با ارسال تقدیرنامه از خدمات شیرین عبادی برای فرقه بهائیت صمیمانه تقدیر و تشکر کردهاند.
در حال حاضر آنچه که در ذهن غالب ایرانیها در این مورد وجود دارد، گرانفروشی خودروسازان داخلی است، به نحوی که آنها معتقدند پولی که بابت خرید خودروهای ساخت داخل میپردازند، بسیار بالاتر از هزینه تولید این خودروها است.
به عنوان مثال ایرانیها گمان میکنند خودرویی مانند پراید، با این درجه پایین کیفی، بیش از چهار میلیون تومان نمیارزد.
در نگاهی کلی، قیمت یک خودرو داخلی از سه آیتم «مواد اولیه»، «دستمزد» و «هزینههای سربار» تاثیر میپذیرد که اولی 87 درصد هزینهها را شامل میشود و دومی و سومی نیز به ترتیب سه و 10 درصد هزینه روی دست خودروسازان میگذارند.
اما آن طور که خودروسازان میگویند، علاوه بر «مواد اولیه»، «دستمزد» و «هزینههای سربار» به عنوان هزینههای رسمی تولید یک خودرو، آنها باید هزینههایی دیگر را نیز پرداخت کنند.
به عنوان نمونه، خودروسازان بابت وامهای سنگینی که از بانکها میگیرند، باید بهرهای بالا بپردازند.
مثلا ایرانخودرو باید سود 28 درصدی بابت وامهایش بپردازد و این موضوع جدای از جرایم دیرکرد بانک است.
اما حال تمام هزینههای رسمی و غیررسمی را با یکدیگر جمع بزنیم تا مشخص شود تولید یک واحد خودرو چه هزینهای را روی دست خودروسازان داخلی میگذارد.برای این کار قیمت مواد خارجی بابت یک خودرو فرضی را 10هزار یورو در نظر میگیریم.
خودروسازان باید در همان ابتدای کار 64درصد این مبلغ را به عنوان تعرفه واردات قطعات به دولت بپردازند (البته با توجه به میزان داخلیسازی قطعات، این تعرفه بین 25 تا 64 درصد متغیر است).
اگر نرخ یورو را که این روزها اوضاع پایدار و مناسبی ندارد، یک هزار و 400 تومان در نظر بگیریم،(نرخ روز یورو=1308تومان)خودروسازان باید در ازای 14 میلیون تومان مواد اولیه، حدود 9 میلیون تومان نیز تعرفه به دولت بدهند، که سر جمع آنها 23 میلیون و 500 هزار تومان میشود.
از سوی دیگر اگر خرید داخل خودروسازان را هم حدود سه میلیون تومان در نظر بگیریم، کل نرخ مواد اولیه برای یک واحد خودرو فرضی به 26 میلیون تومان میرسد.
به این رقم باید یک و نیم میلیون تومان هم بابت هزینه دستمزد و سربار و همچنین حدود نیم میلیون تومان بابت هزینههای توزیع و فروش (شامل حقوق پرسنل، گارانتی، کمیسیون فروش و حملونقل) افزود که با در نظر گرفتن سود چهار تا هفت درصدی معمول در خودروسازی ایران، نرخ تولید یک واحد خودرو فرضی با هزینههای رسمی و فنی آن به مبلغی حدود 32 میلیون تومان بالغ میشود.
با توجه به بررسی انجام شده، اگر قرار بود تولید خودرو در ایران فقط از این هزینههای رسمی تاثیر بپذیرد، یک واحد خودرو فرضی تنها 32 میلیون تومان خرج روی دست خودروساز میگذاشت، این در حالی است که دو میلیون تومان دیگر را که سهم «دولتیها» از ساخت یک خودرو فرضی در ایران است، باید به این 32 میلیون تومان اضافه کرد.
آن طور که خودروسازان عنوان میکنند، آنها باید حدود یک میلیون تومان بابت 3درصد عوارض کالا به سازمانهای دولتی بدهند و در کنار آن، 3 درصد دیگر نیز بابت شمارهگذاری به نیروی انتظامی بپردازند.
