پلیس رژیم صهیونیستی یک صهیونیست را به اتهام تجاوز به تمام فرزندان خود و شکنجه آنها مورد تحقیق قرار داد.
این صهیونیست، متهم است که در طی سالیان گذشته فرزندان خود را مورد آزار و اذیت جنسی، بدنی و روحی قرار داده است.
بر اساس این گزارش، این مرد پوست یکی از فرزندان خود را پاره پاره کرده است و آنها را از خوردن غذا در مدتهای طولانی منع میکرده است. وی همچنین دندانهای بعضی از فرزندان خود را شکسته و به تنها دختر خود نیز تجاوز کرده است.
وی در ادامه اقدامات شنیع و غیراخلاقی خود، همسرش را مجبور به انجام عمل زناشویی در برابر فرزندان خود میکرده است.
پیش از این نیز یک صهیونیست 28 ساله از شهر "اسدود " به دو دختر خردسال خود که چهار و شش ساله بودهاند، تجاوز کرده بود.
افزایش خوی وحشیگری و خشونت و رواج سریع فساد و بیبندوباری در محافل صهیونیستی مقامات رژیم اشغالگر را به شدت نسبت به فروپاشی بنیانهای سست اجتماعی در سرزمینهای اشغالی نگران کرده است.
روز گذشته باستانشناسان آلمان در جریان کاوشهای خود در محوطهی تاریخی در شهر آنکلام (Anklam)این کشور، موفق به کشف سکههای 1200 ساله شدند که میتوان از آنها به عنوان سندی بر تجارت گسترده مردمان آلمان فعلی در هزاران سال ماقبل با مردمان دیگر نقاط جهان بویژه منطقه خاورمیانه تلقی کرد.
به گزارش خبرگزاری آلمان، تابهحال 82 سکه کشف شده است که در نقاط مختلف جهان، چون ایران، عراق، افغانستان و شمال آفریقا ضرب شدهاند.
علاوه بر این سکهها، یک بازوبند نقرهای و سه شمش نقره نیز کشف شده و این در حالی است که قدیمیترین سکه کشف شده در حدود سال 820 میلادی ضرب شده است.
این آثار توسط باستانشناسان آماتور آلمانی به وسیله دستگاههای فلزیاب در عمق 20 تا25 متری کشف شده است و کاوش در آن برای کشف دیگر آثار تاریخی همچنان ادامه دارد.
روزنامه ایران در این باره نوشت:
پیکر نیمه جان این دختر سه ساله روز 25 مرداد در حالی به بیمارستانی در تهران منتقل شد که پزشکان در نخستین معاینات با مشاهده آثار سوختگی، گاز گرفتگی و ضرب و شتم دریافتند دخترک به شدت مورد کودکآزاری قرار گرفته است.
این دختر بچه بلافاصله در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد و تلاش برای نجات جانش آغاز شد اما افسوس که پیکر نحیف و رنجور دختر سه ساله دیگر تاب تحمل درد ها و ناملایمات فراوان را نداشت و عمر کوتاهش به سر آمد و او در اوج تنهایی، با قلب کوچک و شکستهاش به سوی آسمان پر گشود.
هرچند دستهای هزاران تن از هموطنان مهربان و نیکوکار در این ایام برای شفای ندا به درگاه الهی گشوده شده بود اما به راستی شاید تقدیر ندا کوچولو این بود که بیش از این زجر و درد جانکاه بیمهریهای خانواده را تحمل نکند. حالا شاید روح او با پیوستن به پدر جوانمرگ شدهاش به آرام ابدی رسیده است.
این فرشته کوچولو درد و رنجهایی کشید و به خاطر تنبیهها و سوختن پاهایش عذاب کشید و در اوج تنهایی و بیمهری، اشکهای بیپناهش را هم هیچکس ندید! اما هرچه هست حالا دیگر اشکهای گرم ندا کوچولو در چشمان بیرمقش حلقه نخواهد زد. او دیگر دستان سنگین و نامهربان زن عمویش را که به خاطر شبادراری، به صورت رنگ پریدهاش نواخته میشد را حس نخواهد کرد. دیگر هیچکس دستش به او نمی رسد تا دخترک را به گناه ناکردهاش با قاشق داغ بسوزاند و...
