شیخ محمد گازر خسروشاهی یکی از هفتادودو بابا است که مولدش از خسروشاه می باشد وبه هم صحبتی با رئیس العرفاو المحققین بابا حسن سرخابی رسیده است بزرگی مقام وعلم ومرتبه آن بزرگوار بر آن حد است که قابل گفتار نیست حافظ حسین کربلایی در کتاب خود می نویسد مزارومرقد آن شوینده ادناس ملاهی ومناهی شیخ محمد گازر خسروشاهی قدس سره العزیز در قریه خسروشاه مشخص ومعین است واز جمله بابایان مشهور است .
گا زر اد نا س با شد ا ولیا با طنت را پاک سا زد از د غا
صحبت ایشان بجو ای ابجو چونکه یابی شست شو کن شست شو
شست شوی باطنت از تیرگی خو یشتن را وارها ن از خیر گی
سادگی ازخیرگی ها بهتر است زانکه اندر خیرگی شور وشر است
ساده شو ز اوصاف بیرون بیا چون چنین کردی تو باشی زاولیا
مشایخ ان زمان اگر در مسائل شرعی به مشکلی بر می خوردند به خدمت بابا احمد اسبسی می رسیدند واگر بابا احمد اسبسی در حل آن ناتوان بود به ملازمت شیخ محمد گازر می شتافتند وآن جناب به سر انگشت کرامت و ولایت گره را می گشودندوبسیاری از محققان زمان را از آن فتح باب می شد اهالی شهر ایشان را بنام بابا حاضر می شناسند.
غلامحسین ساعدی در کتاب ایلخچی شیخ محمد گازر را بابا حاضری مینامد ( در لفظ عامه بابا گازر را بابا حاضر می گویند ) ومی نویسد.
" بابا حاضری خود مرد وارسته ای بوده .از کرامات او همین بس که شاگردی تربیت کرده همچون بابا نهانی حاضری خود شعر می گفته اغلب به زبان ترکی ودیوانش مشهور است به دیوان بابا حاضری قبرش درگورستان خسروشاه است ومی توان با پای پیاده از ایلخچی به زیارت تربتش رفت "
همانطور که گفته شد شاگردان زیادی از محضر شیخ محمد گازر به فیض وافر فایض گشته اند اما از میان آنها بابا احمد اسبسی وبابا نهانی از همه معروفتراند در زیر به معرفی این دو بزرگ می پردازیم .
بابا نهانی خاتم القطبین مقام بسیار بزرگی دارد ساعدی در کتابش می نویسد .بعد از بابا نهانی قطبی نخواهد آمد واو آخرین قطب است جانشینان او را پیر – مرشد وچراغ می گویند بابا نهانی صاحب کرامات بیشماری بوده وآنچه که از وی دیده شده در کتاب کشف الاسرار آمده است وی مرید بابا حاضری بوده وبه وسیله او ارشاد می شده است .اجداد وی نیز مقام بزرگی داشتند بین دراویش ودوستداران علی .از آن جمله شیخ یعقوب وشیخ فضل حق مشهورند .بابا نهانی خود صاحب چند دیوان ودفتر است به ترکی وفارسی شعر می گفته وفاتحی تخلص می کرده است دفترش مشهور است به دیوان فاتحی دیوانش بیش از پانصد صفحه است وبیشترش غزل است شعرعرفانی زیر از اوست .
نه در بند نمازم نی نیازم
همین دانم که در سوز وگدازم
نمازم بی رخش نبود نمازی
چوبا اویم همیشه در نمازم
دمی کوبا خیالش آشنایم
غنی از هر دو عالم بی نیازم
از او باشد همه این هستی من
حیاتم اوست با او سر فرازم
نیم کرکس به هر جیفه کنم میل
شکار اصل خواهد شاهبازم
صفای عمر با او نگذرانم
چه حاصل آید از عمر درازم
چو فاتح عاقبت محمود گردد
کند مقبول حضرت چون ایازم.
بابا فقه احمد اسبسی : آن حضرت بسیاربسیار بزرگ بوده اصل ومنشا وی از بلاد روم است از بلده قونیه صاحب فضائل وکمالات صوری نیزبوده خصوصا در علم فقه تبحر تمام داشته مجمع شریفه اولیاء زمان خود را مشارالیه مفتی بوده وی منسوب به سلسله شریفه شیخ شهاب الدین محمود اهری است مرقد ایشان در روستای اسبس از توابع خسروشهر است .
همچنانکه اشاره شد این دو عالم بزرگ از جمله شاگردان و مریدان شیخ محمد گازر بوده اند که توسط ایشان ارشاد می شدند .
