علیرضا افتخاری، خواننده مشهور کشورمان در یادداشتی با اشاره به اینکه خواندن قطعه «ربنا» نیاز به تسلط بر قرآن دارد، گفت: برای خواندن «ربنا» باید قاری قرآن بود تا «ربنا» را آنچنان که شایسته است، خواند که این کار را آقای شجریان به بهترین نحو انجام داده است.
وی همچنین تاکید کرده است: بارها گفتهام اگر اشعار فارسی با معنا و مضمون « ربنا» گفته شود با جان و دل برای هموطنان و همه مردم جهان می خوانم. اما چرا در کاری که نمی دانم و بلد نیستم باید دخالتی داشته باشم؟
افتخاری درباره پخش نشدن این قطعه محبوب از رسانه ملی نیز نوشت: آیاتی که آقای شجریان خواندهاند سالهاست در تاروپود زندگی مردم ریشه دوانده و صداوسیما نیز بهتر است به جای جایگزینی، «اولین نسخه و نسخه اول» را پخش کند.
علامه در مراتب عرفان و سیر و سلوک معنوی مراحلی را پیموده بود.
اهل ذکر و مناجات بود. در بین راه که او را میدیدیم غالبا ذکر خدا را برلب داشت.
نقل شده درجلساتی که در محضرشان بودند، وقتی جلسه به سکوت میکشید، دیده میشد که لب های استاد به ذکر خدا حرکت میکرد. به نوافل مقیّد بود و حتی گاهی دیده میشد که دربین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است. شب های ماه رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود.
در قم هفتهای حداقل یک بار به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف میشد و یا در ایام تابستان غالبا به زیارت حضرت رضا علیه السلام میشتافت. شبها به حرم مطهر مشرف میشد و در بالای سر مینشست و با حال خضوع به زیارت و دعا میپرداخت.
سایت البرز نوشت :
شرکت آب معدنی آکوا فینا که با لیسانس شرکت پپسی ، آب معدنی در ایران توزیع میکند در بستههای جدید محصولات خود با ظرافت توضیحی آورده که ناخودآگاه ذهن مخاطب را به طرف شایعه آلودگی آب تهران میبرد.
این شرکت با چاپ عبارت " سالمترین آب بدون نیترات در ایران" و با بهره گیری از شایعات و اخبار ضد و نقیض درباره آلودگی آب نوشیدنی شهر تهران مشتریان را به خرید آب معدنی شرکت زیر لیسانس پپسی ترغیب میکند.
گفتنی است مرتضی تمدن استاندار تهران چندی پیش این فرضیه را مطرح کرد که برخی شرکتهای شناخته شده با هدف فروش بیشتر محصول آب معدنی در فصل تابستان به خبر وجود نیترات در آب شرب تهران دامن میزنند تا ضمن بوجود آوردن نگرانی در میان شهروندان سود خوبی هم نصیب خود کنند.
آنگونه که استاندار تهران گفته است کار گردآوری مدرک و سند علیه این شرکتهای سوء استفاده گر آغاز شده و به زودی به محاکم قضایی احضار خواهند شد.
آیتالله عبدالله جوادی آملی
آیه کریمه إنَّ الَّذِینَ یَستَکبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدخُلُ جَهَنَّمَ داخِرینْ (1)، تطبیق شده است بر «دعا». و دعا به عنوان سلاح ایمان و سلاح مؤمن، یا مغز ایمان، یا سپر مؤمن نامگذاری شده است. اَلدُّعاء سِلاحُ المُؤمِن(2)، اَلدُّعاء مُخُّ العِبادَه(3)؛ در این روایات هست. روایتی را ابن فهد که از علمای به نام اسلام است در عُدَّهُ الدّاعیاش نقل میکند که: اَلدُّعاء کَهفُ الإجابَه کَمَا اَنَّ السَّحابْ کَهفُ المَطَر(4). همانطوری که ابر جایگاه و قرارگاه باران است، دعا هم قرارگاه اجابت است و اجابت را در خود دارد، همانطوری که ابر اجابت را در خود دارد. و اگر ابری خیلی هم با رعد و برق خشک همراه بود، ولی بارانی به همراه نداشت؛ این تقصیر خود آن ابر است چون ابر نتوانست بارور بشود.
بنابراین دعا اگر چنانچه به اجابت نرسید، نظیر همان ابر بی برکتی است که در درون خود اجابت را نپروراند! و آن دعاهائی که پر برکتند، اجابت را به همراه دارند. به عبارتی دعا و نیایش اینچنین نیست که یک امر قراردادی باشد؛ انسان یک چیزی را بخواهد، زود هم به آدم بدهند! آن اجابت در متن آن خواستن است. تا خواستن چه جور باشد؛ اگر خواستن پر بار و پر محتوا بود، اجابت به همراهش هست. و اگر خشک بود، اجابت همراهش نیست.
مجاری دعا باید پاک باشد
از رسول الله (ص) سئوال کردند: چه کنیم که دعای ما مستجاب بشود؟ حضرت طبق این نقل به آن سائل فرمود: طَهِّر مَأکَلَکْ وَ لا تُدخِلْ بَطنَکَ الحَرام(5). این خوردنگاهت را پاک بکن، و حرام را هم در شکمت جای مده! در واقع باید هم دهان پاک باشد، هم شکم تا اینکه دعا مستجاب باشد.
در جوامع روائی ما نیز هست، به عنوان دستور، معصومین فرمودند: طَهِّرُوا اَفواهَکُمْ فَإنَّهَا طُرُقُ القُرآن(6). روح را، دهان را پاک کنید برای اینکه اینها راه قرآن است. نه اینکه زبان را پاک کنید؛ دهان را پاک کنید! دندان؛ نه حرف بد از دهان بیرون بیاید، و نه غذای حرام از دهان وارد بشود.
