مرکز خبر حوزه متن این پاسخ را منتشر کرده است.
چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند؟
قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است که استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:
حنفیها میگویند: روی هم گذاشتن دستها در نماز، سنّت است و واجب نیست، و برای مرد بهتر است که کف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دستها را بر سینهاش بگذارد.
شافعیها میگویند: گذاشتن دست روی یکدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.
حنبلیها میگویند: گذاشتن دستها روی هم، سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.
فرقه مالکیّه بر خلاف سه مذهب فوق میگویند: آویختنِ دستها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالکیها نیز جماعتی همین قول را گفتهاند که از آن جملهاند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.
از امام اوزاعی منقول است که نمازگزار، بین آویختن دستها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1]
امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است که قرار دادن دستها روی یکدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه کسی قائل به کراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در کافی.[2]
کیفیت نماز پیامبر(ص)
با این که به جز مالکیها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمردهاند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفتهاند، با این حال دلیل قانع کنندهای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلکه میتوان ادّعا کرد که دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی که از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اکرم(ص) است، از گذاشتن دستها بر یکدیگر سخنی به میان نیاورده است و امکان ندارد که پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترک نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذکر میکنیم که هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان میکند و در هیچیک کوچکترین اشارهای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:
الف: حدیث ابی حُمید ساعدی
حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت کردهاند و ما از کتاب سنن بیهقی نقل میکنیم که گفت: او رو به اصحاب پیامبر(ص) کرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بودهای و نه افزونتر از ما مصاحبتش کردهای. گفت: چرا، گفتند: پس (کیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه کن. ابوحُمید گفت:
رسول خدا(ص) هرگاه میخواست به نماز بایستد، دستها را تا برابر شانههایش بالا میبُرد، سپس تکبیر میگفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار میگرفت به قرائت میپرداخت، آنگاه تکبیر میگفت و دستها را تا برابر شانه بالا میبُرد، پس از آن به رکوع میرفت و دو کف دست را بر زانوها میگذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا میگرفت و نه پایین میانداخت، رکوع را انجام میداد. سپس از رکوع سر بلند میکرد(میایستاد) و میگفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دستها را تا برابر شانهها بالا میبُرد و تکبیر میگفت،
سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دستهایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا میگرفت، آنگاه سر از سجده برمیداشت و پای چپش را خم میکرد و بر آن مینشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز مینمود و سجده دوم را نیز همینگونه انجام میداد و پس از سجده، تکبیر میگفت، سپس پایش را خم کرده بر آن مینشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار میگرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیّت انجام میداد و پس از دو رکعت در حال قیام، تکبیر میگفت و دستهایش را تا برابر شانهها بالا میبرد همانگونه که تکبیر افتتاحیّه را انجام میداد و در بقیّه نمازش نیز همینطور عمل میکرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام میگفت، پای چپ را عقب قرار میداد و بر سمت چپ بر وَرِک[3] مینشست.
همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز میگزارد.[4]
این بود حدیثی در مقام بیان کیفیّت نماز رسول خدا(ص) که از طریق اهل سنّت روایت شده که وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه روایت کرده توجه کنید:
ب: حدیث حمّاد بن عیسی
حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی که 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما.
پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دستهایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمیکرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطرهای آب یا روغن بر پشتش ریخته میشد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمیگشت،
امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده میشود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دستهایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد .
سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دستها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5]
چنان که ملاحظه میشود هر دو روایت در صدد بیان کیفیّت نماز واجب است و در هیچکدام کوچکترین اشارهای به روی هم گذاشتن دستها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترک نمیکرد و حال این که آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم میکرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفتهاند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل کردن چیزی است در شریعت که از شریعت نیست.
ج. آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمیخواند
در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث کسی که نماز خود را صحیح نمیخواند، در این حدیث چنین آمده است:
ابوهریره میگوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر(ص) آمد و سلام کرد. پیامبر(ص) سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این کار سه بار تکرار شد، سرانجام آن مرد عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، من جز آنچه انجام میدهم، چیزی نمیدانم، چه بهتر که نماز را به من بیاموزی.
در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تکبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن میدانی، بخوان، سپس رکوع کن به گونهای که بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر(ص) دیگر اجزا و شروط نماز را به او میآموخت[6] و هیچ اشارهای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمیکند، در حالی که اگر این کار واجب و یا مستحب مؤکد بود، از گفتن آن خودداری نمیکرد.
نظر ائمّه (علیهم السلام)
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، روشن گردید سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت میبینیم که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز میکردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه میدانستند.
محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت کرده، میگوید: به آن حضرت عرض کردم: حکم کسی که دستش را در نماز بر دست دیگر میگذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود.(تکفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).
زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تکفیر مکن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام میدهند.
صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمیکند و در حالی که در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل کفر (یعنی مجوس) نمیورزد.[7]
در خاتمه یادآوری میکنیم که آقای دکتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دستها بر یکدیگر در حال نماز) به کسانی که دست روی دست گذاشتن را حرام میدانند حمله کرده و میگوید: «کسانی که قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام میدانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد میکنند».[8]
جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در کتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده که گرفتن دست در نماز، امری است که بعد از نبی اکرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر میشدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر کس گمان کند که آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده که از دین نیست. آیا جزای کسی که در کتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است که با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟
اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالک را نیز میتوان این گونه متّهم کرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مکروه میداند. آیا میتوان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم کرد؟
به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمیدانید؟ قضاوت با شماست.
[1] . محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دکتر عبدالحمید، ص 5.
[2] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام:11/15ـ16.
[3] . تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد.
[4] . سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة.
[5] . شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17،
حدیث 1و2.
[6] . صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11.
[7] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7.
[8] . فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.
در بخشی از پاسخ لطیف و متواضعانه امام به خانم طباطبایی آمده است:
اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستى باید به حق بگویم که نه در جوانى که فصل شعر و شعور است و اکنون سپرى شده، و نه در فصل پیرى که آن را هم پشت سر گذاشتهام، و نه در حال ارذل العُمُر که اکنون با آن دست به گریبانم قدرت شعرگویى نداشتم، گویند کسى گفت که من قوّهام در جوانى و پیرى فرق نکرده، زیرا این سنگ را نه در جوانى توانستهام بلند کنم و نه در پیرى، من نیز همین را مىگویم که من درشعر و ادب فرقى نکردم که در جوانى شعر نتوانستم گفتن و نیز در پیرى.
اینک گویم:
شاعر اگر سعدى شیرازى است بافتههاى من و تو بازى است
اکنون که با شعر نمىتوانم، با مِعر تو را بازى دهم و به اصرارت جامه عمل پوشم.
احمد است از مُحمّد مختار که حمیدش نگاهدار بُوَد
فاطى از عرش بطن فاطمه است فاطِر آسمانش یار بُوَد
حسن این میوه درخت، حسن محسِنش یار پایدار بُوَد
یاسر از آل پاک سبطین است سرّ احسان وِرا نثار بُوَد
على از بوستان آل على است على عالیش شعار بُوَد
پنج تن از سُلاله احمد شافع جُمله ،هشت و چار بُوَد
دخترم شعر تازه خواست ز من مِعر گفتم که یادگار بُوَد
منبع: سایت جماران
استادمحمود فرشچیان که چندی پیش به عنوان رئیس عالی شورای هنر موسسه فرهنگی اکو منصوب شدبود باذکرخاطره ای به بیان خلق تابلوی ضامن آهوپرداخت.
