سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، میراثی ارجمند و نعمتی عام وگسترده است . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 89 شهریور 9 , ساعت 9:38 عصر

کاظم خسروشاهی از خاندان خسروشاهی‌های تبریز است، منسوب به خسروشاه، روستایی کهن نزدیک تبریز که حالا دیگر تقریبا به شهر چسبیده است.
پدرش بازاری، اهل کار و کسب و در عین حال تحصیلکرده در حوزه نجف و پایبند و مجری احکام شرع بود و پسر در خانواده‌ای مذهبی و سنتی بزرگ شد.  در مدرسه رشدیه تبریز، مدرسه تجارت تهران و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، در رشته اقتصاد (که در آن سال‌ها در آن دانشکده تدریس می‌شد) درس خواند و برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد.
مدتی در آنجا به تحصیل پرداخت و با محیط و کار آمریکایی آشنا شد و پس از بازگشتن به ایران، باز تحصیلاتش را ادامه داد و از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد گرفت.
با همکاری اعضای پرجمعیت و ثروتمند و در عین حال همبسته خانواده، وارد کار و کسب شد و به موازات چندین فعالیت صنعتی، بازرگانی و وارداتی خانواده، در اوضاع و احوالی که کشور با اقتصاد وابسته و افزایش نیازهایش به واردات از خارج، بیش از پیش به کالاهای خارجی وابسته می‌شد، نمایندگی فروش محصولات دارویی یکی از کارخانه‌های خارجی تولیدکننده دارو را به دست آورد و پس از مدتی در پخش دارو در ایران و مدیریت آن کارکشته شد و توانست نمایندگی پخش محصولات دارویی کارخانه‌های بیشتری را به دست آورد و در جریان کار با ویژگی‌های اجتماعی محیط و فضای کار در ایران و ترفندهای توسعه فعالیت و افزایش سودآوری آشنا شد و با شناختن بهتر آن ویژگی‌ها، به تبحرهای مدیریت بومی تسلط یافت.
پخش دارو اندک‌اندک وسعت گرفت و شبکه آن در سراسر کشور شاخه دواند و ضرورت‌های دیگر مدیریت شبکه، مانند کانون‌ها، مراکز، وسایل حمل‌ونقل، دفترها و ابزارهای لازم برای پخش دارو از راه شبکه افزوده شد، به‌گونه‌ای که در اواخر دوران پهلوی، شاید بیش از ?? هزار [درست خواندید: چهل هزار] داروخانه و مغازه و فروشگاه در سراسر ایران، محصولات گروه خسروشاهی را اعم از دارو و وسایل بهداشتی و پاکشویی و آرایشی و غذایی توزیع می‌کردند که این فعالیت گسترده، رایانه‌ای هم کنترل می‌شد.
برادران خسروشاهی بنا به شناخت و تجربه و نیز استفاده از روش‌های بازارپژوهی و بازارشناسی، شبکه پخش و فروش بسیار سودآور داروهای بدون نسخه را از طریق داروخانه‌ها گسترش دادند و بعد هم با کسب امتیازها و جوازهای لازم، به تولید دارو در ایران روی آوردند، تا جایی که در اواخر همان دوران پهلوی، توانستند ??? نوع محصول دارویی در ایران تولید کنند که در زمان خود اقدام و موفقیت بزرگی بود.
ورود به عرصه تولید
خسروشاهی کاردیده کارکشته پس از ورود به عرصه تولید دارو، در پی سال‌ها تجربه‌‌اندوزی در واردات و پخش آن، می‌گوید وقتی وارد کار تولید دارو شدیم، «متوجه شدیم اشتباه بزرگی کرده‌ایم، چون هیچ‌گونه کمک و تشویقی برای صاحبان کارخانه‌های دارویی وجود نداشت. نه‌تنها تشویقی وجود نداشت، بلکه خیلی‌ از داروهای آماده، وقتی وارد کشور می‌شدند، معاف از گمرک و سود بازرگانی بودند، ولی واردات مواد اولیه دارویی و شیشه و کارتن و مواد بسته‌بندی چون مشمول تعرفه‌های گمرکی غیردارویی می‌شد، گمرک و سود بازرگانی به آنها تعلق می‌گرفت و در نتیجه دارویی که در ایران ساخته می‌شد، گران‌تر از داروی وارداتی درمی‌آمد.»