گفتند: لسان قَلیلُ الجِرم است و کَثیرُ الجُرم؛ اگر این جرمها از زبان بیرون آمد، این زبان و دهان را آلوده میکند؛ و اگر غذای حرام وارد دهان شد، دهان را آلوده میکند. و این را برای این گفتند که اگر دهان پاک نبود، و نیازی به لایروبی داشت؛ این قرآن که میگذرد، بی اثر خواهد بود، دعا هم همین طور است.
یکی از شرائط اجابت دعا هم این است که انسان عَمّا فِی اَیدِی النّاس باشد، آیِس و نا امید باشد. چشمش به دست غیر خدا نباشد، و گرنه آن دعا مستجاب نیست. او میخواند، نه میخواهد! چیزهائی را در لفظش می گذارند، بدون اینکه از الله بخواهد. این که میگویند: آن کسی که هیچ پناهی ندارد به جز خدا، دعای او و نفرین او [خلاصه] زود اثر میکند؛ برای این است که او به هیچ جائی تکیه نمیکند. چون به هیچ جا تکیه نمیکند، فقط خدا را میخواهد. وقتی خدا را خواست؛ در این عبادت که دعاست موحد است، مشرک نیست. و اگر موحد بود، اجابتش یقینی است.
وقتی صادق باشد، مقبول است
خواستن وقتی صادق و خالص باشد، اجابت همراه اوست؛ که او اَمَّنْ یُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوء(7). انسان در هر حال مضطر باشد، دعای او مستجاب میشود. «مضطر» کسی است که هیچ راهی برای تکیه خود نبیند! نه به خودش، نه به قوم و خویشش، نه به دوستانش، نه به همسایهایش، نه به مقامش؛ به هیچ جا تکیه نکند. وقتی به هیچ جا تکیه نکرد، میشود «مضطر». وقتی مضطر شد، خدا دعای او را مستجاب میکند. نه حتماً انسان در دریا باید غرق بشود، نه! حالا هم که اینجا نشسته است، اگر این حال برای او پیش آمد و هیچ عاملی مشکل او را حل نمیکند؛ مضطر است.
چون دعای مضطر، دعای خالص است؛ و اَلا لِلّهِ دِینُ الخالِص(8)، خدا خالص را میپذیرد، و آلوده را نمیپذیرد. پس دعا که به عنوان یکی از بهترین مظاهر عبادت است، شرطش این است که انسان خالصاً بخواهد، و با زبان پاک بخواهد، و خواسته مشروع داشته باشد، و یقین هم داشته باشد که اجابت بشود.
در آن آیه کریمه سوره بقره، إذا سَألَکَ عِبادِی عَنّی، به رسول الله میفرماید: اگر بندگان من تو را از من سئوال کنند... دیگر در جواب نفرمود: فَقُلْ إذا سَألَکَ عِبادِی عَنّی، نفرمود : تو به آنها بگو خدا نزدیک است. شخصاً خودش جواب داد، فرمود: فَإنّی قَریبٌ. در آن آیه کوتاه 7 بار از خودش با ضمیر متکلّم نام ببرد. إذا سَألَکَ عِبادِی عَنّی فَإنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ إذا دَعانِ فَلْیَستَجیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرشُدُونْ (9)، 7 بار در این آیه کوتاه از خودش نام میبرد تا تثبیت کند که نزدیک است، و مُجیب است، و میشنود.
بنابراین این دعا که یک عبادت است؛ اگر از یک قلب خالص صادر بشود، اجابت او همراه اوست. و اگر انسان دعا میکند و اجابت نمیشود، برای آن است که دعایش پر بار نیست؛ دعا یقیناَ مستجاب میشود! امّا پیشنهاد و طرح نه. من این را میخواهم، آن را میخواهم؛ نه!
دعا این است که انسان از خدا خیر بخواهد؛ این یقیناً مستجاب میشود. اگر این شرائط را داشت، مستجاب می شود. و امّا اگر نه، پیشنهاد داد؛ من این را می خواهم، من آن را می خواهم؛ خیلی هم با علاقه بخواهد، خیلی هم خالصاً بخواهد، با دهان پاک بخواهد، با شکم پاک بخواهد؛ این استجابت مشروط است. اگر استجابت مصلحت بود، خدا میدهد؛ و اگر نه که نمیدهد.
دعا بدون پاسخ نخواهد بود
دعا اگر با آن ادب اوّل همراه نبود، و پیشنهاد داده شد خدا یکی از این 3 کار را میکند: اگر مصلحت بود که هم او را انجام میدهد و اعطاء میکند، و اگر آن مصلحت نبود، سیّئهای از سیّئات را میآمرزد؛ و اگر سیّئهای نبود، حسنهای به حسنات میافزاید؛ لذا دعا بی اثر نیست.
این است که گفتند: وقتی انسان در حال دعا که مستحب است، دست به سوی آسمان بردارد؛ وقتی دعایش تمام شد، دست را به صورت و سینهاش بمالد؛ چون این دست خالی بر نمیگردد، همراه با عطای الهی است. وقتی با عطای الهی شد، شایسته است انسان آن دست را ببوسد و شایسته است انسان به صورت بمالد و...
