سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اساس دانش، قدرت تشخیص اخلاقی و نمایاندن پسندیده آن و ریشه کن کردن ناپسند آن است . [امام علی علیه السلام]
 
چهارشنبه 89 اسفند 4 , ساعت 12:41 عصر

اعضاء خانواده مرحوم مدنی نقل کرده اند :

دو سه ماهی مانده به شهادت آیت الله مدنی قدس سره الشریف برای خواستگاری دختر ایشان برای عموزاده ام حجت الاسلام و المسلمین میرزا محمد صالحی به تبریز رفتم.

با اینکه مرحوم مدنی وقتشان بسیار ضیق بود، با سعه صدر فراوان و با استقبالی بسیار گرم و شرایطی سهل و آسان با ازدواج موافقت فرمودند و دو ماهی را مهلت خواستند تا بتوانند به قم بیایند و مراسم عقد را انجام دهند، تا اینکه حادثه 7 تیر اتفاق افتاد و تاریخی که بنا بود به قم بیایند تماس گرفتند که من از آمدن به قم معذورم چون امام خروج مرا از تبریز منع فرموده اند و من آقایان مشکینی و مومن را به عنوان وکلای خودم برای عقد انتخاب می نمایم عروس خانم نیز نپذیرفتند و گفتند عقدم یاباید توسط پدرم باشد و یا توسط حضرت امام.

طبعا قضیه ازدواج با مشکل جدی مواجه شد. یکی از اقوام پیشنهاد داد تا قضیه را با دفتر امام در میان بگذاریم من با جناب آقای انصاری تماس گرفتم و آقای انصاری با توجه به شهادت مرحوم بهشتی خواستار تعویق افتادن مراسم بودند.

 ولی در کمال ناباوری تلفن کرده و گفتند ما قضیه را به امام عرض کردیم امام فرمودند چون من آقای مدنی را از مسافرت منع نمودم، خودم عقد می کنم و دو روز بعد را برای عقد مشخص نمودند. با اینکه گفته شد تعداد محدودی برای عقد به جماران بیایند، ولی اشتیاق دیدن حضرت امام سبب شد حدود 40 نفر راهی جماران شویم.

دفتر حضرت امام بزرگواری نمودند و همه را به حیاط امام راه دادند، تا آنجا که اطاق امام جا داشت داخل رفتیم. حضرت امام وقتی وارد شدند، همانند پدر عروس با همه احوالپرسی نمودند و خیرمقدم گفتند.

همین که خواستند از عروس وکالت بگیرند عروس خانم گفتند آقا من شرطی دارم، همگان متعجب شدند، امام با همان سعه صدر و با رویی گشاده و باز فرمودند اگر بتوانم به شرط شما عمل کنم مشکلی نیست.

عروس خانم گفت؛ شرط عقد من شفاعت حضرتعالی در آخرت از من است. امام فرمودند اگر از اهل شفاعت باشم، انجام می دهم. سپس مراسم عقد انجام شد.

بعد از عقد، امام خطاب به عروس و داماد نصایحی فرمودند و در پایان نصایح امام اضافه فرمودند: من امروز لازم است از عروس و داماد معذرت خواهی کنم، همه حاضرین در بهت و حیرت فرو رفتند.

سپس امام ادامه دادند آقای مدنی بخاطر حرف من در تبریز مانده اند و من از اینکه در ابتدای زندگی مشترک شما باعث شدم که ایشان در این جلسه نباشند از شما عذر می خواهم. اشک در چشمان همه حلقه زد و این بزرگوارای تا کنون ذائقه همه خانواده مرحوم آیت الله مدنی را شیرین کرده است.

منبع : سایت جماران



لیست کل یادداشت های این وبلاگ