اظهارات بازپرس پرونده
قاضی عباس خوشکام ـ بازپرس شعبه اول دادسرای ناحیه 6 ـ که با شنیدن خبر مرگ ندا کوچولو به شدت متأثر شده بود، به خبرنگار ما گفت: تیم پزشکی از چند روز قبل وضعیت بالینی دختربچه را نگرانکننده اعلام کرد. آنها روز پنجشنبه نیز از افت ضربان قلب دخترک خبر دادند و متأسفانه ساعت 7 صبح دیروز او در بخش مراقبتهای ویژه کودکان جان باخت. به دنبال دریافت این خبر، دستورهای لازم برای انتقال جسد به پزشکی قانونی و کالبدشکافی و معاینههای نهایی و تعیین علت اصلی مرگش صادر شد.
بازپرس خوشکام در ادامه اظهار کرد: آنچه ظواهر امر نشان میدهد دخترک بر اثر ضربه وارد شده به سرش و عوارض ناشی از آن جان باخته است. اما باز هم تا اعلام نظریه پزشکی قانونی نمیتوان به طور قطعی در این باره اظهارنظر کرد.
وی همچنین درباره وضعیت «فاطمه» متهم اصلی پرونده - زن عموی ندا - نیز گفت: چند روز قبل همزمان با وخیمتر شدن حال ندا برای زن عمویش قرار قانونی سنگینتری صادر شد و او همچنان در زندان است. حال آنکه دستگاه قضایی به طور قطع با عامل یا عوامل این ماجرای هولناک به شدت برخورد خواهد کرد.
همزمان با شروع تحقیقات قضایی - پلیسی زن عموی «ندا» کوچولو به عنوان متهم اصلی بازداشت شد و سرانجام نیز به کودکآزاری اعتراف کرد. زن جوان گفت: «ندا» از سوی پسر سه سالهام مورد ضرب و شتم و گاز گرفتگی قرار گرفته است.
وی همچنین اظهار داشت: به دلیل اینکه «ندا» دچار شبادراری بود حدود دو هفته قبل از بیهوششدن، پاهای او را با قاشق داغ سوزاندم. روز حادثه نیز زمانی که او را به حمام برده بودم ناگهان از شدت درد و سوختگی روی زمین افتاد و سرش به کف حمام خورد و از هوش رفت. همان موقع هم با کمک زن همسایه او را به بیمارستانی در نزدیکی محل زندگیمان منتقل کردیم. دقایقی بعد تلفنی با برادر شوهرم تماس گرفته و ضمن تشریح موضوع، از او خواستم هرچه سریعتر خودش را به بیمارستان برساند. پس از رسیدن برادر شوهرم به بیمارستان، پزشکان اعلام کردند که «ندا» باید هرچه زودتر به بیمارستان مجهزی در تهران منتقل شود. بدینترتیب برادر شوهرم با آمبولانس او را به بیمارستان انتقال داد و من هم به خانه برگشتم. ساعتی بعد با شوهرم تماس گرفته و از او خواستم با عجله خودش را به بیمارستان برساند و درباره وضعیت ندا به من هم خبر دهد. اما دو روز بعد از سوی مأموران پلیس در خانه دستگیر شدم.
وی با رد اتهام کودکآزاری و ضرب و شتم ندا کوچولو به بازپرس گفت: من هرگز او را کتک نزدهام بلکه پسر سهسالهام که شیطنت زیادی دارد این بلاها را موقع بازی با ندا بر سر دختربچه آورده است و آثار کبودی و گاز گرفتگی روی بدن دختربچه، کار پسرم است. اما سوزاندن پاهایش را قبول دارم. چرا که بشدت از دست او ناراحت و عصبانی بودم!