داستان دعای ابوحمزه
«ثُمالِه» یک محلّی است که ابوحمزه اهل آنجاست، و از شاگردان معروف حضرت سجاد (ع) است. و قبر مطهر حضرت امیر (ع) برای خیلیها مخفی بود، برای این خواص از شاگردان روشن بود. ابوحمزه ثمالی با عدّه ای از شاگردانش در غَری، همان سرزمین نجف که ( غَری ) نام دارد؛ و آقایانی که مدّتی در نجف بودند، غروی معروف می شوند؛ یعنی مال آن سرزمین و قریه اند. یک وقت در سرزمین غَری، در همان کنار قبر حضرت امیر (ع) با شاگردانش بحث و گفتگو می کرد؛ تا زمان امام صادق (ع). آنجا برای خواص فقط معلوم بود که قبر حضرت امیر (ع) کجاست. از ترس آن خوارج و منافقین؛ اگر قبر حضرت معلوم بود، آن قبر را هم می شکافتند، و بالأخره به قبر اهانت می کردند.
ابوحمزه ثُمالی از صحابه سابقه دار و از شاگردان به نام امام سجاد و همچنین ائمه بعدی بود. او نقل می کند: امام چهارم ع این دعا را در سحرهای ماه مبارک رمضان می خواندند. این دعا از اوّل تا آخرش یک توحید ممثّلی است. گاهی از ریشه شروع می کند، و تنه و شاخه ها و برگ ها و میوه ها را می رویاند؛ گاهی از این میوه ها و برگ ها و شاخه ها و اینها شروع می کند تا به ریشه برسد. گاهی از توحید شروع می کند، به اخلاق و اعمال و انجام کارهای خیر؛ گاهی از اعمال و رفتار و کارهای خیر و نعمت های جزئی به آن توحید می رسد.
این فرازی دارد و نشیبی دارد و اُوجی دارد و حَضیضی. حالا آن جاهائی که نیاز به توضیح دارد، آنجاها توضیح داده می شود؛ و إلا بقیّه اش شاید نیازی به توضیح نداشته باشد. همین جوری می خوانیم؛ هر جا هم نیازی به توضیح داشت، مطرح می شود.
اِلهی لا تُؤَدِّبنِی بِعُقُوبَتِکْ. ممکن است ما را از راه دیگر ادب بکنی، نه از راه عقوبت. یعنی ما کار خلافی بکنیم که در عقب کار خلاف ما یک کیفری بیاید. چون این کیفر متعاقب آن عمل سَیّئ می آید، بهش می گویند : « عقوبت ». وَ لا تَمکُر بِی فِی حیلَتِکْ. نقشه هائی که کشیدی بین ما و هدف ما حائل و مانع بشوی، مکر الهی اینچنین باشد، با ما این مکر را نکنی؛ که بین ما و هدف ما حائل بشوی، که بشود ( حیله ) ! و ما هیچ راهی نداریم، إلا اینکه شما اعطاء می کنی. مِنْ إینٍ لِیَ الخِیرْ یا رَب، در حالی که وَ لا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِکْ. وَ مِنْ إینٍ لِیَ النَّجاه، در حالی که وَ لا تُستَطاعُ إلا بِکْ.
إلا یُقال که انسان می تواند کار خیر انجام بدهد؛ می فرماید که: گرچه کسی کار خیر انجام داد، بهره ای برد؛ امّا خود آن شخص و فکری که او را به خیر راهنمائی کرد، و توفیق و امکانات انجام خیر؛ همه اینها جزء نعمت های الهی است. پس بنابراین لَا الَّذِی اَحسَنَ اسْتَغنَی عَنْ عُونِکَ وَ رَحمَتِکْ؛ نه آنکه کار خوب کرد از رحمت تو بی نیاز است، برای اینکه الآن در محور رحمت توست. اگر رحمت تو نبود؛ نه او به این کار خیر موفق می شد، و نه اکنون می تواند از آن کار خیر بهره بگیرد. وَ لَا الَّذِی اَسآءَ وَ اجْتَرَأَ عَلَیکَ وَ لَمْ یُرضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدرَتِکْ؛ نه آنکه سرکشی کرد، او از قدرتت دور است ! آن را در حقیقت تو گرفتی، و او نمی داند که به عذاب تو گرفتار شده. بنابراین هیچ کسی بی نیاز نخواهد بود، و هیچ خیری نیست مگر از ناحیه شما، و هیچ نجاتی هم نیست مگر از ناحیه شما ! این با همراهی شماست.
..............
(1) غافر / 60
(2) الکافی / ج 2 / ص 468
(3) وسائل الشیعه / ج 7 / ص 27
(4) عدّه الداعی / ص 40
(5) وسائل الشیعه / ج 7 / ص 145
(6) مستدرک الوسائل / ج1 / ص 368
(7) نمل / 62
(8) زمر / 3
(9) بقره / 186
به گزارش مهر،<\/h2>
متن دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که به مناسبت 26 مرداد، سالروز ورود آزادگان به وطن منتشر شده است در پی می آید:
اکنون وقتی به لحظه ورود آزادگان به وطن میاندیشم، تمام وجودم سرشار از شور و شعف میشود. عزیزانی که در راه دفاع از انقلاب اسلامی و وطن در بند بودند، مخصوصاً در سیاهچالهای رژیمی که بویی از انسانیت نبرده بود.
به واسطه سوابقی که در زندان داشتم، میدانستم هر لحظه حبس چقدر سخت میگذرد!! به ویژه اینکه شرایط اسرای ما در عراق از دو جهت متفاوت بود:
اولاً آنان در یک کشور دیگر که 8 سال با ما مشغول جنگ بود، اسیر و محبوس بودند.ثانیاً از قبول قطعنامه و پذیرش آتشبس چند ماهی گذشته بود و عزیزان در بند ما در برزخی از خوف و رجاء بودند.
