بخشهایی از اظهارات وی بدین قرار است:
• مرحوم طالقانی قبل از انقلاب به طور خاص در مسجد جامع نارمک تهران در سال 1347 نماز جمعه را اقامه می کردند و ایشان از جمله روحانیونی بودند که اقامه نماز جمعه را واجب می دانستند .
• بعد از انقلاب، پدر همیشه در صحبت هایشان اشاره می کردند به این موضوع تا اینکه یک بار خدمت امام گفتند ، حالا که جمهوری اسلامی هم تشکیل شده است واجب است نماز جمعه را در کشور برگزار کنیم و امام هم موضوع را به خود مرحوم طالقانی واگذار کردند و آیت الله را در مقام امام جمعه تهران نصب کردند.
• آن روزها برگزاری نمازجمعه آنقدر شوق به وجود آورده بود که درست به خاطر دارم در اولین نماز جمعه بیش از یک میلیون نفر در خیابان های اطراف {دانشگاه} جمع شده بودند طوری که ساعت یازده صبح نمی شد وارد حوزه نماز جمعه شد و مردم از خیابان وصال امروز تا شعاع وسیعی، سجاده های خود را پهن کرده بودند و در نوبت های دیگر هم آنقدر مردم می آمدند که گاهی ما هم نمی توانستیم همراه پدر وارد صحن شویم.
• یکبار که آنقدر استقبال و هیجان مردم اطراف ماشین زیاد بود که ایشان به من گفتند: "شما یک جوری پیاده شو و برو با من نیا، چون اگر بیایید مشکل ساز می شود" و من هنوز هم آن ازدحام لحظات اقامه نماز را فراموش نمی کنم .
• مرحوم طالقانی برای امام احترام خیلی خاصی قائل بود و اگر مشکلی پیش می آمد می رفتند روز ها و شب ها با امام به بحث می نشستند و به یک نتیجه ای می رسیدند .گاهی پیشنهاد تازه ای می دادند، گاهی امام را متقاعد می کردند در جایی هم امام نظر خاص خودشان را داشتند، و در این بحث ها این خصلت مشورت خواهی و منطقی بودن امام بود که راه گشا بود.
• مثلا در رابطه با قضیه کردستان، امام معتقد بودند باید با عوامل ناامنی و سرکرده آنها برخورد کرد، مرحوم طالقانی امام را متقاعد کردند وبا آقای هاشمی و مرحوم فروهر و مرحوم بهشتی رفتند و غائله به قول پدر با شورای نیم بندی تا حدودی ختم به خیر شد.
• زمانی که برادرم را گرفتند ، پدرم از نماز جمعه کنار ه گرفتند و رفتند. رفتن ایشان باعث مسائل و نا آرامی هایی هم شد اما ایشان گفتند که چرا بچه ها را ربودید اگر مشکلی بود مگر دادستانی نداریم؟ حکم می آوردید می آمدید منزل و جلب می کردید، من رفتم، تا مسوولین متوجه شوند چه اتفاقی می افتد، تا هر کسی به خودش اجازه ندهد هرطور عمل کند. وقتی برگشتند که ما رفتیم قم منزل حاج احمد آقا همه نشسته بودیم .امام که آمدند از ایشان سوال کردند که چطور باید مسائل را حل کرد که مرحوم طالقانی گفتند باید امور مردم را به خودشان واگذار کنید، باید به مردم مسولیت داد . آنها باید در سرنوشت شان مشارکت داشته باشند که امام راه حل خواستند و مرحوم طالقانی همان جا موضوع شورا ها را مطرح کردند و گفتند همین انجمن های ایالتی ولایتی را با ساختار اسلامی آن در قالب شورا درشهر و روستا اجرایی کنید . امام هم گفتند خودت برو این کار را انجام بده اما مرحوم طالقانی گفتند من پیرم، ضعیفم اما وقتی که امام دوباره خواستند بروند منزل خودشان ،زدند روی شانه های پدر و گفتند برو این کار شورا ها را خودت انجام بده که پدر هم دیگر چیزی نگفتند و اطاعت کردند و نشستند و برنامه این کار را طراحی کردند.
• البته خیلی هم مصر پیگیری کردند من یادم هست یک روز قطب زاده آمده بود پیش پدر، او همان روز ها در شورای انقلاب هم بود، که پدر سه بار پرسیدند چرا این شورا را عملی نمی کنید؟ چرا شورا ها مسکوت مانده؟ که قطب زاده فقط سکوت کرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]