حدود 30هزار تومان نیز هزینه پلاک و کارت سوخت به این مبالغ اضافه میشود. با این حساب اگر جمع مبالغ پرداختی مذکور را جمع بزنیم، نزدیک به دو میلیون تومان دیگر نیز به هزینههای تولید خودرو اضافه میشود و چون ظاهرا این مبلغ باید در همان 32 میلیون تومان فرضی حل شود، کل سودی که گیر خودروساز میآید، یک میلیون و 700 هزار تومان بابت یک واحد خودرو فرضی است.
از این رقم نیز البته چون خودروسازان شرکتهایی بورسی به حساب میآیند، حدود 500 هزار تومان مالیات کم خواهد شد.
بنابراین در حالت کلی با در نظر گرفتن تعرفهها و عوارض و مالیات، مجموع پرداختی خودروسازان به دولت برای یک واحد خودرو فرضی، به رقمی حدود 11 میلیون و 300 هزار تومان میرسد.
در واقع با یک حساب سرانگشتی میتوان این گونه نتیجه گرفت که 40درصد هزینههای تولید یک خودرو در ایران را دولت روی دست خودروسازان میگذارد.
به عبارت بهتر اگر خودرویی ساخت داخل، 10 میلیون تومان قیمت داشته باشد، شش میلیون آن به جیب خودروساز میرود و چهار میلیون آن نیز نصیب دولت میشود.
این موضوع البته نسبی است و در مورد خودروهایی مانند پراید و پژو 405، که به دلیل ساخت داخل بالا، هزینه تعرفه کمتری به دولت میپردازند، فرق دارد.
سایت سحام نیوز که با هدف تبلیغات برای کروبی قبل از انتخابات و انعکاس تحرکات و ملاقات های کروبی با متهمان پس از انتخابات را بر عهده دارد بر اساس گزارش گروهک غیرقانونی فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران مدعی شد که کارکنان زحمتکش شرکت واحد تحت فشار قرار گرفته و شرکت واحد به سپاه پاسداران واگذار می شود. سایت دروغ پردازی کروبی برای اثبات ادعای خلاف واقع خود مدعی شد راه اندازی ترمینال جنوب با کمک سپاه پاسداران بوده است!فضا سازی منفی علیه سپاه و بسیج که یادگاران امام خمینی هستند وایجاد فضای ملتهب سیاسی از سیاست های سایت حامی کروبی است.
در این گزارش با اشاره به اینکه «رویدادهای مهم همیشه با صدای بلند و جارو جنجال رخ نمی دهد،درست مثل دیدار روز جمعه جامعتین که به عنوان سر و راهبر جریان اصولگرایی شناخته می شود» می خوانیم: این مجموعه با درک شرایط و نیازهای کشور با نشست روز جمعه خود نقطه عطفی در تاریخ سیاسی کشورمان را رقم زده اند.
در این گزارش تصریح شده است: این صرفا یک ادعا نیست؛ در شرایطی که موریانه های تفرقه، اتهام و سوء ظن به در پایه های اصولگرایی لانه کرده اند آنچه پیر در خشت خام می بیند سیاسیون تازه به دوران رسیده تصوری هم درباره نتایج آن ندارند.اینجا است که ائتلاف روحانیت تبدیل به میدان و فرصتی برای سامان دادن به اوضاع آشفته ای می شود که اگر دیرتر به فکر آن بیافتیم خیلی دیر شده است.
در این گزارش آمده است: آیت الله مهدوی کنی همانگونه که یازدهم اسفند درحاشیه مراسم افتتاحیه کنفرانس وحدت اسلامی در پاسخ به خبرآنلاین درباره پیشبینی اش نسبت به سال جدید گفته بود گام های جدیدی را برداشته است. او درباره سال 89 گفته بود« خوشبین هستم و فکر میکنم در راه وحدت قرار خواهیم گرفت و امیدوارم در سال جدید از خداوند عیدی وحدت بگیریم.»