در آن حال و هوا، وقتی خبر ورود اولین گروه از آزادگان را شنیدم، ناخودآگاه به یاد روح خدا افتادم که همین چند ماه پیش به خدا پیوسته بود. میدانستم غم فراق آن عزیز سفر کرده، در برگشتن فرزندان در بندش، هم برای آزادگان و هم برای مردم ایران تازه و سنگینتر میشود.
اسرا با کولهباری از رنج و محنت چندین ساله اسارت و با امید وجود دلگرمکننده امام(ره)، میآمدند.وقتی خبر همراه با تصاویر اولین گروه را شنیدیم و دیدیم که چگونه از مرز خسروی وارد میهن خویش میشوند، حالتی به من دست داد که هنوز هم پس از گذشت چندین سال نمیتوانم توصیفش کنم.
میدانستم چه ساعات و لحظاتی بر آنان گذشته است، وقتی که در کنار پیکرهای مطهر همرزمان شهیدشان، دستبند اسارت بر دستهایشان بسته میشد، وقتی که با حالتی تحقیرآمیز آنان را سوار بر خودروها میکردند و در جهت مخالف جادههای منتهی به وطن، به سوی عراق میبردند، وقتی که به زور از آنان میخواستند جلوی دوربینهای تلویزیونی از خوشحالی اسارت!! بگویند، وقتی که دور از چشم صلیب سرخ جهانی بینشان بودند و یا نامههای خانوادهها را برای شکنجه روحی به آنان نمی دادند، وقتی که با شلاقها پذیرایی میشدند، وقتی که تن نحیفشان به جرم سجود بر خاک نمناک زندان زیر ضربههای شلاق کبود میشد، وقتی که خبرهای دروغین شکستهای رزمندگان ایرانی را از بلندگوهای زندنها پخش میکردند تا زنجیر مقاومت آنان را بگسلند، وقتی که خبر رحلت امام(ره) را با آب و تاب فراوان میدادند و نمیگذاشتند برای تسلاّی دل خویش گریه کنند و مخصوصاً وقتی که جنگ تمام شده بود و آنان از زمان آزادی خویش میپرسیدند و بعثیها آن کلام زندانیان رژیم پهلوی به مبارزین را تکرار میکردند که آنقدر باید بمانید تا موی سرتان مانند دندانهایتان سفید شود!!
در این شرایط سخت بود که پیکی از سوی مرحوم یاسر عرفات با نامه دیکتاتور عراق رسید. نامهای که تداوم تبادل آن منجر به آزادی آزادگان شد مکاتبات حساس و کارگشای اینجانب با صدام دیکتاتور بغداد در فضا و شرایطی خاص از بیم و امید شکل گرفت که نهایتاً به آزادی آزادگان انجامید. ظرافت سیاسی ایجاب میکرد که طی نامهها که مجموعاً 12 نامه مبادله شد، شأن و جایگاه ملت ایران حفظ شود و از سوی دیگر دشمن بیمنطق را کما فیالسابق به کارهای غیرمنطقیتر نکشاند.
دا را شکر که صدام در لابلای نامهها، زیادهطلبی خویش در اشغال کویت را افشاء کرد و همین باعث شد که نامههای من با ادبیاتی خاص نوشته شود، ادبیاتی که حتی امروز وقتی حامیان دیروز صدام میخوانند، به خاطر نمکنشناسی صدام و روحیه بزرگوارانه مردم ایران عرق شرم بر پیشانی خویش میبینند.
نامهها میآمد و میرفت تا در تاریخ 23/5/69 آخرین نامه صدام آمد که نوشته بود: «مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند» و جالبتر اینکه در ادامه نوشت: «با این تصمیم، ما دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد.»
صدام برای اولین بار- به ما- راست گفت، ایران به آنچه که میخواست رسیده بود و من در جواب او نوشتم: «اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 الجزایر از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلافات را هموار ساخت» و از او خواستم که «آزادی اسرا با آهنگ و سرعت هرچه بیشتر ادامه یابد و تکمیل گردد.»
و بدین صورت بود که عزیزان در بند ما پس از سالها دوری، قدم بر خاک میهن اسلامی گذاشتند.به یاد دارم که پس از آزادی آنان، سید آزادگان مرحوم حجتالاسلام ابوترابی در یک جلسه طولانی و دو نفره، خط سیر حالات اسارت را از لحظه شروع تا لحظه پایان ترسیم کرده بود، حالاتی که هنوز هم وقتی به یاد میآورم، با اینکه سالها از آزادی آنان میگذرد، غم تمام وجودم را فرا میگیرد.
اما خوشحالم که درایتهای امام راحل قبل از رحلت، شرایطی را فراهم کرد که امروز آن عزیزان را در میان خویش داریم و خوشحالترم که هنوز نیامده بودند که در مجلس شورای اسلامی قوانین بسیار نیرومندی برای خدمات به آنان در زندگی، اشتغال، درمان و مهمتر از همه تحصیل تصویب کردیم و الان قشر بسیار فرهیختهای در کشور داریم که اگرچه در میانسالی هستند، اما در کنار جانبازان، خانوادههای شهدا و مفقودان و انبوه ایثارگران سرمایههای بیبدیل جامعه ما میباشند و در این بین، سرنوشت نامعلوم گروهی از عزیزان که فکر میکردیم به صورت گمنام اسیر باشند، چون کوه بر دلمان سنگینی میکند.