عموی بزرگ ندا نیز با چشمان اشکبار گفت: من و پنج خواهر و برادرم اهل روستا هستیم. حدود 11 سال قبل برای کار و زندگی به تهران آمدم. چند سال بعد هم برادر کوچکترم - پدر ندا - که در کارهای ساختمانی مهارت داشت به تهران آمد و خانهای در یکی از شهرهای اطراف تهران اجاره و شروع به کار کرد. چند ماه بعد نیز برادرم با دختری ازدواج کرد. آنها چشم انتظار تولد فرزندشان - ندا - بودند که متأسفانه حدود 20 روز قبل از دنیا آمدن دخترشان، برادرم یک روز صبح - نیمه شهریور 86 - هنگام عزیمت به محل کارش در حال عبور از ریل راهآهن با قطار تصادف کرد و کشته شد.
مرگ غمانگیز و دلخراش او ضربه روحی سنگینی به همسرش و خانوادهمان وارد کرد. با این حال ندا متولد شد و تا یک سال هم نزد مادرش بود تا اینکه پدر زن برادرم بعد از مراسم سالگرد دامادش از ما خواست تکلیف ندا را مشخص کنیم. ما هم به اداره سرپرستی دادگستری رفتیم که قاضی دادگاه گفت بچه تا 7 سالگی باید نزد مادرش بماند. اما چند ماه بعد مادر و پدربزرگ ندا، او را به خانهام آوردند. پس از آن دادگاه پدرم را سرپرست قانونی ندا دانست اما پدرم به علت کهولت سن قادر به نگهداری از دختر بچه نبود بنابر این از سر ناچاری ندا را به خانه خودمان آورده و حدود یک سال هم از او نگهداری کردیم. اما اواخر زمستان سال گذشته مادر ندا به دیدنم آمد و از من خواست بچه را به برادر دیگرم که خانهاش نزدیکی خانه وی بود بسپاریم تا او هم بتواند بچهاش را ببیند. البته باور کنید ندا راضی نبود از خانه ما برود ولی کودک بیگناه مجبور بود این شرایط را بپذیرد.
مادر ندا چه گفت؟
مادر ندا کوچولو نیز در تحقیقات گفت: وقتی تصمیم به ازدواج مجدد گرفتم، به ناچار دخترم را به خانواده شوهرم سپردم اما هیچگاه فکر نمیکردم چنین سرنوشت شومی در انتظار فرزندم باشد. زن 19 ساله درباره زندگیاش گفت: 15ساله بودم که با شوهر اولم پای سفره عقد نشستیم و در شهریور سال 85 پیوند زناشویی بستیم. من و شوهرم زندگی خوبی داشتیم تا این که باردار شدم. اما متأسفانه 20 روز قبل از تولد ندا، شوهرم بر اثر سانحه تصادف با قطار جان باخت. پس از این حادثه تلخ راهی خانه پدر و مادرم شده و دختر یتیمم را آنجا به دنیا آوردم. حدود یکسال و 9 ماه نیز از او نگهداری کردم تا این که یکی از برادرشوهرهایم دیه 7 میلیونی شوهرم را گرفت.
به دلیل اینکه برایم خواستگار آمده بود پدر و مادرم صلاح ندانستند از دخترم نگهداری کنم. بنابراین خانوادهام از برادران شوهرم خواستند سرپرستی بچه را به عهده بگیرند اما آنها قبول نکردند و قرار شد به صورت قانونی مشکلاتمان را حل کنیم. بنابراین به اداره سرپرستی دادگستری رفتیم که قاضی گفت: باید تا 7 سالگی از فرزندم نگهداری کنم. با این حال وقتی برای گرفتن دیه شوهرم رفتیم خانواده اش فرزندم را از من گرفتند و دیگر اجازه دیدنش را هم به من ندادند. آنها همچنین با مراجعه به دادگاه، سرپرستی ندا را نیز گرفتند.