پیش از خلق این اثر مدتی بود دست راستم حالتی فلج بخود گرفت و از کارافتاد بگونه ای که نمی توانستم انگشتانم را حرکت بدهم . پزشکان حاذق و پرآوازه هم تشخیص دادند که به مرور زمان و فشار زیاد عصب های دستم به شدت آسیب دیده و به راحتی قابل ترمیم نیست و تاکید کردند هرگز نباید قلم بدست بگیرم ونقاشی کنم. استاد فرشچیان می گفت : دلم خیلی شکست که دیگر توان خلق اثر ونقاشی را ندارم تا اینکه به ذهنم رسید از امام رئوف و باب الحوائج حضرت رضا علیه السلام درخواست کنم کمکم کنند تا این بیماری علاجشود و همان لحظه نذر کردم که اگر این دستم بهبود یافت ،ماجرای شفاعت وضمانت آهو را به تصویر کشم.
استاد با حالتی بغض گونه گفت: شب خواب دیدم تابلو را پیش رویم گذاشته ام و ابزار وقلم هم آماده است ولی دستم مشکل دارد ناراحت بودم که دیگر هرگز نخواهم توانست نقاشی کنم ، درهمان عالم خواب یک چهره مبارک ونورانی به من فرمان داد، قلم بردار و آنچه می خواهی ترسیم کن! عرض کردم که دستم مشکل پیدا کرده است ودیگر قادر نیستم ، همان صدای آسمانی فرمود الان می توانی شروع کن!
من از اینکه توانستم دست به قلم ببرم هیجان زده بیدار شدم ودیدم اثری از بیماری و ناتوانی در دستم نیست و ازهمان لحظه ، خلق تابلو ضامن آهو را آغاز کردم که این هم مثل تابلو عصر عاشورا که برای خلق آن بسیار دل دادم تاثیر فوق العاده ای در بیننده می گذارد .استاد می گفت برای طراحی ضریح مبارک حضرت رضا علیه السلام هم وقت زیادی گذاشتم و بابت آن هیچ دستمزدی هم نگرفتم تا هدیه ناقابلی به آستان مقدس آن بزرگوار باشد استاد فرشچیان که مقیم نیوجرسی امریکا است،می گفت هر سال چند بار برای زیارت حضرت رضا علیه السلام به ایران می آیم و به استان مقدسش بسیار دل بسته ام.
دهکده ای در جنوب فرانسه میزبان دو سرباز ایرانی است.
مردمان این روستا معتقدند دلیل محبوبیت این دو سرباز ایرانی تسلیم نشدن آن ها در برابر امپراطور روم بود.
سالخوردگان روستا بر اساس شنیده های خود از پدرانشان می گویند" تلاش های اهالی روستا برای پنهان کردن این دو سرباز نتیجه نداد و فرستادگان امپراطور روم با یافتن این دو ، در جا ، جانشان را گرفتند".
تنها اشاره ای که رسانه های فرانسه تاکنون به این ماجرا کرده اند روزنامه فیگارو به تاریخ دوم اوت هزار و نهصد و نود و هشت است که نوشت محبوبیت این دو ایرانی در این روستا به علت نپذیرفتن وعده های امپراطور روم و تسلیم وی نشدن است.
هر ساله در ششم ژوئیه مراسمی بر سر مزار این دو سرباز ایرانی به نام های ابدون و سنان برگزار می شود.
ساکنان روستا معتقدند آبی که از قبرها به بیرون می ریزد اسرار آمیز و مقدس است.
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟! ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند
که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است:
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که نجفآبادی بود. معدن ذوق بود. او که میآمد من به الکفایه قطعاً به وجود میآمد جلسه دست او قرار میگرفت.
آن ایام مصادف شده بود با ایام قلبالاسد (10 تا 21 مرداد) که ما خرماپزان میگوییم و نجف با 25 یا 35 درجه خیلی گرم میشد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشههایی به وجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت میکرد. ما ایرانیها هم که، اصلاً خواب و استراحت نداشتیم.آن سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلاً قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود. تقریباً هم مخروبه بود.من فروردین را آنجا به طور طبیعی مطالعه میکردم و میخوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود، ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود.
گرما واقعاً کشنده بود. وقتی میخواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور برمیدارم، در اقل وقت و سریع!
با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود. ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که کتابی هم نوشته بود به نام «شناسنامه خر» آمد.
مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد.
عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم.
اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید.
سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی(ع) هم مستحبی. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمرهاش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه میافتاد.
نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند)
پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.
گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار)
نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی(ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلبالاسد وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی(ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم میخوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.
حسین بنعلى(ع) مىگوید: پنج ساعت از روز گذشته بود[قبل از اذان ظهر]، که پدرم خطبهها را آغاز کرد. او نخست به حمد و ثناى حضرت حق پرداخت، صفات ربوبىاش را برشمرد، حاکمیت مطلق را از آن وى دانست، نعمتهایش را مورد توجه قرار داد و بعد خطاب به مردم فرمود: خداوند تعالى امروز دو عید بسیار بزرگ [جمعه و غدیر] را براى شما در یک زمان قرار داده است؛ دو عیدى که هر یک فلسفه وجودى دیگرى را تکامل مىبخشدو به وسیله هر یک هدایت در دیگرى اثر مىبخشد... سپس فرمود: توحید و ایمان به یگانگى خداوند پذیرفته نمىشود مگر با اعتراف به نبوت پیامبرش محمد(ص) و دین و شریعت محمد(ص) پذیرفته نمىشود مگر با قبول ولایت امر کسى که خدا فرمان ولایتش را داده است؛ و همه این امور سامان نمىپذیرد مگر بعد از توسل و تمسک به اهل ولایت.
غدیر از نگاه مولى الموحدین على(ع)
سپس فرمود: خداوند در روز غدیر (1) آنچه در باره منتخبین خود اراده کرد بر پیامبرش فرو فرستاد، به او فرمان داد تا ولایت و وصایت را ابلاغ کند و مجال را از کافران و منافقان بگیرد نگران گزند دشمنان نباشد .روز غدیر قدر و منزلت بسیار دارد، در آن روز گشایشهاى الهى فرا رسیده و حجتش بر همه تمام شده است. امروز روز روشنگرى و اظهار عقیده از جایگاه بلند و روشن است، امروز روز تکامل دین و روز وفاى به عهد است. غدیر روز (2) [رسول الله(ص)] و مشهود [على بنابىطالب(ع)] است، روز در هم ریختن پیمانهاى زیر پرده کفر و نفاق است، روز آشکار شدن حقایق اصیل اسلام است، روز ذلت و خوارى شیطان است، روز استدلال و برهان است، روز جدا شدن صفوف کسانى است که آن را تکذیب مىکردند امروز بزرگترین روزى است که عدهاى از شما از آن اعراض کردید، روز هدایت و امتحان بندگان خداست، روز آشکار شدن کینههاى نهفته در دلها و سینههاست، روز عرضه نصوص [سخنان بدون ابهام پیامبر (ص)] بر افراد مؤمن و دلباخته [اهل الخصوص] است، غدیر روز شیث پیامبر(ع) است، روز ادریس و یوشع و شمعون و ...
منشور علوى(ع) در عید غدیر
امیر مؤمنان(ع) در قسمت آخر خطبه فرمود: رحمت خدا بر شما اى مسلمانان، بعد از برگشت از این اجتماع بزرگ امروز [غدیر] را عید بگیرید: [و با انجام امور ذیل آن را بزرگ بشمارید] .