در زیر به معرفی و ذکر نام چند تن از اولاد شیخ محمد گازر می پردازیم کربلایی حسین در کتابش می نویسد « اولاد امجاد حضرت بابا گازر که شیخ زادهای نامراد درویش نهاد بوده اند اکثر در آن مزار متبرک آسوده اند »
مولانا شیخ عبد العلیم مجذوب
مشهور به عبد العلی گازر وی ازجانب پدر از اولاد شیخ محمد گازر واز جانب مادر اولاد خواجه محمد کججی است از محبوبان الهی است وصفات کمال او با وجود غلبه جلال زیاده از آن است که در حیز قال ومقال گنجد از مردم زمان خود کسی نیست که از کرامات وخرق عادات او نقلی به خاطرنداشته باشد از آن جمله یکی از صالحان نقل می نماید که ترکی با پدرم آشنا بود و صندوقچه مرصع الات به پدرم سپرده بود پدرم آن را در طاقچه نهاد بعد مدتی ناپدید شد هرچه گشتیم پیدا نشد چند روزی بر این ماجرا گذشت شخصی از اهالی محل سفره علی می داد و مولانا در آن مجلس حاضر بود ذکری کردند ومردم یکایک برمی خاستند واز مولانا التماس دعا می کردند در این وقت یکی از آشنایان ما بر خاست والتماس دعا کرد مولانا متغیر شد و گفت صندوقچه طلا ی مردم می بری واز من توقع دعا داری آن شخص فی الحا ل اقرار کرد ما را براو گمان نبود وخواجه میرزا بیگ کلانتر خسروشاه نقل می کرد که مولانا عبدالعلیم از مردم خسروشاه رنجیده ترک آنجا نمود گوییا به جانب تسوج و اورنق رفت واکثر آنجاها می بود آخر مردم خسروشاه را به خاطر رسید که این خوب نیست در تلافی می باید کوشید وهدایا جمع آوری نمودند از قیسی وبادام ومیوهای خشک وعسل وغیر آنها که برای آن مردمی برند که مولانا مدتی آنجا بوده است حلواییی بوده در شهر که پیش وی قیسی خوب بوده است از وی طلبیدند خست کرده وبهانه پیش آورده ونداده بود بهر حال مردم خسروشاه رفتند ومولانا را آورده چون به حوالی شهر رسیدند مردم استقبال کردند و هر کس به دست بوس مولانا مشرف می شد در بین مردم آن حلواییی نیز حضور داشت وقتی خواست دست مولانا را ببوسد مولانا دست خود بازکشید و فرمود که قیسی دارد ونمی دهد وحالا آمده دست ببوسد من دست بوس تو چه کنم وچندان حکایتها از او نقل می نمایند .
وفات مولانا در اثنتین واربعین وتسعائه (942) واقع شده است .
مولانا الله قلی گازر
وی نیز از اولاد شیخ محمد گازر هم عصر بابا عبدالعلی است و در بیشتر اوقات باهم بودند و از او نیز خرق عادات بسیار در این دیار شهرت دارد وی نیز مجذوبی بوده در کمال مرتبه و شاه اسماعیل ماضی از او کرامات بسیار دیده وبه فرموده او از مناهی توبه نموده است .
از او نقل می نمایتند که جناب غفران پناه غازی خان صدر کل ایران گفت که پدرم نقل می نمود که در زمان شاه جنت بارگاه شاه طهماسب قاضی قزوین بودم وچند محل به سیورغا ل من مقرر بود سببی واقع شد سیورغال را با قضا قطع نمودند شاه در تبریز بود من به تبریز رفتم و عریضه به شاه دادم مدت مدید جواب عریضه به تاخیر افتاد قاضی محمد که از ندمای بارگاه بود مرا دید گفت تو بسیار سر گردانی کشیدی مهمت ساخته نشد در این شهر مجذوب صاحب حالی است به خدمت او برو و از او فاتحه التماس کن که وی مستجاب الدعوه است شاید به یمن تاثیر دعای وی مهمت صورت پذیرد به خدمت وی شتافتم چون نظرش بر من افتاد خادم را به ترکی گفت که به سید بگو که بنشیند به سبب آنکه مرا هرگز ندیده بود تا دید از سیادتم خبر داد فرمود قران را بسیار خوش می خوانی به جهت ما قرآن بخوان چند آیه خواندم فرمود بر خیز خود را به خانه شاه رسان که سیور غاتت را دادند و مبلغی نیز بر آن افزودند و توسالهاست مشتاق فرزندی تو را بشارت می دهم که چون به قزوین برسی در همین سال خدا فرزند سعادتمندی به تو کرامت خواهد فرمود و به همان گونه که گفته بود شد
وفات مولانا الله قلی گازر در سنه ست وخمسین وتسعمائه (956) بوده است
خواجه عبدالمجید گازر
بسیار مرد بزرگ و عزیز الوجود صاحب کشف حال بوده است از نوادگان حضرت شیخ محمد گازر وجد مولانا عبد العلیم است وفات وی سنه ثلاث و تسعمائه در ایام سلطنت احمد پادشاه پسر اغرلو پسر حسن پادشاه است.
وی می فرموده که در ایام کودکی حضرت خواجه پیر شیخ حامدی مرا بر کنار خود نشاند والطاف واعطاف نسبت به من نمود این شرفی است وبهترین شرف وی اینکه از جمله مریدان حضرت مخدوم است قدس الله روحه الاقدس وحضرت ایشان را توجه بسیار بوی بوده حضرت مخدوم که در لاله ساکن ومتوطن گشته اند اهل آن قریه گفته اند که این حوالی آسیایی بوده از پدران خود شنیده ایم اگر پیدا شود بواسطه مایحتاج درویشان خوب است حضرت مخدوم اشاره به خواجه عبدالمجید فرموده اند که توجه کن که آسیا کجا بوده ؟ خواجه توجه نموده بعد از توجه موضعی رانموده اند که اینجا است محل آن آسیا چون شکافته اند پیدا شده وآن چنان بوده که وی فرموده بود ه .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]