همان موقع هم ازدواج کردم. به امید این که دادگاه حضانت بچه را به من میدهد شکایتی مطرح کردم، اما خانوادهام گفتند به دلیل این که ازدواج کردهام و سنم کم است نمیتوانم حضانت بچه را برعهده بگیرم. با این حال همیشه به فکر فرزندم بودم و حتی چند روز مانده به جشن 2 سالگیاش از برادر شوهرم خواستم دخترم را برای چند روز به من بدهد تا برایش تولد بگیرم، اما قبول نکرد.
تا این که چند ماه بعد همسر برادر شوهرم از نگهداری دخترم سر باز زد و او را تحویل برادر دیگر شوهرم دادند. مدتی از این موضوع گذشته بود که تازه فهمیدم دخترم کجاست. بنابراین یک روز برایش لباس و کفش خریدم و به دیدن دخترم رفتم اما زن عموی ندا ـ متهم اصلی پرونده ـ به شدت با من بدرفتاری کرد. بنابراین با مراجعه به دادگاه خواستار دیدار فرزندم شدم که دادگاه پس از چند ماه در حکمی اجازه داد هفتهای 24 ساعت فرزندم را در اختیار داشته باشم. در همین زمان بود که از طریق بستگانم و روزنامه ایران متوجه شدم چه بلایی بر سر دخترم آمده است. بنابراین خودم را به بیمارستان رسانده و وقتی دخترم را در آن حال و روز دیدم از هوش رفتم. از آن زمان به بعد نیز تقریباً هر روز به ملاقاتش رفتهام اما خیلی اجازه ملاقات ندادهاند. حالا هم از عامل یا عاملان آزار و شکنجه فرزندم شکایت دارم.
لالایی مرگ
حالا دیگر صدای نالههای ضعیف و معصومانه دخترک، زخمها، سوختگیها و کبودیهای روی پیکر ضعیف و لاغرش همه و همه از پایان زندگی پر درد و رنجش حکایت دارد. او پس از مرگ ناباورانه پدر و رفتن مادر تنهای تنها مانده بود و هیچ پناهی نداشت. نه دست مهربان و نوازشگر پدر و نه آغوش گرم و پر مهر مادر. دخترک لالایی میخواست، لالایی مادر برای آن که در نبود پدر آرام گیرد. اما افسوس که در غروب مه گرفته زندگی کوتاهش هیچکس گریه اش را نشنید. نه دست مهربانی و نه آغوش گرمی که غم کودکانه بی پدری و دوری مادر را بگیرد. همه لحظه، لحظههای زندگی تلخش با کتک و سوختن، ضرب و شتم همراه بود و بس. هر گاه دلش برای پدر تنگ شد و او را صدا زد کتک خورد. هر گاه مادر را صدا زد تا از درد زخمهای دل کوچک و پیکر زخم خوردهاش بگوید بدنش را سوزاندند. ندا کوچولوی سه ساله، همه اینها را تاب آورد و دم نزد. اما راستی مگر قلب کوچکش تحمل چقدر زخم ناجوانمردی و ضرب و شتم و... را داشت و آخرین بار که اشکهای چشمان خون آلودش از این همه خشونت و بی رحمی روی گونههای کبودش جاری شد، ضربهای مهلک بر سر و صورت کوچولویش وارد آمد و سرانجام جانش را گرفت.
محمدعلی ابطحی در تازه ترین مطلب وبلاگ خود نوشته است:
پارسال ماه رمضان نزدیکی های ادان بود. توی اطاق زندان. سعید شریعتی داشت نماز میخواند. صدای تلویزیون آرام بود. منم داشتم دعا میخواندم. این مجری خوش حرف سحرهای تلویزیون، آقای جمشیدی داشت حرف میزد. یک مرتبه گفت توجه توجه. به خبر مهمی که هم اکنون به دستم رسیده توجه کنید. خبر مهم هم که معلومه برای زندانی چقدر مهمتره . سعید نمازش را ول کرد و منم دعایم را و هر دو رفتیم سراغ تلویزیون که صدایش را بلند کنیم. فکرمون صد جا رفت. خوب گوش دادیم. گفت هم اکنون از آسمان پیغام رسیده که خداوند آماده بخشیدن گناهان است.می توانید قیافه ما دو تا را حدس بزنید!