الف) نعمت را بر افراد خانواده و خویشاوندانتان گسترش دهید و نیکى و بخشش پیشه کنید . (3)
ب) به برادران دینى خویش به قدر توان نیکى و بخشش کنید. (4) و (5)
ج) خداى را در برابر نعمتهایى که به شما ارزانى داشته، شکرگزار باشید.
د) کنار یکدیگر جمع شوید تا خداوند اجتماع شما را فراگیر و گیراتر سازد.
ه) به یکدیگر نیکى کنید تا خداوند به شما الفت و مهربانى بیشتر عنایت کند.
و) نعمتهاى الهى را به یکدیگر تبریک و تهنیت گویید همان طور که خداوند [در این روز] با اعطاى اجر و ثوابى بیش از دیگر اعیاد به شما تهنیت مىگوید. بعد فرمود: کمکهاى مالى به دیگران در امروز (غدیر) به اموالتان برکت مىبخشد و بر عمرتان مىافزاید: مهربانى به دیگران سبب رحمت و عنایات حق خواهد شد.
ز) با خوشرویى و شادمانى یکدیگر را در آغوش بگیرید.
ح) خداوند را بر توفیقات خویش سپاس گویید.
ط) از فقرا و ضعیفانى که چشم به کمک شما دارند دیدن کنید، به زیارتشان بروید و با آنان در خوراکشان همراه شوید. بعد حضرت فرمود: یک درهم کمک به فقرا در روز عید غدیر با دویستهزار درهم برابر است، بلکه بیشتر خواهد بود.
ى) وقتى یکدیگر را ملاقات کردید مصافحه کنید، به هم تبریک بگویید و سلام کنید، که پیامبر خدا(ص) به من چنین فرمان داد. (6)
پىنوشت ها:
1ـ از روز غدیر خم در روایت تعبیر به «یوم الدوح» شده است که این واژه هم در روایات و هم در اشعار به کار گرفته شده است. (بحارالانوار، ج 94، ص 115).
2 و 3)ـ تفسیر شاهد و مشهود را مىتوان در موارد ذیل یافت: اصول کافى، ج 1، ص 425، ح 69؛ بحارالانوار، ج 35، ص 386، ح 1؛ ج 36، ص 114، ح .61
4 و 5)ـ در ترجمه عبارات تلفیق شده است.
6ـ بحارالانوار، ج 95، ص 118 ـ 112، ح 8، مقدارى از خطبه امیرالمؤمنین(ع) نقل شده توسط امام حسین(ع).
گفتار مقریزى که مى گوید : اولین بارى که این عید در اسلام معروف شد ، در زمان فرمانروایى معزالدوله على بن بویه ، در عراق بود ، وى آن را به سال سیصد و پنجاه و دو هجرى ، بوجود آورد و از آن پس ، شیعیان این روز را عید قرار دادند ، غیر صحیح و قابل قبول نیست . زیرا مسعودى گفته است : فرزندان و شیعیان على رضى الله عنه ، این روز را گرامى مى داشتند و این در حالى است که مسعودى شش سال قبل از تاریخى که مقریزى مى گوید ، یعنى به سال سیصد و چهل و شش هجرى ، فوت کرده است . فرات بن ابراهیم از دانشمندان قرن سوم ، حدیثى را از امام صادق (ع) روایت مى کند که حضرت در آن از آباء طاهرینش ـ علیهم السلام ـ نقل مى کند : رسول اکرم(ص) فرمود :
یوم غدیر خم أفضل أعیاد أمتى ... ( روز غدیر از بهترین اعیاد امت من است ... )
امام على (ع) در سالى که روز جمعه و روز غدیر با هم مصادف شده بود ، براى مردم خطبه خواند و در آن فرمود :
ان الله عزوجل جمع لکم معشر المؤمنین فى هذا الیوم عیدین عظیمین کبیرین ... ( خداى عزوجل در این روز ، دو عید عظیم بزرگ را براى شما گروه مؤمنان جمع کرده است . )
در این خطبه طولانى امام مردم را به انجام کارهایى که شایسته است در اعیاد انجام گردد و اظهار شادى و سرور در این گونه ایام ـ بطور تفصیل ـ امر مى کند . طالبین به این خطبه مراجعه کنند .
فرات به سند خود از فرات بن أحنف و او از امام صادق (ع) روایت مى کند که : به امام عرض کردم : فدایت شوم ، آیا عیدى بهتر از عید فطر ، و عید قربان ، و روز جمعه ، و روز عرفه براى مسلمین وجود دارد ؟ حضرت به من فرمود :
نعم ، أفضلها و أعظمها و أشرفها عندالله منزلة، هو الیوم الذى أکمل الله فیه الدین ، و أنزل على نبیه محمد : ألیوم اکملت لکم دینکم الخ ...
( بلى ، افضل و أعظم و أشرف اعیاد از نظر قدر و منزلت در نزد خدا ، روزى است که در آن خدا دینش را کامل کرد و آیه شریفه : الیوم أکملت لکم دینکم ... را بر پیامبرش نازل کرد . )
در کتاب شریف کافى آمده است : حسن بن راشد از امام صادق (ع) نقل مى کند که حضرت روز غدیر را عید خواند و در آخر کلام خود فرمود :
فإن الأنبیاء صلوات الله علیهم کانت تأمر الأوصیاء بالیوم الذى کان یقام فیه الوصی أن یتخذ عیدا ( انبیاء الهى صلوات الله علیهم به جانشینان خود دستور مى دادند که روز انتخاب و برگزیدن وصى را جشن بگیرند )
حسن مى گوید : عرض کردم : اگر کسى آن را روزه بگیرد چه وضعى دارد ؟
حضرت فرمود : صیام ستین شهرا
مؤید این مطلب روایتى است که خطیب بغدادى از ابوهریره ، با سندى که راویان آن همگى از ثقات مى باشند ، نقل مى کند . در این روایت ابوهریره نقل مى کند :
هر کس روز هجدهم ذى الحجه را روزه بگیرد ، ثواب روزه شصت ماه برایش نوشته مى شود . و این روز ، روز غدیر خم است .
و در روایت دیگرى آمده است که : رسول اکرم (ص) به حضرت على (ع) سفارش کرد که مسلمین این روز را عید بگیرند . در این باره به روایات ذیل مراجعه کنید :
روایت مفضل بن عمر از امام صادق (ع) ، روایت عمار بن حریز عبدى از امام صادق (ع) و روایت ابوالحسن لیثى از امام صادق (ع) و نیز روایت زیاد بن محمد از آن حضرت (ع) .
فیاض بن عمر محمد بن طوسى در سال دویست و پنجاه و نه ، در حالى که بیش از نود سال از عمرش مى گذشت گفت : ابوالحسن على بن موسى الرضا ـ علیه السلام ـ را در روز غدیر خم دیدم که گروهى از خواصش ، در حضور آن بزرگوار نشسته بودند . حضرت (ع) آنان را براى صرف افطار دعوت کرده بود و طعام و خیرات و عطایابى از قبیل پوشاک و حتى انگشتر و کفش به منازل آنان فرستاد و وضع آنان و حواشى خود را تغییر داد و در آن روز وسائلى را دیدم بکار گرفتند که سابقه نداشت . و در این حال حضرت (ع) فضایل این روز بزرگ را براى آنان ذکر مى کرد . الخ ...