در گزارش امروز روزنامه خبر با اشاره به اینکه « در کش و قوس دعواهای سیاسی رو به تزایدی که کشورمان در یک سال اخیر تجربه کرده است موضوعات مختلفی مطرح شد که نتایج آن را احتمالا در سال های آینده مشاهده خواهیم کرد» تصریح شده است: آنچه در این میان بیش از همه چیز جریان های دلسوز انقلاب را نگران کرد شکل گیری روندی مشکوک و مبهم بود که با ادبیاتی خاص به منازعه ای عیان و پنهان با نشانه های اسلامیت نظام برخواست.
"اکنون که رهبر بزرگ و زعیم عالیقدر، امام خمینی بنابه حق شرعی و قانونی خویش در ا ین موقعیت حساس و تعیین کننده و تاریخی، جناب آقای مهندس بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی حزبی به ریاست دولت موقت انقلابی، شرعی و قانونی، برگزیده اند، ما این انتصاب انقلابی و تاریخ ساز را به ملت شریف و فداکار ایران تبریک میگوییم و از آن جا که به فرمان آیه شریفه "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم" اطاعت از این امر را وظیفه شرعی و عقیدتی خود به شمار میآوریم و از آن جا که برطبق اصول والای اسلام و به خصوص مذهب شیعه که مرجعیت عالی آن به عنوان نیابت از امام، حق عزل و نصب دارد وظیفه خود میدانیم که به برادر ارجمند آقای مهندس بازرگان اطمینان دهیم که هرچه بیشتر در جهت رسالت مکتبی و تشکیلاتی که نهضت آزادی ایران بردوش دارد بر تلاشهای خود بیافزاییم تا ایشان با فراغ خاطر و بدون نگرانی به ماموریت خطیری که برعهده دارند بپردازند".
تصور نکنید که این بیانیه را یک نهاد انقلابی از حوزه علمیه قم صادر کرده یا مربوط به یک انجمن اسلامی معتقد به ذوب شدن در ولایت فقیه است. خیر، این بیانیه، همانگونه که از آخرین فراز آن مشخص است، توسط گروه "نهضت آزادی ایران" در 15 بهمن 1357 به مناسبت انتصاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری دولت موقت صادر شده و از اسناد مهم تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب میگردد.
این بیانیه را به این دلیل اکنون در صدر این مقاله آوردهایم که اشارهای داشته باشیم به سیاست یک بام و دو هوای گروه "نهضت آزادی ایران" که این روزها بعضی از سران آن، لابد با استفاده از شرایط پیش آمده، اعتقاد به ولایت فقیه را مذمت میکنند و این اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را با سلطنت مقایسه مینمایند و شرح کشافی در این زمینه و این مقوله برای انتشار به سایتهای خارج از کشور میدهند و متولیان آن سایتها هم براساس ماهیت ضد انقلابی خود آنرا بدون کم و کاست و بدون حاشیه و نقد منتشر میکنند.
انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در طول قریب 32 سال عمر خود، با این قبیل تعرضها بسیار مواجه شده لکن نکته قابل توجه اینست که چنین مطالبی توسط کسانی ابراز میشود که خود در زمره اولین گروههائی بودند که ولایت فقیه را "حق شرعی و قانونی" دانسته، استفاده امام خمینی از این حق را برای انتصاب مهندس بازرگان یک اقدام "انقلابی و تاریخساز" نامیدند، اطاعت از ولی فقیه را عمل به آیه شریفه "اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" تلقی نموده، مرجعیت عالی شیعه (مشخصاً - امام خمینی) را نایب امام زمان حق عزل و نصب دارد معرفی کردند و تصریح نمودند که طبق اصول والای اسلام به خصوص مذهب شیعه اطاعت از امر چنین مرجعی را "وظیفه شرعی و عقیدتی خود به شمار میآوریم".
برای توجیه این دوگانگی آشکار فقط یک راه وجود دارد و آن اینست که این گروه آن زمان که قرار بود از ولایت فقیه برای در اختیار گرفتن حکومت و قدرت بهرهمند شود، آنرا قبول داشت و در عالیترین سطح یعنی ولایت مطلقه منطبق برنیابت امام زمان علیه السلام که حق عزل و نصب قانونی و شرعی دارد و اطاعت از او واجب است آنرا مطرح و اعلام میکرد و اکنون که در قدرت نیست، چنین مصلحت میداند که آنرا از ریشه منکر شود و حتی با سلطنت مقایسهاش کند و کشور را از رهگذر آن در معرض خطر بداند!