در میان آزادگان عزیز، عزیزان آزاده دیگری داریم که اگرچه به وطن برنگشتند، اما در میانه اسارت، آزاد و رها شدند و علاوه بر اجر اسارت، ثواب مضاعف شهادت را نیز در پرونده زندگی افتخارآمیز خویش ثبت کردهاند.
شهیدان عزیزی چون مهندس تندگویان که شهادت در اسارتشان اولاً نشان از ثبات قدمشان دارد و ثانیاً سبعیّت رژیم بعث را در تاریخ ثبت میکند، حال آنکه قوانین تمام جوامع و مراکز بینالمللی مربوطه، بر حفظ کرامت و سلامتی جسمی و روحی اسرا تأکید دارد.
اینجانب به همه آزادگان، مخصوصاً آنانی که در زمان فرماندهی من در جنگ به اسارت درآمدند، سلام و درود میفرستم و امیدوارم در کنار تلاش و کوشش خویش برای رونق زندگی فردی و اجتماعی، همچنان عزیز مردم ایران بمانند و اگر نارسایی و کمتوجهی و غفلتی در رسیدگی به مطالبات بر حق خویش احساس میکنند، مانند سالهای اسارت صبوری کنند و به مسئولان مربوطه نیز سفارش میکنم که قدر این دردانهها را بدانند که تک تکشان در کنار جانبازان، یادگاران جنگ و استوانههای مستحکم برای بقای خیمه انقلابند و بدانند حق آنان در مقابل صبر ارزشمندی که در زندانهای بعثیها داشتند، با هیچ اجر و مزد مادی ادا نمی شود و خدای بزرگ ما را نخواهد بخشید، اگر آنان در راه احقاق حقوق حقه خویش احساس کمتوجهی و یا خدای ناخواسته احساس غبن کنند، هرچند به خاطر آشناییهایی که با آنان داریم، میدانیم سالهای سخت زندان را برای اعتلای کشور و رضایت خداوند تحمل میکردند و همواره نزد مردم قدرشناس ایران عزیز و محترمند.
متن دیدگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که به مناسبت 26 مرداد، سالروز ورود آزادگان به وطن منتشر شده است در پی می آید:
اکنون وقتی به لحظه ورود آزادگان به وطن میاندیشم، تمام وجودم سرشار از شور و شعف میشود. عزیزانی که در راه دفاع از انقلاب اسلامی و وطن در بند بودند، مخصوصاً در سیاهچالهای رژیمی که بویی از انسانیت نبرده بود.
به واسطه سوابقی که در زندان داشتم، میدانستم هر لحظه حبس چقدر سخت میگذرد!! به ویژه اینکه شرایط اسرای ما در عراق از دو جهت متفاوت بود:
اولاً آنان در یک کشور دیگر که 8 سال با ما مشغول جنگ بود، اسیر و محبوس بودند.ثانیاً از قبول قطعنامه و پذیرش آتشبس چند ماهی گذشته بود و عزیزان در بند ما در برزخی از خوف و رجاء بودند.
در آن حال و هوا، وقتی خبر ورود اولین گروه از آزادگان را شنیدم، ناخودآگاه به یاد روح خدا افتادم که همین چند ماه پیش به خدا پیوسته بود. میدانستم غم فراق آن عزیز سفر کرده، در برگشتن فرزندان در بندش، هم برای آزادگان و هم برای مردم ایران تازه و سنگینتر میشود.
اسرا با کولهباری از رنج و محنت چندین ساله اسارت و با امید وجود دلگرمکننده امام(ره)، میآمدند.وقتی خبر همراه با تصاویر اولین گروه را شنیدیم و دیدیم که چگونه از مرز خسروی وارد میهن خویش میشوند، حالتی به من دست داد که هنوز هم پس از گذشت چندین سال نمیتوانم توصیفش کنم.
میدانستم چه ساعات و لحظاتی بر آنان گذشته است، وقتی که در کنار پیکرهای مطهر همرزمان شهیدشان، دستبند اسارت بر دستهایشان بسته میشد، وقتی که با حالتی تحقیرآمیز آنان را سوار بر خودروها میکردند و در جهت مخالف جادههای منتهی به وطن، به سوی عراق میبردند، وقتی که به زور از آنان میخواستند جلوی دوربینهای تلویزیونی از خوشحالی اسارت!! بگویند، وقتی که دور از چشم صلیب سرخ جهانی بینشان بودند و یا نامههای خانوادهها را برای شکنجه روحی به آنان نمی دادند، وقتی که با شلاقها پذیرایی میشدند، وقتی که تن نحیفشان به جرم سجود بر خاک نمناک زندان زیر ضربههای شلاق کبود میشد، وقتی که خبرهای دروغین شکستهای رزمندگان ایرانی را از بلندگوهای زندنها پخش میکردند تا زنجیر مقاومت آنان را بگسلند، وقتی که خبر رحلت امام(ره) را با آب و تاب فراوان میدادند و نمیگذاشتند برای تسلاّی دل خویش گریه کنند و مخصوصاً وقتی که جنگ تمام شده بود و آنان از زمان آزادی خویش میپرسیدند و بعثیها آن کلام زندانیان رژیم پهلوی به مبارزین را تکرار میکردند که آنقدر باید بمانید تا موی سرتان مانند دندانهایتان سفید شود!!