خسروشاهی برای رفع این مشکل به دیدار دکتر منوچهر اقبال رفت که هم پزشک بود و هم در آن زمان نخست‌وزیر. اقبال پس از شنیدن مشکل، البته به روایت خسروشاهی، توصیه کرد که خود را به دردسر نیندازد و مثلا به جای آنکه گرد پنی‌سیلین و شیشه آن را جداجدا وارد کنند، پنی‌سیلین را بسته‌بندی شده و یکجا وارد کنند و به این ترتیب با رهنمودشان، به عکس دولتمردان و سیاستمداران «ناحکیم» ژاپنی، کره‌ای، چینی، ترک و امثالهم، صنعت کشور را به همان جایی کشاندند که دیدیم و بعد هم همان بلایی را سر خودشان و صنعت کشور آوردند که اگر خود ندیدند، ما خوب دیدیم.
کوتاهی در بحث مدیریت
کاظم خسروشاهی در عین حال که به مدیریت بخشی از گروه صنعتی خود (تولید دارو- تی‌دی) ادامه می‌داد، از مطالعه منابع تخصصی، گذراندن دوره‌هایی در خارج از کشور، بررسی و نقد مداوم فعالیت‌های گروه خود و رایزنی با دیگران غافل نبود. او یافته‌های خود را در این‌باره جابه‌جا در همین کتاب بیان کرده است که حاوی نکته‌های آموزنده بسیار برای مدیران صنعتی و همه دانشجویان مدیریت و کارآفرینان است؛ بویژه آنکه او به خطاهای خود و همکاران و شریکانش در کار اشاره می‌کند و مانند مدیران دیگر فقط از نتایج و موفقیت‌ها سخن به میان نمی‌آورد.
آزمون‌ها و خطاها را برمی‌شمارد و اینها برای مدیر و دانشجوی مدیریتی که در پی حل مساله باشد، الهام‌بخش است. او در عین حال به نکته‌هایی اشاره می‌کند که بر پایه اصول اعتقادی پدرش و اخلاقیات و معنویاتی که در جامعه بهره‌مند از فرهنگ ایرانی، در مدیریت اعمال می‌شد.
همین نکته‌هاست که اگر کارآمدی آنها در عمل آزموده و مبانی نظری و تحلیلی‌ آنها بر بنیاد نظریه‌های جدید مدیریت استخراج و تدوین شود، به‌عنوان شیوه مدیریت ایرانی در تولید، قابل طرح و نیز قابل مقایسه با شیوه‌های دیگر منسوب به فرهنگ‌ها و کشورهای دیگر است.
خسروشاهی درباره این موضوع مهم، که به‌ندرت می‌توان مطلبی تحلیلی درباره آن یافت، سخن را به کوتاهی برگزار می‌کند. حال اگر قرار باشد ایران در عرصه تولید صنعتی جایی برای خود در عرصه جهانی بیابد، جز با گسترش شیوه مدیریت ایرانی و به دست دادن تعریف دقیقی از مختصات آن، راهی ندارد. خسروشاهی به این نکته کاملا واقف است و از اشاره‌های مکرر او، مثلا در فصل ششم کتاب، پیداست که به این ظرایف براساس سنتی ریشه‌دار و فرهنگی عمیق در خانواده‌اش، به خوبی آگاهی دارد، اما به آنها نمی‌پردازد. صفحاتی از کتاب را به اندرزهای پدر، رباعیات خیام، شعرهای فراوان از انواع شاعران، یادداشت‌های کم‌ارتباط و نقل و حدیث‌های نامرتبط با ساختار کتاب اختصاص می‌دهد، اما به شگردهای مدیریت ایرانی که فرهنگ، تمدن، ادب، عرفان و حکمت ژرفی را در پس خود دارد و او و خانواده‌اش به سهم خود کوشش‌هایی در شناخت و اعمال آن می‌کردند، حتی به قدر ضرورت هم نمی‌پردازد.
