سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 , ساعت 9:1 عصر
 
رضا رشیدپور در وبلاگ فقط چند خط در یادداشتی تحت عنوان رشیدپور صفر کیلومتر نوشت: سه ماه از ورود من به شبکه اول تلویزیون گذشته بود. هیجان و اشتیاق فراوانی داشتم. دو ساعت قبل از برنامه به ساختمان پخش می رفتم و دوساعت بعد از برنامه بیرون می آمدم.

همزمان در رادیو هم بودم. یک برنامه دوساعته به نام جوان ایرانی را در شیکه ی رادیویی جوان اجرا می کردم. آنقدر کارم را دوست داشتم که به خاطرش فعالیتهای مهندسی ام را تعطیل کرده بودم. خیال می کردم که به همه آرزو هایم رسیده ام.

ساعت نزدیک هفت بعد از ظهر بود. نفس زنان وارد ساختمان پخش شدم. مجری معروف اخبار را دیدم. بلافاصله سلام کردم. زیاد تحویلم نگرفت. حق داشت. من خیلی صفرکیلومتر بودم. پله ها را پایین رفتم. درست در پاگرد اول چهره محبوب برنامه های ورزشی آن روزها - بهرام شفیع - مقابلم بود. این بار با احتیاط سلام کردم. خیلی گرم جواب داد. دست من را فشرد و صورتم را بوسید

چند دقیقه ای با من حرف زد. این همه کتاب خوانده ام اما بزرگترین درس حرفه ای را از او به یادگار دارم. هنوز صدایش در گوشم می پیچد که گفت... جوون یادت باشه که تلویزیون در شش ماه اول قیافه ت رو به مردم نشون می ده و در ماههای بعد شخصیتت رو... و این راز بزرگ چهره های محبوب تلویزیون است.

راستی در نظرسنجی این هفته مجری های محبوب ورزشی را حذف کرده ام تا محبوب ترین چهره در عرصه های دیگر مشخص شود.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