در این شرایط سخت بود که پیکی از سوی مرحوم یاسر عرفات با نامه دیکتاتور عراق رسید. نامهای که تداوم تبادل آن منجر به آزادی آزادگان شد مکاتبات حساس و کارگشای اینجانب با صدام دیکتاتور بغداد در فضا و شرایطی خاص از بیم و امید شکل گرفت که نهایتاً به آزادی آزادگان انجامید. ظرافت سیاسی ایجاب میکرد که طی نامهها که مجموعاً 12 نامه مبادله شد، شأن و جایگاه ملت ایران حفظ شود و از سوی دیگر دشمن بیمنطق را کما فیالسابق به کارهای غیرمنطقیتر نکشاند.
دا را شکر که صدام در لابلای نامهها، زیادهطلبی خویش در اشغال کویت را افشاء کرد و همین باعث شد که نامههای من با ادبیاتی خاص نوشته شود، ادبیاتی که حتی امروز وقتی حامیان دیروز صدام میخوانند، به خاطر نمکنشناسی صدام و روحیه بزرگوارانه مردم ایران عرق شرم بر پیشانی خویش میبینند.
نامهها میآمد و میرفت تا در تاریخ 23/5/69 آخرین نامه صدام آمد که نوشته بود: «مبادله فوری و همهجانبه اسرای جنگ به هر تعدادی که در عراق و ایران در اسارت به سر میبرند» و جالبتر اینکه در ادامه نوشت: «با این تصمیم، ما دیگر همه چیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد.»
صدام برای اولین بار- به ما- راست گفت، ایران به آنچه که میخواست رسیده بود و من در جواب او نوشتم: «اعلام پذیرش مجدد معاهده 1975 الجزایر از سوی شما راه اجرای قطعنامه و حل اختلافات را هموار ساخت» و از او خواستم که «آزادی اسرا با آهنگ و سرعت هرچه بیشتر ادامه یابد و تکمیل گردد.»
و بدین صورت بود که عزیزان در بند ما پس از سالها دوری، قدم بر خاک میهن اسلامی گذاشتند.به یاد دارم که پس از آزادی آنان، سید آزادگان مرحوم حجتالاسلام ابوترابی در یک جلسه طولانی و دو نفره، خط سیر حالات اسارت را از لحظه شروع تا لحظه پایان ترسیم کرده بود، حالاتی که هنوز هم وقتی به یاد میآورم، با اینکه سالها از آزادی آنان میگذرد، غم تمام وجودم را فرا میگیرد.
اما خوشحالم که درایتهای امام راحل قبل از رحلت، شرایطی را فراهم کرد که امروز آن عزیزان را در میان خویش داریم و خوشحالترم که هنوز نیامده بودند که در مجلس شورای اسلامی قوانین بسیار نیرومندی برای خدمات به آنان در زندگی، اشتغال، درمان و مهمتر از همه تحصیل تصویب کردیم و الان قشر بسیار فرهیختهای در کشور داریم که اگرچه در میانسالی هستند، اما در کنار جانبازان، خانوادههای شهدا و مفقودان و انبوه ایثارگران سرمایههای بیبدیل جامعه ما میباشند و در این بین، سرنوشت نامعلوم گروهی از عزیزان که فکر میکردیم به صورت گمنام اسیر باشند، چون کوه بر دلمان سنگینی میکند.
در میان آزادگان عزیز، عزیزان آزاده دیگری داریم که اگرچه به وطن برنگشتند، اما در میانه اسارت، آزاد و رها شدند و علاوه بر اجر اسارت، ثواب مضاعف شهادت را نیز در پرونده زندگی افتخارآمیز خویش ثبت کردهاند.
شهیدان عزیزی چون مهندس تندگویان که شهادت در اسارتشان اولاً نشان از ثبات قدمشان دارد و ثانیاً سبعیّت رژیم بعث را در تاریخ ثبت میکند، حال آنکه قوانین تمام جوامع و مراکز بینالمللی مربوطه، بر حفظ کرامت و سلامتی جسمی و روحی اسرا تأکید دارد.
اینجانب به همه آزادگان، مخصوصاً آنانی که در زمان فرماندهی من در جنگ به اسارت درآمدند، سلام و درود میفرستم و امیدوارم در کنار تلاش و کوشش خویش برای رونق زندگی فردی و اجتماعی، همچنان عزیز مردم ایران بمانند و اگر نارسایی و کمتوجهی و غفلتی در رسیدگی به مطالبات بر حق خویش احساس میکنند، مانند سالهای اسارت صبوری کنند و به مسئولان مربوطه نیز سفارش میکنم که قدر این دردانهها را بدانند که تک تکشان در کنار جانبازان، یادگاران جنگ و استوانههای مستحکم برای بقای خیمه انقلابند و بدانند حق آنان در مقابل صبر ارزشمندی که در زندانهای بعثیها داشتند، با هیچ اجر و مزد مادی ادا نمی شود و خدای بزرگ ما را نخواهد بخشید، اگر آنان در راه احقاق حقوق حقه خویش احساس کمتوجهی و یا خدای ناخواسته احساس غبن کنند، هرچند به خاطر آشناییهایی که با آنان داریم، میدانیم سالهای سخت زندان را برای اعتلای کشور و رضایت خداوند تحمل میکردند و همواره نزد مردم قدرشناس ایران عزیز و محترمند.
تعیین مهریه های سنگین و نجومی چنان مرسوم شده است که مانند دیگر رسومِ دست و پا گیر، سدی بزرگ بر سر راه ازدواج جوانان شده است. آیا ارزش های وجودی خودمان را با معیار سکه ها می سنجیم و در این بین چه بلاها که بر سر جوانان شیدا و عاشق پیش نمی آید. جوانانی که فقط به فکر رسیدن به معشوقند و دیگر هیچ. و تازه پس از ازواج می فهمند که چه بلایی بر سرشان آمده است.
