"همینکه در مدرسه شلوغ کردن بچهها و بر سر و کول هم پریدن آنها را میبینم احساس بشارت میکنم و اشک از چشمانم بیاختیار سرازیر میشود ".
علیپور با پنج تن آلعبا و 14 معصوم شروع کرد و هنگامی که شادی پسرها و لبخند دخترها را دید به سراغ 72 شهید کربلا رفت و به یاد شهدای کربلا مدارسی را بنا کرد که امروز استوانهها و شاکلههای آن نوید تعلیم و تربیت را میدهند.
سید علی رسولی از دوستان نزدیک مرحوم علیپور میگوید: شروع فعالیتهای علیپور با ساختن یک مدرسه در روستای خودش بود.
بعد نامهای آورد و گفت: «میخواهم 14 مدرسه به نام 14 معصوم بسازم»، در مدت زمانی نه چندان دور دوباره اظهار کرد؛ «میخواهم 72 مدرسه به نام 72 شهید کربلا بسازم».
حسن علی علیپور پدر شناسنامهای نبود اما در حق هزاران دانشآموز ایرانی پدری کرد، دانشآموزانی که با هزار امید و آرزو برای سلامتی او دست به دعا برداشتند اما باز سکته مغزی گرد یتیمی بر سر آنها نشاند، دانشآموزانی که امروز ساکنان غریب 72 مدرسه هستند و با چشمانی اشکبار در فراق و سوگ پدر خود گریه و آه سر میدهند، کودکانی که علیپور را به رشادت و ایثار میشناسند و میخواهند مرام و راه او را الگوی خود قرار دهند.
در تشییع پیکر علیپور به خوبی میتوانستیم این گرد یتیمی را مشاهده کنیم که کودکان با چشمانی اشکبار پدر خود را تا عرش علیین بدرقه کردند.
محمدحسین دیزجی زندگی و کارنامه این خیر مدرسهساز را در کتابی به تصویر کشیده است؛ او هر چند فرزندی نداشت، فرزند شناسنامهای اما معتقدم که امروز هزاران دانشآموز در ایران فرزندش هستند و همراه و همقدم او بودند.
علیپور به عدد 72 علاقه وافری داشت، در پاسخ کلمهای به نام «آجر» جواب داد: «اولین قدم برای کار خیر مدرسهسازی، که باید دانهدانه آن را بوسید، سپس در دیوار مدرسه کار گذاشت».
علیپور همسرش را مظهر وفا صمیمت و خداشناسی معرفی میکرد که اگر در کنار او نبود آجر روی آجر نمیرفت.
در نگاه این مرد آسمانی مدرسه یک چشمه از بهشت برین الهی بود که اگر مسیرش را پیدا کنیم ما را نیز میتواند به بهشت علیین رهنمون سازد.
علیپور با 72 سال سن، 72 مدرسه ساخت و به عشق 72 شهید کربلا چنان گامهای محکمی را برداشت که حتی در 72 روز بستری شدن در بیمارستان 72 ثانیه نیز از یاد این ملت فراموش نشد.
این عدد 72 چه حکایتی دارد در زندگی علیپور که نگاهش همیشه بر این مسیر بوده است؟
علیپور پیش از این نشان خورشید خیرین کشور را نیز دریافت کرده بود نشانی که رئیس جمهور به او اهدا کرد.
صفیه بایرامی همسر این بزرگمرد نیکوکار اعلام میکند؛ این نشان همیشه بر سینه او خواهد درخشید چرا که او در امر خیر همیشه پیشقدم بود.
همسر او میگوید: وقتی علیپور سر و صدای بچهها را در مدرسه میشنید و صداقت آنها را باور میکرد در فاصلههای دور اما در حقیقت نزدیک، چشمش پر از اشک میشد و احساس غرور میکرد.
وی اظهار داشت: همیشه در توجه و نگاه به کودکان یتیم دست نوازشگری داشت و سعی میکرد حتی با کوچکترین هدیه و کادویی دل آنها را شاد کند.
بایرامی میگوید: همیشه در سلام دادن حتی به کودکان نیز پیشقدم بود و هرگز منتظر سلام دادن کودکان نبود بلکه خود مشتاقانه به بچهها سلام میکرد و احوال آنها را جویا میشد.
علیپور پول را زمانی زلال میدانست که در راه خدا صرف شود، تاجر فرش بود و در هر نقش قالیاش آجری برای مدرسهسازی دیده بود.
او حتی بارها اظهار میکرد «حتی اگر میشد این جسمم را آجری میخواستم از آجرهایی که ارتفاع علم را برای ایران و ایرانی بالا ببرد».
وصیت کرده بود مزارش در یکی از محرومترین مناطق روستایی اردبیل و در ورودی یکی از مدارسی که خود ساخته، باشد، اما با توصیه اطرافیان و با اصرار آنها وصیتنامه را تغییر داد.
او آرزو داشت که در زیر پای کودکان این سرزمین مسیری را برای علم و ادب و معرفت هموار کند تا قبر او قدمگاه علمآموزان شود.
مدیرکل سابق نوسازی مدارس استان اردبیل میگوید: زمانی این وصیتنامه را دیدیم از علیپور خواستیم که در این وصیتنامه تجدید نظر کند ولی سرسختانه در مقابل آن ایستاد، اما با اصرار بسیار زیاد دیگر دوستان موفق شدیم و علیپور وصیتنامه خود را تغییر داد.
خورشید خیران کشور امروز حتی در غروب خود نیز نور را از جویندگان معرفت دریغ نداشته است.
نام حسنعلی علیپور را نیز پیش از این در میدانی تازه تاسیس در اردبیل گذاشته و هم تندیسی از او ساختهاند تا مدرسهسازی این نیکوکار در خاطرهها بماند.
با این همه این هم توقع گزافی نیست که حکایت او را از این پس وارد کتابهای درسی کنند تا برای همیشه همچون داستان دهقان فداکار و دیگر ایثارگران این مرز و بوم در ذهنها و خاطرهها بماند؛ حکایت مردی که از مال دنیا هیچ برای خود نخواست و حتی سفارش کرد که خانه مسکونیاش را بفروشند و صرف مدسهسازی کنند.
و سخن آخر این که حسنعلی علیپور سالها روی پای خود ایستاد و افتادگی آموخت آنقدر که حتی خستگی نیز به ستوه آمد و شرمنده پایمردیهای این بزرگمرد شد؛ اینک آرام بگیر فرزندانت در 72 مدرسه عشق آنچه را از تو فرا گرفتهاند زمزمه کرده و تکرار خواهند کرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]