در لانه مار
و اما حکایت لانه مار. آوازه موفقیت خسروشاهی و گروه صنعتی او و خانواده‌اش، همراه با خوشنامی، درستکاری و تحصیلات و اطلاعات او سبب شد که جمشید آموزگار پس از دست یافتن به سمت نخست‌وزیری در ???? به سراغ او برود. دشواری‌هایی که به آموزگار ارث رسیده بود، بحران سیاسی و اقتصادی که کشور را فرا می‌گرفت، هر چند که ابعاد و میزان شدت آن بر همه سیاستمداران آشکار نبود، نکاتی بود که سیاستمداران باتجربه با برآوردهای متفاوت آنها را احساس می‌کردند. آموزگار از کاظم خسروشاهی خواست وزارت بازرگانی را بپذیرد، وزارتخانه‌ای که به سبب خطاهای هولناک مسوولان کشور و افزایش حساب نشده واردات به بحرانی بزرگ گرفتار شده بود.
خسروشاهی، جدا از دلایل و توجیه‌های شخصیش برای پذیرفتن این سمت و بدون هیچ‌گونه تجربه سیاسی، در آستانه دوره‌ای بسیار حساس از تاریخ ایران معاصر، و بی‌آن‌که مراحل رسیدن به مرتبه وزارت را در ساختار دولتی از سر گذرانده باشد، از عرصه تولید صنعتی به دنیای ناشناخته سیاست (ناشناخته برای او) رفت، اما دیری نپایید که به خطای بزرگ خود از یک‌سو در پذیرفتن این سمت، و از سوی دیگر به خرابی اوضاع، فراتر از آن‌چه می‌پنداشت، و فراتر از توان خود پی برد. چاره نبود، وارد لانه مار شده بود. به سراغ آرمان آمده بود و حالا باید مدام خود را می‌پایید که گزیده و هلاک نشود.
وارد کابینه که شد انگار تازه چشم باز کرد و دید شاه که طبق قانونی اساسی نباید در امور کشور مداخله می‌کرد، در همه کاری، حتی در امور جزئی، دخالت داشت و جلسه‌های شورای اقتصاد هم که باید محل بحث‌های تخصصی باشد و به آزادی کامل تحلیل و بیان نیاز دارد، در حضور او برگزار می‌شد و هیچ عضو آن شورا نمی‌توانست نظر خود را آزادانه بیان کند. خسروشاهی ناگزیر بود براساس مصوبات چنین شورای فاقد اختیاری عمل کند.
استعفایی که پذیرفته نشد
خسروشاهی از همان آغاز وزارت متوجه شد که مسو ولیت او در ساختار سیاسی با منافع عده زیادی منافات دارد، در معاملات کلان بازرگانی کشور نظارت و حسابرسی دقیق وجود نداشت، مدیران بخش خصوصی و مقامات دولتی رودرروی هم بودند، حفاظت از منافع مردم، ثابت نگاه داشتن قدرت خرید مردم و حمایت از آنها در برابر تعدیات، انگار که از دستور کار دولت خارج شده بود و از این‌رو نارضایتی عمومی رو به افزایش و گسترش نهاده بود.