حال اگر جوانی نخواهد به زندگی زناشوییش ادامه دهد ایا مهریه های سنگین و این سکه ها مانع از فروپاشی زندگیش خواهد شد؟ بی شک خیر، که اگر می شد آمار طلاق به این حد بالا نمی رفت.
جالب است بدانیم که آقای علیرضا افتخاری، خواننده خوش صدای کشورمان، مهریه دختر بزرگش را حفظ 450 غزل از حافظ شیرازی و مهریه دختر کوچکش را حفظ 16 جزء از قران کریم قرار داده است که تا کنون داماد بزرگش 350 غزل حفظ کرده و داماد کوچکش 8 جزء از قرآن کریم را حفظ کرده است.
برنامه دیشب که با نام " راز" روی آنتن رفت محمدعلی رامین معاون وزیر ارشاد بعنوان مهمان و نادر طالب زاده بعنوان مجری حضور داشتند که به بررسی موضوع اطلاع رسانی و خبر و خاطرات و دیدگاههای دوطرف در این خصوص اختصاص داشت .
نادر طالب زاده و رامین که از قرار معلوم سالهای زیادی از عمر خود را در اروپا و امریکا گذرانده اند و سیما و چهره خاص بویژه موهای بور و بلوندشان به اروپایی بودن شان در ذهن مخاطب کمک زیادی می کند در این برنامه به تاثیرات کار مناسب فرهنگی بر روی مردم اروپا و امریکا اشاره کردند و طالب زاده با اشاره به امام جمعه و جماعت بودن رامین در اروپا از مسلمان شدن افراد زیادی در این قاره توسط رامین خبر داد و گفت :هنوز مردم برخی مناطق اروپا اقدامات سازنده و کارهای ماندگار رامین در طول اقامت در این کشورها را به یاد دارند.
رامین نیز با تایید این مطلب به اجازه ده ساله امام خمینی به وی برای برگزاری نماز جمعه در آلمان اشاره کرد و گفت :در طول مدت حضور در اروپا از هر فرصتی برای برگزاری نماز جمعه و جماعت استفاده می کردم و حتی در طول مسافرت در صورت نداشتن مکان خاص در کلیسا اقدام به اقامه نماز می کزدیم .
بعد از این دیالوگ های خاطره گونه طالب زاده با اشاره عدم نظارت بر کار خبرنگاران خارجی در این بحث را عوض کرد و محور برنامه را به این سمت برد و چند فیلم کوتاه از خبرنگاران خارجی پخش کرد که با وجود معروف بودن این افراد به جاسوس ی برای سیا و بعضا حضور 20 ساله آنها بعنوان مقام امنیتی در سازمانهای جاسوسی امریکا و اسراییل توانستند خود را بعنوان خبرنگار به تهران برسانند و آزادانه با مقامات ایران گفتگو کنند .
در فیلم پخش شده نشان داده می شود که جاسوس سیا بعنوان خبرنگار خود را به مراسم رژه نیروهای مسلح در حرم امام می رساند و حتی موفق می شود با سرلشگر فیروزآبادی مصاحبه هم بگیرد.این اقدامات با اعتراض رامین مواجه شد و از نبود نظارت بر کار خبرنگاران خارجی شکایت کرد و از اقدامات خود بعنوان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد برای کنترل بر کار خبرنگاران خارجی خبر داد و گفت: برای اولین بار از حضور رسانه های استکباری و غربی در نمایشگاه آتی مطبوعات جلوگیری شد.
طالب زاده و رامین همچنین به موضوع محدودیت های برای خبرنگاران ایرانی در خارج اشاره کردند و اینکه امکان دسترسی به مقام دست چندم غربی برای خبرنگاران ما در خارج وجود ندارد اما مسئولان ایرانی براحتی به خبرنگاران خارجی وقت می دهند.
«راز» کاری از گروه فیلم و نمایش شبکه چهار سیما است که در 30 قسمت 90 دقیقهای بهصورت زنده پخش می شود.
به گزارش«جوان آنلاین»،ظاهرا این خانم خواننده همسر یکی از تجارایرانی معروف در ترکیه می باشد که از اقوام صاحب رستوران می باشد .
این رستوران در گذشته نیز پاتوق خوانندگان غیر مجاز مانند ساسی مانکن بوده و با توجه به ارتباط فامیلی بین صاحب رستوران و این خواننده ترکیه ای به نظر میرسد که این موضوع تداوم داشته باشد.
به گزارش فارس:
خودداری هافبک مسلمان مادرید از عکس گرفتن با یک زن مدل با اعتراض رئیس رئال همراه شد.
در پایان دیدار تیمهای بایرنمونیخ و رئالمادرید که جمعه شب در ورزشگاه آلیانس آرهنامونیخ انجام گرفت، فلورینتو پرس علیه سامی خدیرا، حرفهایی بر زبان آورد که باعث تاسف است.
در این بازی همه چیز برای رئال و خدیرا تازه وارد خوب پیش میرفت. در این جدال که به مناسبت جشن تقدیر از زحمات چندین دهه فرانتسبکن باوئر، چهره اسطورهای ژرمنها ترتیب یافته بود، رئال در ضربات پنالتی بر حریف غلبه کرد و صاحب جام منظور شد. خدیرا هم اولین حضورش را خوب جشن گرفت.
به قول خورخه والدانو، مدیر ورزشی رئال، بازی خدیرا دید وسیعی داشت، پاسهای خوبی داد و شور زیادی را هم وارد مسابقه کرد؛ ولی پس از آنکه سوت پایان بازی به صدا درآمد، اولین درگیری با رئیس باشگاه برایش به وجود آمد.