در کتاب مختصر بصائر الدرجات ، به اسناد از محمد بن علاء همدانى واسطى و یجبى بن جریح بغدادى آمده است که گفتند : با هم ، به قصد دیدار احمد بن اسحاق قمى ، از اصحاب امام حسن عسکرى (ع) ( متوفاى 260 ) عازم شهر قم شدیم . هنگامى که رسیدیم ، در منزل او را کوبیدیم ، دخترکى عراقى در را باز کرد . حال احمد را از او پرسیدیم . گفت : مشغول برگزارى عید خود است ، زیرا امروز عید است . گفتیم : سبحان الله ، أعیاد شیعه چهارتاست : عید قربان ، عید فطر ، عید غدیر و روز جمعه الخ ...
علامه امینى در کتاب ارزشمند الغدیر ، دهها روایت از دهها کتاب مورد وثوق اهل سنت دال بر عید بودن روز غدیر در قرون اول اسلام و اینکه این عید ، شایع و معروف بود ، جمع آورى و نقل کرده است ... کافى است به فصلى از این کتاب مراجعه شود که در آن تبریک و تهنیت شیخین ( ابوبکر و عمر ) به حضرت على (ع) را به مناسبت انتصاب او از طرف رسول خدا (ص) به ولایت ، ذکر مى کند .
غیر از منابعى که تهنیت صحابه را بدین مناسبت ذکر کرده اند و علاوه بر منابع بسیارى که بر عید بودن روز غدیر تصریح کرده اند ، علامه امینى تبریک شیخین را از شصت منبع معتبر ذکر کرده است .
لذا از این مطالب معلوم مى شود که : گفته ابن تیمیه در مورد عید غدیر که : عید گرفتن این روز هیچگونه دلیلى ندارد و در بین سلف ، چه از اهل بیت و چه از دیگران ، کسى آن را جشن نگرفته ، صحیح نیست و مستند به دلیل علمى یا تاریخى نمى باشد و دلائل محکم خلاف آن را ثابت مى کند .
اهمیّت مسأله امامت
ای مردم! خداوند عزّوجلّ، کمال دین شما را در امامت و پیشوایی علی(ع) قرار داده است؛ پس هر کس که از او و جانشینان او از فرزندان من که از صلب اویند تا واپسین روز جهان پیروی و اطاعت نکند، به حبط و نابودی اعمال گرفتار گردیده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه دیگر عذابش تخفیف یابد و نه مهلت و فرصت نجاتی به او داده شود.
ای مردم! این علی(ع) است که مرا بیش از هر کس یاری کرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزدیکتر و از همه کس، نزد من محبوبتر و گرامیتر است.
خداوند عزّوجلّ و من از او راضی و خوشنودیم. آیهای در قرآن مُشعِر به رضایت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن که در شأن علی(ع) است و هر جا که خداوند مؤمنین را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آیه مدحی نیست مگر آنکه در مورد اوست و بهشتی که در سوره (( هَل أتی علی الانسان یاد شده، برای اوست، و در نزول آن دیگری جز او منظور نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده و دیگری جز او مدح و ستایش نشده است.
ای مردم! علی(ع)، ناصر دین خدا و حامی پیامبر خداست، اوست پارسای پرهیزگار و طیّب و طاهر و رهنما و ره یافته.
پیامبرتان، بهترین پیامبر و وصیّ او بهترین وصیّ و پسرانش بهترین اوصیاءاند.
ای مردم! ذریّه و نسل هر پیامبری از صلب خود اویند امّا ذریّه و نسل من از صلب علی(ع) هستند.
ای مردم! شیطان به حسادت، آدم را از بهشت بیرون کرد، پس مبادا که نسبت به علی u حسد ورزید که اعمالتان یکسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتید؛ که آدم صفوت الله تنها به سبب یک معصیت، به زمین فرو افتاد؛ پس بر شماست که مراقب احوال خویشتن باشید. شما که در میانتان، دشمن خدا نیز هست.
(ای مردم!) جز شقیِ واژگون بخت کسی با علی u کینه نمیورزد و جز پارسای پرهیزگار، مِهر علی(ع) در دل نمیگیرد و جز اهل ایمان و مخلصان بی ریا به علی(ع) ایمان نخواهند آوردو به خدا سوگند سوره/ وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسرٍ ... ¤ در شأن علی(ع) نازل شده است.
ای مردم! خدا را گواه میگیرم که در انجام وظایف رسالت فروگذار نکردم و بر پیامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظیفهای دیگر نیست.
ای مردم! نسبت به خداوند آنچنان که شایسته است پرهیزگار باشید مبادا که جزء مسلمانی دیده از جهان فرو بندید.
ای مردم! به خدا و پیامبرش باور آرید و به نوری که با او نازل شده ایمان آورید، پیش از آنکه خشم خدای شما را فرو گیرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.
ای مردم! این نور از جانب حق تعالی در من سرشته شده و بعد از آن در طینت علی(ع) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه که نوبت به امام قائم، مهدی(عج) رسد و اوست که سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ که خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصیت کاران و ستمگران حجت قرار داده است.
ای مردم! به شما اعلام خطر میکنم، به هوش باشید که من فرستاده خدا به سوی شمایم و پیش از من رسولانی آمده و رفتهاند، آیا اگر من نیز از جهان بروم و یا کشته شوم، به راه پیشینیان خود، باز میگردید؟! ولی هر آنکس که به عقب باز گردد و به جاهلیت اسلاف خود روی کند، زیانی به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگذاران را پاداش نیکو مرحمت خواهد کرد ای مردم! بدانید که علی(ع) همان کسی است که متّصف و موصوف به سپاسگذاری و شکیبایی است و پس از او فرزندان من که از صلب اویند، به این صفات مزیّن و ممتازند.
ای مردم! مسلمانیِ خود را بر خداوند منّت منهید، که موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابی از سوی او به شما رسد، زیرا که حق در کمین است.
ای مردم! چیزی نمیگذرد که پس از من امامان و سردمدارانی پدید آیند که خلق را به آتش و دوزخ فرا خوانند اما این گروه را در روز قیامت یار و مددکاری نخواهد بود.
ای مردم! خدا و پیامبرش از این کسان، متنفّر و بیزارند.
ای مردم! اینان و پیروان و یارانشان، جملگی، در پستترین دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جایگاهی است دوزخ، برای این گروه که به تکبر گراییدهاند. هشدار باشید که اینان همان ((یاران صحیفه)) اند (اما هر یک از شما باید که در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تنی چند، نامه عمل خود را از یاد بردهاند). ای مردم! من این ولایت را به عنوان امامت و ارث تا روز قیامت، در ذریه و نسل خود قرار دادم و با این کار وظیفهای را که به آن مأمور بودم، به پایان بردم تا بر هر حاضر و غایب و بر هر کس که شاید در این انجمن بوده و یا در این اجتماع حضور نداشته است و حتی بر آنان که هنوز از مادر متولد نشدهاند، حجّت تمام باشد. باید که ماجرای امروز را حاضران به غائبان گزارش کنند و پدران به فرزندان تا واپسین روز خبر دهند. گر چه مدتی نخواهد گذشت که (عدهای) این امر را با غصب و ستم، از آن خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت کندو از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنین حال، سزاوار این عذاب گردند که فرمود:
(( سَنُفرِغُ لَکُم أیُّهَا الثَّقَلانَ یُرسَلُ عَلَیکُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.))
ای مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد کرد تا آنکه پاک و پلید از یکدیگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهی نداده و نخواهد داد.