آردی ریزال دو ساله به کمک پزشکان ترک سیگار کرد. کودک دو ساله اهل اندونزی که توسط پدرش سیگاری شده بود، مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و بسیاری از مردم عمل پدرش را تقبیح نموده بودند.
به همین خاطر پزشکان با استفاده از روشهای ترک اعتیاد و سیگار بعد از چند ماه موفق شدند تا وی را ترک دهند. آزمایشات پزشکی از ریه و بدن ریزال نشان می دهد دیگر وی اصراری به استفاده از سیگار ندارد.
سازمانهای حمایت از کودکان بعد از اینکه فهمیدند وی روزی 40 سیگار پک می زند وارد عمل شدند تا وی را به زندگی طبیعی برگردانند.
پدر ریزال توسط این سازمانها تحت تعقیب قضایی قرار گرفته است تا پاسخگوی عمل زشت خود باشد.
ستاره سرشناس و سالهای دور باشگاه استقلال تهران (ع - ا) که احتمالا نمیدانست مجازات قانونی و نگهداری ?? گرم کراک چیست، در اعتراف خود گفت: اواخر دوران فوتبالم به سمت اعتیاد گرایش پیدا کردم و برای مصرف مواد مخدر به پاتوقهای خاصی رفتم هر روز در این پاتوقها، با دختران متفاوتی آشنا میشدم و مواد مخدر بیشتر مصرف میکردم تا این که دیدم یک معتاد تمام عیار شدم و از دوستانم یاد گرفتم چگونه برای مصرف شخصی خودم کراک بسازم!
این فوتبالیست سابق استقلال که آخرین بار در تیم شهرستانی پاس بازی میکرد اتهام ساخت کراک را پذیرفت اما نمیدانست چه مجازاتی منتظرش است!
به گفته بازپرس شهریاری از شعبه ? دادرسی امور جنایی تهران این فوتبالیست قبل از آن که مجازات قانونی نگهداری ?? گرم کراک را بداند جرم خود را پذیرفت و اصرار کرد خودش کراک تولید میکند، اما وقتی شنید طبق بند ? ماده ? قانون مبارزه با مواد مخدر، مجازات کسی که بیش از ?? گرم ماده از نوع هرویین یا کراک را نگهداری کند اعدام و مصادره اموال است، دست و پای خود را گم کرد و ترسید!
در حال حاضر با توجه به نوع جرم این فوتبالیست، پرونده او در اختیار دادگاه انقلاب تهران قرار گرفته و با استناد به قانون که برای نگهداری ?? گرم کراک مجازات اعدام و مصادره اموال در نظر گرفته است احتمالا باید منتظر صدور حکم خود باشد ... مگر آن که حقیقت چیز دیگری غیر از اعترافات اولیه این فوتبالیست باشد.
به گزارش «جامجم» ، نیمهشب جمعه گذشته یکی از ساکنان مجتمعی در غرب تهران پس از ورود به پارکینگ خانهاش، متوجه شد مردی از تراس خانه یکی از همسایهها داخل پارکینگ پرید.
مرد همسایه به گمان اینکه آن مرد دزد است، با داد و فریاد از همسایهها کمک خواست. در پی این ماجرا مرد غریبه با چاقو مرد همسایه را تهدید به مرگ کرد و هراسان از محل متواری شد.
ناکامی مرد چاقو به دست در حال فرار
در همین موقع، همسایهها که به پارکینگ مجتمع آمده بودند، به جستجوی مرد چاقو به دست پرداختند تا اینکه وی را هنگام سوار شدن به یک خودروی عبوری شناسایی و دستگیر کرده و او را به کلانتری 141 گلستان تهران منتقل کردند.
