دخترک زیبا رویی که مادرزادی نمی تواند دهانش را ببند. نگاه متعجب و معصومانه او که صبح روز عید خودش را برابر مهمان هایی ناخوانده دیده ، مثل همه 75 عضو دیگر خانواده اش ، این سئوال را می جوید:« عمو ها و خاله ها برای مان عروسک آورده اند؟»

صبح روز جشن مبعث ، افشین قطبی و جمعی از ستاره های مشهور سینمای ایران راهی شیرخوارگاه شبیر در میدان خراسان شدند. موسسه ای که وظیفه نگهداری از 75 کودک بی سرپرست را بر عهده دارد. این شروعی بود برای بنیاد خیریه ای که سرمربی تیم ملی به همراه جمعی از دوستان هنرمندش تاسیس کرده ، بنیاد خیریه « دل شیر» .

موسسه ای که از سه ماه قبل او وعده افتتاحش را داده بود صبح روز شنبه رسما آغاز به کار کرد. قطبی در کنار نیکی کریمی ، هنگامه قاضیانی و مصطفی زمانی به موسسه نگهداری از کودکان شبیر در یکی از مناطق جنوبی شهر رفتند و ورود ماشین های آنها به حیاط مجموعه کافی بود تا بچه ها با هیجان از اتاق های شان بیرون بریزند. آنها شاید حتی بزرگترین شان که سنی کمتر از 4 سال داشته نه قطبی را می شناختند و نه مصطفی زمانی را که در حالت عادی هیچ شباهتی به سیمای یوسف نبی ندارد. با این وجود این مهمان ها برای شان عزیز بودند. مهمان هایی که به خلوت بسته شان آمده بودند تا دست نوازشی نه شاید مادرانه و پدرانه که چون یک برادر یا خواهر بزرگتر بر سرشان بکشند. افشین استاد دوست شدن با کودکان است. این اولین بار نبود که او خود را در جمع کودکان قرار می داد. او دو سال قبل هم همراه با همسرش برای دیدار با کودکان سرطانی بیمارستان محک رفت و آنجا توانست با کودکان رابطه ای صمیمی برقرار کند. این جا در موسسه شبیر هم او همان تکنیک را استفاده می کرد تا خنده بر لبان کودکان بنشیند. او خیلی زود با بچه ها اخت می شد . در آغوش شان می گرفت و برای شان حرف های قشنگ ، قشنگ می زد؛« پسر گلم تو فوتبالیست بزرگی می شی...»

ساعتی را آنها به این شکل در جمع کودکان طی کردند و بعد نشستی با مدیران موسسه داشتند. این آغاز راه بود . دیداری که قرار بود فقط برای کمک به کودکان سرزمین مان باشد. تا به گفته نیکی کریمی همه بدانیم:« این بچه های شیر دل در کنارمان هستند ، فراموش شان نکنیم.» دیداری که در آن نه حرفی از سینما بود و نه فوتبال که اصلاآن بچه ها نه قطبی را می شناختند و نه دیگران را لبخند روی لب های شان اما برای این بود که مهمانان شان با خنده و نشاط در جمع شان حاضر شده و همراه شان کودکانه بازی می کردند...