گمان می‌کردند با به صحنه آوردن سازمان بازرسی شاهنشاهی که شماری نظامی بازنشسته بی‌اطلاع از مسائل سیاسی- اجتماعی و اقتصادی همکار آن بودند و به راه انداختن نمایش‌های تلویزیونی که کارشناسان سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد و چند نفر دانشگاهی و وزیران و کارشناسان دستگاه‌های اجرایی مورد مواخذه نیز در آن حضور پیدا می‌کردند می‌توانند اوضاع را مهار کنند. لگام‌گسیختگی قیمت‌ها به جایی رسیده بود که در جلسه‌های شورای اقتصاد با حضور شاه قیمت کالاها را تصویب می‌کردند.
او می‌گوید تورمی که بر اثر خطاهای برنامه‌ریزی و عوامل دیگر به بار آمده بود، به گمان شاه با تثبیت قیمت‌ها قابل کنترل بود و از این‌رو شاه به ساختار دولت فشار می‌آورد که مصوبات او را بر سازوکار بازار آزاد تحمیل کنند و اعمال این نظر او در بخش‌های وسیعی از جامعه نارضایتی‌های بیشتر به بار می‌آورد. خسروشاهی حتی صریح‌تر از این یادآور می‌شود که «تورم را حکومت ایجاد کرده بود، نه مردم و بازاری‌ها.»
خسروشاهی می‌گوید جمشید آموزگار هنگامی که به او پیشنهاد وزارت داد، گفته بود که از شاه اختیارات تام گرفته است. خسروشاهی ظاهرا به سودای خدمت و این‌که از آن پس قانون است که حکومت خواهد کرد، وارد کابینه شده بود، اما پس از شروع کار که دروغ و نیرنگ را در سیاست آشکارا دید، از کرده خود نادم شد، بعد هم دیری نپایید که پی برد شاه دروغ گفته و به آموزگار اختیارات تام نداده است.
او که در جریان اساسی‌ترین مسائل اقتصادی کشور، اساسی‌‌ترین مسائل وزارت بازرگانی، اساسی‌ترین تصمیم‌هایی که باید می‌گرفت، از یک‌سو و فساد و اعمال نفوذ محافل قدرت و صاحبان منافع از سوی دیگر قرار گرفته بود مصمم به استعفا شد، اما به گفته او استعفایش را نپذیرفتند.
او می‌گوید: آموزگار در جلسه هیات دولت گفته است که خود او سه بار استعفا داده، اما شاه استعفایش را نپذیرفته است، تا این‌که سرانجام سیر رویدادهای سیاسی نشان داد که دولت آموزگار از پس فرو نشاندن بحران رو به گسترش سیاسی برنمی‌آید و کابینه او مستعفی شد و خسروشاهی هم از صحنه سیاست برای همیشه بیرون رفت.
بخش چهارم کتاب، چکیده‌ای از مسائل مربوط به کارآفرینی، رهبری و مدیریت اقتصادی و صنعتی است. او در این بخش به ?? مساله مشخص از این مسائل مربوط به کشور اشاره کرده و با توجه به تجربه‌های شخصیش در زمینه مدیریت صنعتی و بازرگانی باز هم رهنمودهایی ارائه داده است که البته صمیمیت و دلسوزی نهفته در آنها، مانند بخش‌‌های دیگر کتاب و جدا از روش طرح مطلب و ساختار آنها، که آیا مناسب است یا نه، احساس می‌شود.