مرد بازداشتشده در بازجوییهای پلیسی ادعا کرد همسایهها او را به اشتباه دستگیر کردهاند.
به دنبال اظهارات متناقض متهم، ماموران به بررسی گوشی تلفن همراه او پرداختند که مشخص شد 13 عکس از زندگی خصوصی یک زوج که ساکن مجتمع هستند، همراه صدها عکس غیراخلاقی دیگر در تلفن همراه وی وجود دارد. ماموران در ادامه تحقیقات پی بردند تصاویر خصوصی زندگی آن زوج به طور مخفیانه و از پشت پنجره یکی از اتاقها گرفته شده است.
با مشخص شدن این موضوع، زوجی که عکس آنها از سوی متهم گرفته شده بود، به مرکز پلیس احضار شده و مورد تحقیق قرار گرفتند.
بیاطلاعی شاکی از نقشه شوم متهم
مرد خانواده در اظهاراتش گفت: با متهم آشنایی ندارم و نمیدانم او به چه انگیزهای از زندگی خصوصی من و همسرم عکس تهیه کرده است. چند شب پیش همسرم با شنیدن سر و صدایی از خواب بیدار شد و مرا هم بیدار کرد. هر دو به سمت تراس آپارتمان رفتیم و متوجه مردی ناشناس شدیم که در تاریکی شب از دیوار مجتمع به خیابان پرید و فرار کرد. من سراسیمه از خانه خارج شده و به تعقیب او پرداختم ولی مرد غریبه در تاریکی شب ناپدید شد.
مرد شاکی ادامه داد: شب حادثه هم با شنیدن صدای کمکخواهی همسایهها از آپارتمان خارج شدم و مردی را در حال فرار دیدم که مشخصات ظاهریاش با همان مردی که چند شب پیش از تراس خانهام فرار کرده بود، مطابقت داشت. در حالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، زنی همراه 2 دخترش با حضور در کلانتری از متهم بازداشت شده شکایت کردند.
شکایت 3 نفر دیگر از متهم
این زن در تشریح ماجرا به پلیس گفت: من و دخترانم در خواب بودیم که با شنیدن سر و صداهایی از بیرون، از خواب بیدار شدیم. من برای بررسی موضوع به سمت تراس رفتم و مردی را دیدم که با گوشی تلفن همراهش در حال عکاسی است.
وی ادامه داد: او با دیدن من دستپاچه شد و از تراس پایین پرید و فرار کرد. با داد و فریاد همراه دیگر اعضای خانواده به تعقیب مرد غریبه پرداختیم. او در خیابان با چاقو به شوهر و فرزندانم حملهور شد که در این هنگام گشت پلیس سر رسید و مرد چاقو به دست در تاریکی شب ناپدید شد.
با ثبت اظهارات این زن و دخترانش، ماموران از آنها خواستند تا متهم را در بازداشتگاه پلیس شناسایی کنند که به این ترتیب هویت متهم تایید شد. با تشکیل پرونده قضایی، متهم که از سوی 2 خانواده شناسایی شده بود، برای ادامه تحقیقات به شعبه یازدهم بازپرسی دادسرای ناحیه 5 تهران انتقال یافت.
انکار متهم در دادسرا
متهم در اظهاراتش به بازپرس حسنی گفت: من شاکیان را نمیشناسم و آنها به اشتباه مرا دستگیر کردهاند و نمیدانم چه کسی عکسهای زندگی خصوصی شاکیان را در گوشی تلفن همراهم ثبت کرده است.
بنابر این گزارش، به دنبال اظهارات متناقض متهم، وی روز گذشته با قرار قانونی از سوی بازپرس حسنی رئیس شعبه یازدهم دادسرای ناحیه 5 تهران روانه زندان شد تا تحقیقات تکمیلی از متهم برای افشای جرایم سیاه وی انجام شود.