ای مردم! سرزمینی نیست مگر آنکه خداوند، مردم آن را در اثر تکذیب حق، هلاک کرده و چنانکه خود به این معنی اشاره فرموده است:
((وَ کَذلِکَ نُهلِکَ القُری وَ هِیَ ظالِمَ?ٌ))
و این علی(ع) امام و پیشوای شما و ولیّ و صاحب اختیار شماست. که خداوند، در مورد او تهدیدها و وعدهها کرده و خدا وعدههای خود را انجام خواهد داد.
ای مردم! پیش از شما، اکثر مردم نخستین به گمراهی رفتند و خداوند ایشان را هلاک نمود و هم اوست هلاک کننده گروههائی که از این پس میآیند، همچنانکه فرمود: ألَم نُهلِکِ الأوَّلینَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرینَ، کَذلِکَ نَفعَلُ بِالمُجرِمینَ، وَیلٌ یَومئذٍ لِلمُکَذِّبینَ ¤ .
ای مردم! خداوند، مرا به پارهای از امور امر کرده و از پارهای دیگر نهی فرموده است و من نیز علی(ع) را به آن امور، امر و نهی کردهام؛ پس در حقیقت، او اوامر و نواحی حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس باید که گوش به فرمان او کنید تا از سلامت برخوردار گردید و دستورش را به اجرا گذارید تا به راه هدایت رفته باشید و از آنچه نهی میکند حذر کنید تا به رشد و کمال رسید و خویشتن را بدان گونه که خواست اوست، باز سازید و مبادا که راههای دیگر شما را از پیمودن راه و رویه او باز دارد.
ای مردم! صراط مستقیم خداوند منم و شما به رعایت آن مأمور شدهاید و پس از من، علی(ع) و سپس فرزندانم که از صلب اویند امامان و پیشوایان شمایند که خلق را به راه راست هدایت میکنند و پیوسته روی به سوی حق دارند. (پس از آن سوره حمد را تا پایان تلاوت کرد و به ادامه سخن پرداخت:)
ای مردم! این سوره (= حمد) در شأن من و علی(ع) و فرزندانش فرود آمد و شامل ایشان میگردد همچنین مخصوص آنهاست، ایشان، اولیای خدایند که نه خوفی در دل دارند و نه اندوهی آزارشان دهد، بدانید که حزب الله پیروز است و در برابر، دشمنان علی، گروهی اهل شقاق و نفاق و کینه ورزانی متجاوز و برادران اهریمنند که به منظور فریب و نیرنگ، سخنان بی مغز و آمیخته به رنگ و ریا با یکدیگر نجوا میکنند.
معرفی دوستان و دشمنان
ای مردم! دوستداران علی(ع) و فرزندانش، مردمی اهل ایمانند که خداوند در کتاب خود از آنان بدینگونه یاد کرده است:
لا تَجِدُ قَوماً یُؤمِنونَ بِاللهِ وَالیَومِ الاخِرِ یُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ ... ¤ (سوره مجادله، آیه 22) دوستداران علی و فرزندانش کسانی هستند که نوشته شده در دلهایشان ایمان، و مدد نموده خداوند ایشان را بوسیله فرشتهای از سوی خودش و او وارد فرماید ایشان را در باغهائیکه جاریست از زیر آنها نهرهائی برای همیشه در آنجا میمانند. خداوند از ایشان راضی و ایشان از خداوند خوشنودند.
ایشان حزب خدا و آگاه باشید که حزب خدا رستگارانند!
خداوند عزّوجلّ در توصیف ایشان چنین فرموده است:
الَّذینَ آمَنُوا وَ لَم یَلبَسُوا ایمانَهُم بِظُلمٍ أولئِکَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ ¤.
و نیز میفرماید: ((اینان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتنی، سلامشان دهند و گویند: پاک و پاکیزهاید شما؛ پس جاودانه در بهشت ساکن شوید)).
آگاه باشید دوستان ایشان کسانی هستند که خداوند در توصیفشان در جای دیگر فرماید:
((ایشان، در امن و سلامت و بی حساب به بهشت وارد میشوند)).
(و در مورد دشمنان ایشان فرموده است:)
((آگاه باشید دشمنان آنها کسانی هستند که به دوزخ در میافتند و غریو جهنم را که میجوشد و میخروشد و صدایی که از سوخت و سوز آن بر میخیزد، میشنوند)).
و نیز در قرآن آمده:
کُلَّما دَخَلَت أمَّ?ٌ لَعَنَت أختَها ¤.
همچنین درباره دشمنان آنها فرموده است:
کُلَّما ألقِیَ فیها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم یأتِکُم نَذیرٌ، قالوا بَلی قَد جاءَنا نَذیرٌ فَکَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَیءٍ إِن أنتُم إِلّا فی ضَلالٍ کَبیرٍ ¤
آگاه باشید که دوستداران علی(ع) و فرزندانش به غیب ایمان دارند و از پروردگار خود در خشیت و هراسند. این گروه را اجر و پاداشی عظیم خواهد بود.
ای مردم! میان دوزخ و بهشت، تفاوتی بزرگ است.
دشمن ما همان است که خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستایش و محبّت پروردگار است.
ای مردم! من، منذر و ترسانندهام و علی هادی و رهنماست.
ای مردم! من، پیامبرم و علی، وصی من است.
معرفی حضرت مهدی (عج)
آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است.
آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعههای مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت دادهاند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمیشود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.
آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.
ای مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برایتان توضیح دادم و این علی(ع) است که پس از من، تعلیم و تفهیم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشید از شما میخواهم که پس از پایان خطابه (به نشان قبول و تمکین) نخست با من و سپس با علی(ع)، دست بیعت دهید و میثاق خود را استوار کنید.
بدانید که من به خداوند تعهّد سپردهام و علی(ع) در برابر من تعهّد و بیعت نموده است و من، اکنون، از سوی حق تعالی از شما میخواهم که با علی(ع) بیعت کنید و بدانید که هر کس بیعت خود را بشکند، به زیان خویش اقدام کرده است:
فَمَن نَکَثَ فإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ¤.
ای مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهی است
فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ أن یَطَّوَّفَ بِهِما¤.
ای مردم! حج خانه خدا کنید که هیچ خاندانی نیست که به ان خانه وارد شود مگر آنکه بی نیاز گردد و هیچ خانوادهای از این خانه، رخ نتابیده، مگر آنکه به فقر و تهیدستی گرفتار آمده است. ای مردم! مؤمنی نیست که در آن موقف کریم بایستد مگر آنکه خداوند از معاصی گذشته او چشم پوشی میکند. پس آنگاه که حجَّش تمام شد زندگی و اعمال را از نو آغاز میکند.
ای مردم! زائران خانه خدا از سوی حق تعالی، مدد و نصرت میشوند و هزینه سفرشان در دنیا جبران و نیز اندوخته روز واپسین ایشان خواهد شد که خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نخواهد فرمود.
ای مردم! خانه خدا را با اعتقاد کامل و با دقت و فهم درست زیارت کنید و مباد که بدون توبه و ترک گناهان گذشته خود، از آن مواقف شریف باز گردید.
ای مردم! اقامه نماز و پرداخت زکات، باید بر طبق دستور پروردگار و به همان روش که او فرمان داده است، به عمل آید و چنانچه با گذشت زمان، کوتاهی کنید یا مسائل و معارف دین را فراموش نمائید، این علی(ع) ولیّ و سرپرست شما، مبیّن آن معارف و احکام برای شماست. همان که خداوند عزّوجلّ، او را پس از من برای شما منصوب کرده و هم امامانی که به جانشینی من و او از سوی حق تعالی تعیین گردیدهاند، پاسخگوی مسایل و مشکلات شما خواهند بود و بر آنچه نمیدانید آگاهتان خواهد کرد.