این سیاست یک بام و دو هوا هنگامی شگفت انگیزتر میشود که توجه نمائیم بیانیه "نهضت آزادی" که امام خمینی را نایب امام زمان و دارای حق عزل و نصب و واجب الاطاعه دانسته و این حق را علاوه بر شرعی بودن "قانونی" هم معرفی کرده، مربوط است به زمانی که هنوز قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی تدوین نشده بود و اصولاً نظام جمهوری اسلامی مستقر نگردیده بود و حتی هنوز رژیم شاهنشاهی ملغی اعلام نشده بود، یعنی 15 بهمن 1357، یک هفته قبل از سقوط رژیم شاهنشاهی! حال همین گروه، حاضر نیست قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، که مردم به آن رأی دادهاند و اصل نظام و قانون اساسی آن جداگانه به نظرخواهی مردم گذاشته شده و طبق همهی قوانین بینالمللی کاملاً رسمی و قانونی است، را به رسمیت بشناسند و خود را به لوازم آن ملتزم بدانند.
آنچه میتواند این پیروان "سیاست یک بام دو هوا" را به این موضعگیری خلاف قانون و خلاف واقع کشانده باشد، قاعدتاً اینست که جمع بندی آنها از حوادث یکسال اخیر و بروز اختلاف بر سر مسائل انتخابات ریاست جمهوری دهم چیزی شبیه جمع بندی اوباما و نتانیاهو و سایر سران قدرتهای استکباری است که نظام جمهوری اسلامی را در سراشیبی سقوط تصور میکنند و زمینه را درحال مهیا شدن برای بازگشت خود به قدرت میبینند. عیبی ندارد، از قدیم گفتهاند "آرزو بر جوانان عیب نیست" ولی شما اکنون پیر شدهاید و آنهمه تجربه سه دهه گذشته را در بایگانی ذهن خود دارید و بارها دیده اید که امتحانهای دشواری برای نظام جمهوری اسلامی و این ملت و این مسئولان پیش آمد و در همهی نشیب و فرازها قدرت ولایت فقیه بود که توانست مردم را به صحنه بیاورد و توطئهها را خنثی نماید و نظام جمهوری اسلامی با قوت و قدرت بیشتر به راه خود ادامه دهد. با مشاهده همهی این واقعیتهای روشن، آیا حق نداریم از فرزند آقای بازرگان و فرزندان تشکیلاتی آقای بازرگان بپرسیم چرا حاضر نیستند از اینهمه وسیلهی عبرت که در طول 32 سال گذشته دیده اید عبرت بگیرید و این واقعیت را درک نمائید که نظام جمهوری اسلامی اکنون نه تنها در موقعیت تزلزل و سقوط قرار ندارد بلکه قدرتمندتر از هر زمان دیگری در استقرار و استحکام کامل بسر میبرد و این شما هستید که باید در نوع نگاه خود به مسائل و ارزیابی خود از شرایط تجدیدنظر نمائید؟
یادمان نرفته است که در وقایع 18 تیر سال 1387 دولتمردان آمریکائی و انگلیس و اسرائیلی و حتی بعضی مسئولان آن زمان ترکیه با شادمانی اعلام کردند که کار نظام جمهوری اسلامی تمام است و این نظام درحال سقوط میباشد، اما مردم با یک دعوت دو سطری، فقط دو سطری، رهبری به صحنه آمدند و دریائی مواج از انسانها تمام شهرها را فرا گرفت و طومار آن توطئه شوم درهم پیچیده شد. لااقل با دیدن آن صحنه که جلوی چشمان شما رخ داد، حق این بود که دل به تحلیلهای دشمنان این ملت خوش نکنید و تحلیلهای آبکی سیا و موساد و انتلیجنت سرویس درباره سقوط نظام جمهوری اسلامی شما را فریب ندهد.