هنگامیکه بازیکنان میخواستند ورزشگاه را ترک کنند، پرس به بازیکنانش دستور داد که با یک خانم که مدل تبلیغاتی بود، عکس بگیرند.
در این حال، همه نفرات تیم کهکشانی این کار را کردند؛ ولی خدیرا از انجام این کار خودداری کرد و فوری سوار بر اتوبوس بازیکنان شد.
چند دقیقه بعد، او از اتوبوس خارج شد تا با چند تن از دوستانش عکس بگیرد که به یک باره پرس از کوره در رفت و بازیکن آلمانی و تازه وارد را فراخواند. وی گفت: "وقتی چیزی را دستور میدهم، همه با باید بپذیرند. فهمیدی؟ " وقتی خدیرا به اتوبوس بازگشت، پرس علیه او زیر لب حرف زد؛ حتی این بازیکن را کله پوک خواند.
عالیترین مقام رئال که حتی در روزهای واپسین جامجهانی در پی جذب و استخدام هافبک متولد اشتوتگارت و فرزند پدری تونسی و مادری آلمانی است، رفتاری بحثانگیز داشت. وی پس از پیکارهای آفریقایجنوبی از اشتوتگارت جدا شد و به تیم متمول شهر مادرید ملحق شد.
مجموعه تلویزیونی «نون و ریحون» که به صورت شبانه و به مناسبت ماه مبارک رمضان از شبکه تهران پخش میشود در چهار قسمت گذشته جدای از اینکه نشان داده یک فانتزی اجتماعی است، با انتخاب موقعیتها و شوخی با برخی مشاغل از جمله نیروی انتظامی، نمایشگر «وجه انتقادی» این مجموعه را نیز بوده است.
بنابر این گزارش، در قسمت چهارم این مجموعه که یکشنبه شب از شبکه تهران پخش شد، دختری که خود را معشوق یکی از جوانهای قصه به نام عباس جازده بود، به جرم کلاه برداری از مردان ـ شبیه به داستان بیتا در فاصلهها ـ دستگیر شد.
وقتی «عباس» به ملاقات سمیرا رفت، دیالوگهای قابل تاملی از سمیرا شنید که آنها را نشانه تنبه او و عامل آزادیاش برداشت کرد و به او یک فرصت دوباره داد و او را از زندان بیرون آورد که با تذکر مامور زندان مواجه شد که به عباس گفت: ودتون وسیله دارین یا بگم بچهها با ماشین گشت برسوننتون؟
برخی دیالوگهای سمیرا - که در خواب عباس حاضر شده بود ـ از پشت میلههای زندان و در پاسخ به دیالوگ عباس مبنی بر اینکه « مگه در زندان چه اتفاقی میافته که همه زاهد و عابد می شن؟» بدین شرح بود:
ـ من اینجا فرصتهای زیادی برای تفکر و فکر کردن به خودم داشتم، البته جلسات گفتمان با بازجوها نیز به این خودشناسی خیلی کمک کرد.
- ما اینجا رژیم غذایی داریم، اینجا دکتری وجود دارد که مراقب تغذیه ماست و نمیگذارد غذای پرچرب به ما بدهند.
- اگر بگم اینجا شیشه نوشابه خالی دیدم که از نوشابه توش خبری نبود، دروغ نگفتم، چون به ما دوغ میدن!
بنابر گزارش خبر، این در حالی است که در همین قسمت، دستگیری «سمیرا» نیز به دو شکل به تصویر کشیده شد؛ در نوع اول، تعدای کماندو و برخی نیروهای ضربت ناجا با ورود به رستوران و درگیری مسلحانه «سمیرا» را به سبک فیلمهای مافیایی دستگیر کردند که صدای راوی عنوان کرد: این همه واقعیت نیست و سمیرا به شکل دیگری دستگیر خواهد شد.
در سکانس بعدی سمیرا، بعد از آنکه چکهای مردان اغفال شده را از بانک به پول تبدیل کرد با توقف یک پیکان قدیمی، بدون هیچ حرفی، فهمید که دستگیر شده است! ضمن اینکه راننده پیکان برای باز کردن در عقب ماشین دچار مشکل شده بود و به سختی در را برای سمیرا باز کرد! و روای نیز در توضیح این سکانس گفت: ما در قصه خود واقعیتهایی را عنوان میکنیم که به واقع وجود دارد و سریال ما اهل کلاهبرداری از بیننده نیست اگر دنبال آن جور واقعیتها هستید باید سریالهای شبکه سه را تماشا کنید!
شایان ذکر است شوخی با مطبوعات هم در این قسمت از سریال وجود داشت به طوری که از روزنامه های «کیهان و اطلاعات» به خاطر قطع بزرگ و مفید بودن برای استفادههایی غیر از خواندن یاد شد.
همچنین در خصوص ستون خوانندگان مطبوعات نیز از قول یکی از جوانان سفره خانه عنوان شد: ستون خوانندگان یک نشریه از تیتر یک مهمتره، ممکنه در تیتر یک اشتباهی رخ بده اما در این ستون محاله! میشل فوکو میگه، یک نشریه، مخلفاتی است که اطراف ستون «خوانندگان» شکل میگیره!
داستان مجموعه «نون و ریحون» که از شبکه تهران به صورت شبانه پخش می شود، روایت زندگی چند جوان است که در برخورد با مسائل زندگی روزمره، روایتهای خود را به تصویر میکشند، این مجموعه را «فرزاد موتمن» کارگردانی کرده است که به تازگی فیلم «پوپک و مش ماشالله» را بر پرده سینماها داشت.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]