آگاه باشید! حلال و حرام خدا، بیش از آن است که بتوانم یک به یک بر شمارم و معرفی نمایم؛ چون چنین است، در یک کلام میگویم که به حلالها امر میکنم و از حرامها نهی مینمایم و به منظور توضیح و تبیین آنها، مأمور شدهام که از شما بیعت گیرم و دست تعهد و پیمان بفشارم که آنچه از سوی حق تعالی درباره امیرالمؤمنین، علی(ع) و امامانی که از نسل من و علی(ع) به جهان خواهند آمد، پذیرفته باشید.
و مهدی(عج)، قائم امامان و قاضی به حق تا روز واپسین خواهد بود.
ای مردم! هر عمل حلالی که به شما معرفی کردم و هر کار حرامی که از آن نهی نمودم، از گفته خود باز نمیگردم و آن را تغییر نخواهم داد. این امر را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش مکنید و به دیگران نیز سفارش کنید، مباد احکام مرا دیگرگون سازید.
آگاه باشید من سخن خود را مجدداً تأکید میکنم که: نماز را به پای دارید و زکات بدهید، امر به معروف و نهی از منکر کنید اما بدانید که سر آغاز هر امر به معروف و نهی از منکری این است که فرامین مرا بپذیرید و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهید و به اطاعت از اوامر من وادارشان کنید. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازید؛ زیرا که اینها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانید که بدون امام معصوم (و بی معرفت او) امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر نیست.
تنها راه هدایت
ای مردم! این قرآن است که امامان پس از علی(ع) را از فرزندان و از نسل او معرفی کرده و من نیز به شما توضیح دادم که علی از من و من از اویم. خداوند در کتاب خود فرموده است:
وَ جَعَلَها کَلِمَ?ً باقِیَ?ً فی عَقِبِهِ ¤.
و من نیز گفتم: ((تا آن زمان که دست تمسک به دامن این دو امر گرانسنگ (یعنی کتاب خدا و عترت و خاندان من) زدهاید، هرگز به گمراهی و ضلالت دچار نخواهید شد)).
ای مردم! تقوی را پیشه خود کنید و از قیامت بیندیشید که خداوند متعال فرمود:
إِنَّ زَلزَل?َ السّاعَ?ِ شَیءٌ عَظیم¤.
ای مردم! به مرگ بیندیشید و از حساب و میزان و محاکمه در پیشگاه پروردگار جهانیان غافل مباشید و ثواب و عقاب و پاداش و کیفر رستاخیز را از خاطر مبرید، که هر کس نیکی کند، پاداش یابد و هر کس دامن به بدی آلوده سازد، بهرهای از بهشت نخواهد داشت.
بیعت گرفتن
ای مردم! شما را از آن حد فزونتر است ک بتوانید یک یک، با من دست بیعت دهید در حالی که به فرمان خدا، مأمورم که از زبان هر یک از شما اعتراف گیرم که منصب فرمانروایی و امارت بر مؤمنان را که برای علی(ع) قرار دادهام پذیرفتهاید و نیز (مأمورم که) در مورد قبول امامت و ولایت امامانی که از نسل من و صلب علی(ع) میباشند، اقرار و بیعت گیرم. حال که چنین است، همگان یک صدا و به زبان، بگویید: (ای رسول خدا!) آنچه که در ولایت و رهبری مطلق علی(ع) و امامان پس از وی که از صلب اویند از جانب حق تعالی به ما ابلاغ کردی، شنیدیم و در برابر آن مطیع و تسلیمیم و به آن امر راضی و خوشنودیم! اینک ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولایت با تو بیعت میکنیم و پیمان میبندیم که با این اعتقاد، زندگی کنیم و با آن بمیریم و تا آن زمان که سر از خاک برداریم، به آن پایبند بوده و هرگز در آن تغییر و تبدیلی ندهیم و شک و تردیدی ننماییم و از سر پیمان خود بر نخیزیم و از خدا و پیامبرش و امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین و امامان دیگر که از صلب علی(ع) به جهان آیند، فرمان بریم.
ای مردم! مقام و منزلتی که حسن و حسین نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان کرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم که این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و پی از من که جدّ ایشانم و بعد از علی(ع)، منصب امامت خواهند داشت.
و (ای مردم!) بگویید: ((در این امر، مطیع خدا و پیامبرش و علی(ع)، و حسنین و امامان پس از ایشانیم. تو (ای پیامبر) در مورد ولایت امیرالمؤمنین از دل و جان با ما عهد و میثاق بستی؛ از کسانی که توفیق مصافحه یافتند به دست، و از آنها که توفیق این کار نیافتند، از زبانشان بیعت گرفتی. پیمان نمودیم که دیگری را به جای این امر نگیریم و دل و جانمان به جانب دیگر روی ننماید. خدا را در این کار شاهد گرفتیم او به شهادت، کافی است و تو نیز (پیامبر) و همچنین همه مطیعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگی را گواه و شاهد این امر کردیم و خدا از هر شاهدی بزرگتر است.))
ای مردم! چه میگویید؟ خداوند، هر آوازی را میشنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانید) آن کس که به راه هدایت رود، به سود خود رفته و آن کس که به گمراهی گراید، تنها به زیان خویش اقدام کرده است. چرا که دست خدا فوق هر دستی و قدرتش برتر از هر قدرتی است.
ای مردم! از خدا بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید و پیمان خود را با علی(ع) امیرالمؤمنین و با حسنین و امامان دیگر که کلمه طیبه باقیهاند، استوار نمایید. هر که در ین امر، مکر پردازد خدایش به هلاکت در افکند و آنکس که بر عهد خود پای فشرده خدایش رحمت کند / فَمَن نَکَثَ فَإِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ.. .¤
ای مردم! آنچه به شما گفتم، باز گویید و بر علی(ع)، با عنوان رسمی امیرالمؤمنین سلام دهید. بگویید: ((پروردگارا دستورت را شنیدیم و اطاعت کردیم تا از مرحمت و مغفرت تو بهرهمند شویم که بازگشت همه به توست)) و بگویید:
((سپاس خدای را که به این امر ما را هدایت و دلالت فرموده و اگر راهنمائیمان نمیکرد، ما، خود، به راه هدایت دست نمییافتیم))
ای مردم! فضایل و امتیازات علی بن ابیطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، که در کتاب خدا نازل شده، بیشتر از آن است که بتوانم در یک جلسه برایتان بر شمرم؛ پس هر کس که از مناقب و فضایل او نزد شما مطلبی گوید، از او بپذیرید.
ای مردم! هر کس از خدا و پیامبر او و از علی(ع) و امامان و پیشوایانی که معرفی کردم، فرمان بَرَد، به رستگاری بزرگی نایل آمده است.
ای مردم! رستگاران، کسانی هستند که در بیعت با علی(ع) و پذیرش ولایت او و در ادای سلام بر وی به عنوان امیرالمؤمنین، مبادرت و سبقت جویند، اینان در بهشتِ نعمتها متنعّم خواهند بود.
ای مردم! سخنی گویید که موجب رضای خدا باشد:
فَإِن تَکفُرُوا أنتُم وَ مَن فِی الأرضِ جَمیعاً فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیئاً ¤.
خداوندا! مردان و زنان با ایمان را بیامرز و کافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستایش، خدای راست که پروردگار جهانیان است.