از عجایب اینکه یکی از کهنسالترین افراد همین گروه در مصاحبهای که هفته گذشته همین سایت از او منتشر کرده مطالب خلاف واقع زیادی گفته که همهی آنها با اسناد و مدارک موجود در تضاد آشکارند. او درباره فاجعه هفتم تیر، شخص شهید مظلوم آیتالله بهشتی و سازمان تروریستی منافقین اقدام به تحریف واقعیتها کرده و از جمله گفته است در سالهای 58 و 59 و 60 مجاهدین (منافقین) توسط طرفداران حزب جمهوری اسلامی ترور میشدند و همین امر یکی از دلایل بروز انفجار هفتم تیر است! درحالی که همه میدانند ماجرا کاملاً برعکس است و این منافقین بودند که مردم را ترور میکردند و سر سفره افطار در ماه مبارک رمضان اعضای خانواده را سر میبریدند و در 30 خرداد 60 با کارد موکت بری در خیابانهای تهران به جان مردم متدین طرفدار امام و انقلاب افتادند و آنها را به خاک و خون کشیدند.
همین شخص گفته است انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی کار مجاهدین خلق (منافقین) نبوده و محمدرضا کلاهی (عامل انفجار) تعلیم دیده سازمان سیا بود که در آلمان به آقای بهشتی نزدیک شده و مورد اعتماد ایشان بود! اینهم از همان دروغهای شاخدار است و اصولاً شهید بهشتی چنین شخصی را نمیشناخت و معلوم نیست این مطالب خلاف واقع را مصاحبه شونده از کجا آورده است درحالی که منافقین این جنایت را برعهده گرفتند و کلاهی عامل آنها بود.
عجیبتر اینکه این شخص در مصاحبه خود به شهید بهشتی نسبت میدهد که ایشان با اصل ولایت فقیه مخالف بودند و برای اثبات این ادعای خود داستان سرائی هم میکند، درحالی که شهید بهشتی به شهادت آثاری که از ایشان برجای مانده و به شهادت مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی از جدیترین طرفداران ولایت فقیه بود. این مطالب، بارها در مقالات تحقیقی که درباره افکار شهید بهشتی منتشر شده با ذکر دقیق منابع آمده و قابل دسترسی همگان است.
هر چند این مقوله نیازمند توضیح و تبیین بیشتر است تا جوانان امروز که ممکن است از وقایع تاریخی سالهای صدر انقلاب بی خبر باشند در جریان واقعیتها قرار بگیرند و تاریخ نیز از آفت تحریف مصون بماند، لکن مجال این مقاله بیش از این نیست و کار توضیحی را به تاریخ نگاران و اهل تحقیق میسپاریم. در اینجا بر این نکته تأسف بار نیز تأکید مینمائیم که انتظار از انسانهائی که خود روزی از رهگذر برکات نظام جمهوری اسلامی و فداکاریهای مردم در مسند قدرت و مسئولیت بودند اینست که حب و بغضها آنها را به انکار واقعیتهای تاریخی و نادیده گرفتن خدمات بی نظیر امام که با نجات دادن ملت ا یران از رژیم منحط ستم شاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی بزرگترین خدمت را به این ملت کردهاند و باعث تجدید حیات اسلام شدهاند و به ملتهای تحت ستم آموختند که چگونه حق خود را از ستمگران بگیرند و در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی بایستند، نکشاند. این کار بزرگ را نه مقتدای ملی گراها و نه هیچکس دیگر نتوانست انجام دهد. آنچه آن بازمانده نسل اول گروه نهضت آزادی نوشته و آن سایت مستقر در انگلیس منتشر ساخته، چیزی است که رژیم صهیونیستی اگر میلیاردها دلار خرج میکرد نمیتوانست از قلم و زبان یک ایرانی در انکار خدمات امام خمینی منتشر کند. به متولیان آن سایت مستقر در پایگاه استعمار پیر نیز این هشدار را لازم میدانیم بدهیم که با شیوهای که شما در پیش گرفته اید درباره اینکه به راهی قدم گذاشته اید که راه صهیونیسم اسم تردیدی به خود راه ندهید. درست به همین دلیل است که شما و کسانی که مقالات و مصاحبه هایشان را در انکار واقعیتهای تاریخی و خدمات امام و مبانی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی منتشر میکنید باید خود را مخاطبان امروز "فأین تذهبون؟" بدانید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]