جمع‌بندی
کتاب کاظم خسروشاهی چنانچه ?) به دور از کاستی‌های فنی ?) با مراعات اصول نویسندگی ?) با پرهیز از بیان مطالب غیرضروری ?) با تاکید بیشتر بر مطالب اصلی، دست اول و تفصیل متناسب با رویدادها و ?) و آنچه می‌توان نقد شیوه‌های مدیریت ایرانی نام داد و اگر با تلاش در راه تنظیم و تدوین ویژگی‌های مثبت یا ویژه این مدیریت نوشته می‌شد، به احتمال بسیار زیاد اثری خواندنی‌تر، به یادگار ماندنی و حتی در مواردی به‌سان منبعی مرجع دراختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار می‌گرفت.  حال که چنین نیست و نمی‌دانیم ناشر در ویراست‌های بعدی آیا در ساختار کتاب تغییراتی راه می‌دهد یا نه باید به آنچه در این مجلد عرضه شده است اکتفا کنیم و ارزش‌های آن را قدر بدانیم که کاردیده‌ای باتجربه، همراه با احساس مسوولیت، با خوانندگانش از خود، از خانواده‌اش، از تجربه‌های مشترک آنها و از برخی نکته‌های ناگفته در دوره‌ای از تاریخ سیاسی ایران، سخن گفته است

    دسامبر 1968 - آذر 1347 خسروشاهی، کاظم - 1 کاظم خسروشاهی وزیر بازرگانی خیلی محرمانه
    دکتر خسروشاهی، 55 ساله، هیچ گونه سابقه ای در خدمات دولتی ندارد. او از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد گرفته و بیش از سی سال به تجارت در ایران مشغول بوده است. تا زمان انتصاب وی در کابینه در
    7 اوت 1977، او رئیس گروه صنعتی
KBS بود که لوازم آرایش، مواد دارویی، حشره کش ها و مواد غذایی تولید می کرد. او همچنین عضو هیئت مدیره اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و اخیراً رئیس جمعیت مدیریت ایران بود. او به اروپا و ایالات متحده سفر کرده است و انگلیسی را عالی صحبت می کند.
    رابطین سفارت، خسروشاهی را با کفایت، سخت کوش و پیشرو یافته اند. او شخصاً از آزادی تجارت بین ایران و ایالات متحده حمایت می کند. انتخاب وی در شغل وزارت با استقبال شایان مقامات بازرگانی مواجه گردیده است. در روز پس از انتصاب، وزیر خسروشاهی در یک مصاحبا مطبوعاتی اظهار داشت که سیاست های جدید که رشد ثابت اقتصادی را تضمین می کنند، به زودی اعلام خواهند شد.
    
    10 اوت 1977 - 19/5/56خسروشاهی، کاظم - 2 کاظم خسروشاهی وزیر بازرگانی (از اوت 1977) خیلی محرمانه عنوان خطاب: آقای وزیر
    
    کاظم خسروشاهی، با کفایت و سخت کوش، دوست نزدیک نخست وزیر، جمشید آموزگار است. خسروشاهی سوابق خدمت دولتی ندارد و بیش از 30 سال است که به تجارت مشغول می باشد. موقعی که وزیر شد، کلیا شش معاون خود را تغییر داد و درگیر کشمکش با کمیسیون خدمت شهری شد. بنا به اظهار یک مقام ایرانی، در حال حاضر وزارتخانه به طور قابل توجهی با از هم پاشیدگی سازمانی روبرو است. خسروشاهی که به شدت از محدودیت های بورکراتیک لطمه خورده، تاکنون دوبار استعفا داده است.
    خسروشاهی با اعتقاد شدید به سیستم آزاد جهانی، می خواهد بخش خصوصی را بیشتر در امور بازرگانی و پروژه های توسعه دولت درگیر نماید. او در پی کاهش مقررات دولتی و کنترل تجارت است، ولی با تکروی نیز مخالف است، هر چند او اذعان دارد که مشکل می توان آنها را از میان برداشت. او حامی آزادی تجارت بین کشورش و ایالات متحده است.
    خسروشاهی از دانشگاه تهران دکترای اقتصاد دریافت داشته است. تا زمان انتصاب وی در کابینه، او ریاست گروه صنعتی
KBS را به عهده داشت که تولیدکننده لوازم آرایش، مواد دارویی، حشره کش و مواد غذایی است. او در هیئت مدیره اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و ریاست انجمن مدیریت ایران خدمت کرده است. خسروشاهی، حدود 65 ساله، به اروپا و ایالات متحده سفر نموده است. او انگلیسی را به روانی صحبت می کند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