(در این هنگام مردم، فریاد بر آوردند:)
فرمان خدا و پیامبر خدا را شنیدیم و با دل و زبان و دست مطیع و فرمانبرداریم. چون سخنان پیامبر، تمام شد، مردم بر گرد آن حضرت و امیرالمؤمنین(ع) سخت ازدحام کردند و هرکس میخواست با ایشان، مصافحه و بیعت کند.
گویند نخستین کسی که موفق به مصافحه و بیعت شد، ابوبکر بود و پس از وی عمر و سپس عثمان بیعت کردند و به دنبال ایشان باقی مهاجران و انصار و دیگر مردمان، اقدام به بیعت کردند تا آنگاه که وقت نماز مغرب رسید. پیامبر در آن شب، نماز مغرب و عشا را پیوسته و در یک زمان به جای آورد.
در روایت است که پیامبر (ص) با هر گروه که به عنوان بیعت، مصافحه میکرد، میگفت:
((ألحَمدُ للّهِ الَّذی فَصَّلَنا عَلی جَمیعِ العالَمینَ)).
یعنی: ((ستایش خدای را که ما را بر همه جهانیان امتیاز مرحمت فرمود)).
دانشش بر همه چیز احاطه دارد و حال آنکه او در مقام خوش است و آفریدگان، همگی مقهور قدرت اویند. بزرگی که پیوسته بوده و ستودهای که همیشه خواهد بود. پدید آورنده آسمانهای بلند و گستراننده گستره شدهها و فرمانروای مطلق زمینها و آسمانهاست و بیاندازه پاک و بینهایت پاکیزه است. پروردگار فرشتگان و روحالقدس و نسبت به هر آنچه آفریده، فزونبخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اویند. هر دیدهای را میبیند، و هیچ دیدهای را توان دیدار او نیست.
بزرگوار و بردبار و بخشنده ایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.
در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمیکند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمینماید. به اسرار نهان و به سویداء سینهها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمیافکند.
بر همه اشیاء، محیط و بر همه چیز، چیره و بر هر نیرویی غالب و بر هر کاری تواناست. نیست مانندی برایش و حال آن که او پدید آورنده همه موجودات است از نیستی. جاودانی که به عدل، پایدار است و خدایی جز او نیست. سرافراز و حکیم و والاتر از آنکه به دیدهها مشهود گردد و لیکن او هر دیدهای را در مییابد و بر هر چیز دقیق و آگاه است.
به دیده هیچ بیننده در نیامده تا وصفش ممکن شود و احدی را از چگونگی پیدا و پنهانش آگاهی نیست مگر به همان مقدار که خود (عزّوجلّ) از خویشتن خبر داده است.
و گواهی میدهم: او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.
فرمانش بی مشورت مستشاری جاری و نافذ است و قضا و تقدیرش بی مدد همکاری، بر کائنات حکومت دارد و در تدبیر امر خلقش، هیچ نقص و بی نظمی نیست.
موجودات را بی آنکه نمونهای از پیش داشته باشد، ابتکار و خلقت فرمود و بدون کمک هیچ یاوری آنها را بیافرید و در این هنگامه نه او را رنجی و نه نیازی به چاره سازی بود. به ایجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستی یافتند و (به نور وجودش) آشکار شدند. پس اوست خدایی که معبودی جز او نیست، آن (خدایی) که به صنع خود، اتقان و استواری داد و در مصنوع خود، حسن و زیبایی نهاد. دادگریست که هرگز ستم نکند و بزرگواریست که کلیه امور به او باز میگردد.
و گواهی میدهم اوست که هستی در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هیبتش سر افکنده و تسلیم است.
اوست سلطان سلاطین و مالک همه ملکها و گرداننده افلاک و فرمانروای مهر و ماه که هر یک تا زمانی مقدّر در کار گردشند. اوست که چادر شب بر رخسار روز کشد و شب را در نور روز فراگیر کند که هر یک شتابان در جستجوی یکدیگرند. اوست شکننده ستمکاران و زورگویان و نابود کننده شیاطین پست و پلید.
نه او را ضدّی است و نه شریکی. یکتای بی نیاز است. نه کسی زاده اوست و نه او زاده کسی و نه احدی همتا و مانند وی است معبودی یکتا و پروردگاری ارجمند است هر چه خواهد کند و ارادهاش بر جهان فرمانرواست. او بر هر چیز و به شمار همه چیز آگاه است. مرگ و زندگی، نیازمندی و بی نیازی به اراده او و خنده و گریه و منع و عطا به خواست اوست.
ملک و سلطنت، از آن او و ثنا و ستایش، ویژه او و خیر و نیکی به خواست اوست و اوست که بر هر کاری تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو میبرد و خدایی جز او نیست. خدایی بس ارجمند و بسی بخشاینده. به خواهش بندگان، پاسخ میدهد و صاحب بخشش و عطای بزرگ است. به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پری و آدمی است.
کاری بر او دشوار نیست و ناله فریاد خواهان او را به کاری وادار و ناگزیر نمیسازد به ستوه نیاورد او را اصرار اصرار کنندگان. نگهبان نیکان و توفیق بخش رستگان و سَروَر جهانیان است و آفریدگان را سزد که به هر حال، در خوشی و سختی و در شدت و راحت سپاس او گویند و ستایش او کنند.
و اینک من، در هر دشواری و راحت و در هر سختی و سستی ستایشگر اویم و به او و فرشتگان و فرستادگان و کتب آسمانیش، ایمان دارم.
فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر کار که او را خشنود و راضی سازد، شتابندهام. به قضا و حکمش سر تسلیم دارم و به اطاعت فرمانهایش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم که اوست خداوندی که از حیلهاش، ایمن نتوان نشست با آنکه از ستمش جای هیچ بیم و نگرانی نیست. اعتراف میکنم که بنده اویم و گواهی میدهم که او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را که به من وحی فرموده، به مردم ابلاغ خواهم کرد. مبادا که به سبب مسامحه در انجام وظیفه تبلیغ، کوبه عذاب حق بر من فرود آید، عذابی که هیچ قدرتی را توانایی دفع آن نباشد که چه بزرگ است نیرنگ او.
فرمان الهی
نیست معبودی جز او که دستورم داده و اعلام کرده که: << اگر در ابلاغ آنچه اینک بر تو فرو فرستادهام کوتاهی کنی، در حقیقت ، به هیچ یک از وظایف رسالت و ابلاغ من عمل نکردهای >> و هم او - تبارک و تعالی - حفظ و نگهداری مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمین کرده و او مرا کفایت کنندهای بزرگوار است. و اینک این است آن پیام که بر من نازل فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، یا أیُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَیکَ مِن ربک (فی عَلیٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَک وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ ¤. ای مردم! من در ابلاغ آنچه که بر حق بر من فرو فرستاده است، کوتاهی نکردهام و هم اکنون سبب نزول آن آیه را برایتان باز خواهم گفت: فرشته وحی خدا - جبرئیل u - سه بار بر من فرود آمده و از سوی حق تعالی، پروردگارم، فرمان داد تا در این مکان به پا خیزم و سپید و سیاه مردم را رسماً آگاهی دهم، که علی بن ابیطالب، برادر و وصی و جانشین من و امام پس از من است که نسبتش به من، همان نسبت است که هارون به موسی داشت، با این تفاوت که رسالت به من خاتمه یافته است و بعد از خداوند و رسولش، علی، ولیّ و صاحب اختیار شماست و پیش از این هم خداوند در این مورد آیهای دیگر از قرآن را نازل فرموده:
إنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُم راکِعونَ
علی بن ابیطالب، همان کسی است که نماز به پای داشت و در حال رکوع، به نیازمند، صدقه داده است و او در هر حالی رضای خدا را میجوید.