به گفته رییس ستاد حوادث غیر مترقبه 4 روستای حومه دامغان بر اثر زلزله تخریب شدند. به گفته باقری یک نفر از اهالی یکی از این روستاها در حین فرار از منزل بشدت آسیب دیده و به بیمارستان منتقل شد.
گفتنی است دشت کویر سمنان و عمق 10 کیلومتری زمین مرکز زلزله 5.9 ریشتری بوده که در ساعت 23:53 دقیقه جمعه یعنی لحظاتی مانده به بامداد شنبه بوقوع پیوسته و بدلیل عمق زیاد زلزله ساکنین شرق و جنوب تهران بیشتر از سایرین انرا احساس کرده اند.
نیروهای امداد استان سمنان به مناطق آسیب دیده اعزام شده تا به مردم کمک نمایند.
باقری تاکید کرد که تهرانی ها نباید ترسی بدل راه دهند اما بدلیل خوب بودن هوا می توانند در پارکها و خیابان به استراحت بپردازند.
گفته می شود ساکنین تهران بدلیل هراس از پس لرزه های احتمالی تا لحظه انتشار این خبر در خیابانها و پارکها بسر می برند.
والدین این نوزاد با شور و شوق از این معجزه شگفت انگیز و الهی یاد می کنند. این زوج جوان که کیت و دیوید اوگ نام دارند در سیدنی استرالیا زندگی می کنند. در این ماجرا که پایان خوشی به همراه داشت کیت که هفتمین ماه بارداری خود را پشت سر می گذاشت به بیمارستان منتقل شد و دوقلوهای وی به نامهای جیمی و امیلی نارس متولد شدند اما جیمی که در لحظه تولد تنها کمی بیش از 900 گرم وزن داشت پس از چند دقیقه مرد.
پزشکان این خبر را به والدین آن اعلام کردند اما کیت و دیوید خواستند که چند لحظه ای نوزاد را در آغوش خود نگه دارند.
اما پس از گذشت دو ساعت که جیمی در آغوش مادر بود و مادر نام آن را صدا می کرد اولین علائم حیات را از خود نشان داد.
این زوج جوان بلافاصله به پزشکان اطلاع دارند و آنها پس از انجام معایناتی واکنشهای طبیعی عصبی نوزاد را تائید کردند.
براساس گزارش دیلی میل، در این لحظه کیت تصمیم گرفت چند قطره شیر را روی لبهای نوزاد بریزد و این کار را تا زمانی که نوزاد بیدار شد ادامه داد و سرانجام این نوزاد پس از دو ساعت بدون هیچ گونه علائم حیاتی، زندگی خود را آغاز کرد و برای اولین بار نفس کشید.
مادر این نوزاد در این خصوص گفت: "ما خوش شانس ترین آدمهای دنیا هستیم. این پایان خوش با درمانهای پوست به پوست و مادر- فرزند قابل توضیح است. این درمانها به کودکان بیمار کمک می کنند که زنده بمانند. این درمان در استرالیا با عنوان نوازش کانگرو شناخته می شود."
این مادر استرالیایی افزود: "دستها و پاهای کوچکش بدون پاسخ به تحریکات افتاده بودند و حرکت نمی کردند. من آن را به خودم چسباندم و شروع به حرف زدن با جیمی کردم و اسمش را صدا زدم و به او درباره خواهرش و پروژه های آینده خانواده گفتم و بعد ناگهان اولین علائم حیات را نشان داد. کم کم چشمانش را باز کرد. من دکترها را صدا زدم اما هیچکس حرف من را باور نمی کرد."
پزشکان معتقدند که اعلام خبر مرگ این نوزاد به دلیل تشخیص اشتباه پزشکی بوده است با وجود این، این زوج معتقدند که معجزه الهی جیمی را به آنها بازگردانده است.
دیوید در این خصوص به تلویزیون استرالیا گفت: "ما خوش شانس ترین والدین دنیا هستیم. اگر کیت در کار خود پافشاری نمی کرد اکنون احتمالا جیمی در بین ما نبود."
سگی که راننده صاحبش شد
سگ چینی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]