از جبرئیل u خواستم که از خداوند متعال معافیّت مرا از تبلیغ این مأموریت تقاضا کند؛ ای مردم چون میدانستم که در میان مردم پرهیزگاران، اندک و منافقان، بسیارند و از مفسده جویی گنه آلودگان و نیرنگ بازی آنان که دین اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفتهاند، آگاهی داشتم؛ همانها که خداوند، در قرآن کریم، وصفشان کرده است:
یَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَیسَ فی قُلُوبِهِم وَ یَحسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِندَ اللهِ عَظیمً ¤ هنوز آن آزارها که این گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبردهام، تا آنجا که به دلیل ملازمت و مصاحبت فراوان علی با من و توجهی که به او داشتم، به عیب جویی من برخاستند و مرا زود باور که هر چه میشنود، بیاندیشه میپذیرد، خواندند تا آنکه خداوند عزّوجلّ، این آیه را نازل فرمود:
وَ مِنهُمُ الَّذینَ یُؤذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَیرٌ لَکُم یُؤمِنُ بِاللهِ وَ یُؤمِنُ لِلمُؤمِنینَ
من هم اکنون میتوانم یک یک از این گروه را به نام و نشان، معرفی کنم؛ لیکن به خدا سوگند که من در مورد این افراد بزرگوارانه رفتار کرده و میکنم.
ولی اینها همه خدای را از من راضی نمیسازد مگر آنکه وظیفه خود را در مورد مأموریتی که از آیه شریفه ((یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَیکَ ...)) یافتهام، به انجام برسانم.
ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابیطالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجبالاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزادهای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازمالاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (ع) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.
مؤمن کسی است که به علی (ع) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.
ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار میکنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.
خداوند عزّوجلّ، پروردگار و ولیّ و صاحب اختیار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پیامبرش - محمّد (ص) - همین من که اکنون به پا خاسته و با شما سخن میگویم سپس بعد از من علی(ع) به امر خدا بر شما سمت ولایت و صاحب اختیاری دارد و پس از او امامت و پیشوایی تا روز واپسین و تا آن هنگام که خدا و پیامبرش را دیدار خواهید کرد، در ذرّیه و نسل من که از پشت علی(ع) هستند، قرار خواهد داشت.
جز آنچه خداوند، حلال کرده، حلال نیست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نیست و پروردگار، هر حلال و حرامی را به من معرفی کرده است و من نیز تمام آنچه خداوند از کتاب خود و حلال و حرامش، تعلیم نموده است، به علی(ع) آموختهام.
ای مردم! دانشی نیست که خداوند به من تعلیم نکرده باشد، و من نیز هر چه که تعلیم گرفتهام به علی(ع)، این امام پرهیزگاران و پارسایان آموختهام و دیگر دانشی نیست مگر آنکه به علی(ع) تعلیم کردهام و اوست امام و راهنمای آشکار.
ای مردم! مبادا که نسبت به او راه ضلالت و گمراهی سپرید و مبادا که از او روی برتابید و مبادا که از ولایت و سرپرستی او و از اوامر و فرمانهایش به تکبّر، سر باز زنید. اوست که هادی به حق و نابود کننده باطل است و از نا پسندیدهها بازتان میدارد. اوست که در راه خدا از سرزنش هیچ کس، پروا نمیکند و اوست نخستین کسی که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و جان خویش را فدای رسول الله کرد، در آن هنگامهها که هیچ کس در کنار پیامبر باقی نماند، همچنان از او حمایت کرده و تنها رها ننمود و هم او بود که در آن روزگار که کسی را اندیشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در کنار پیامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت میکرد.
ای مردم! علی را برتر و والاتر از هر کس بدانید که خدایش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولایت او تمکین کنید که خدایش به ولایت بر شما منصوب فرموده است.
ای مردم! علی(ع)، امام و پیشوا از جانب حق تعالی است و خداوند توبه منکران ولایت او را هرگز نخواهد پذیرفت و هرگز آنان را مشمول عنایت و مغفرت خویش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده که با آن کسان که از فرمان علی(ع) سر بپیچند، چنین رفتار کند و پیوسته تا جهان، باقی و روزگار، در کار است، ایشان را در شکنجه و عذابی سخت و توان فرسا معذّب دارد.
پس مبادا که از فرمانش معصیت کنید که به آتشی گرفتار خواهید شد که آدمی و سنگ، هیزم آنند و برای کافران فراهم گردیده است.
ای مردم! همه پیامبران پیشین و رسولان نخستین، مردم را به آمدن من بشارت دادهاند. من، خاتم پیامبران و رسولان خدایم و بر همه خلق آسمانها و زمینها حجّت و برهانم، هر کس در این امر، تردید کند، همچون کفّار جاهلیّت نخستین است و هر کس در سخنی از سخنان من شک نماید، در حقیقت، به تمام سخنان من شک کرده است و چنین کس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.
ای مردم! خداوند متعال با این فضیلتها که بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان کرده است (آری) خدایی جز او نیست و تا جهان، برقرار و روزگار پایدار است در هر حال ستایش و سپاس من، ویژه اوست.
ای مردم! علی(ع) را برتر از همه بدانید که گذشته از من، از هر مرد و زنی، برتر و والاتر است. (بدانید) که خداوند، به خاطر ماست که به جهانیان، روزی میدهد و آفرینش بر پای و برقرار است؛هر آن کس که این سخن مرا انکار کند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.
هان. آگاه باشید که این سخنان را، به یقین، جبرئیل از سوی حق تعالی به من خبر داده و گفته است که: ((هر کس با علی(ع) به عداوت و دشمنی بر خیزد و ولایت و محبت او را در دل نگیرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم کرده است))؛ پس هر کس باید که در کار خود بنگرد که برای فردای خود، چه آماده نموده است؛ پس باید که از مخالفت با علی(ع) سخت بر حذر باشید و مبادا که پس از ثابت قدمی، پایتان بلغزد که خداوند به هر چه کنید، آگاه است.
ای مردم! علی(ع) همان کس است که خدا در کتاب مجید خود، به عنوان ((جنب الله)) از او یاد کرده و از زبان مبتلایان به دوزخ، فرموده است: ((یا حَسرَتا عَلی ما فرَّطتُ فی جَنبِ الله.))
ای مردم! در قرآن به تدبر و تفکر، نظر کنید و در درک و فهم آیات آن بکوشید، و به محکمات آن توجه کنید و از متشابهاتش، پیروی می نمایید.
به خدا سوگند، غیر از این مرد که هم اکنون دست او را گرفته و او را بر کشیدهام هرگز دیگری نیست که بتواند دستورات قرآن را برای شما روشن کند و تفسیر آیات آن را بیان نماید، همین مردی که اکنون بازوی او را گرفتهام و به شما اعلام میکنم که:
هر کس را من مولا و سرپرست و صاحب اختیارم، علی(ع) مولا و سرپرست و صاحب اختیار اوست؛ این مرد، علی بن ابیطالب است، برادر و وصی من است، که فرمان دوستی و ولایت او از جانب حق متعال بر من نازل گردیده است.
ای مردم! علی(ع) و آن پاکان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اکبر است، که هر یک، از دیگری خبر میدهد و هر کدام، دیگری را تأیید و تصدیق میکند؛ میان این دو ثقل و این دو امر گرانقدر، جدایی نخواهند بود تا آنکه، قیامت در کنار حوض، به من برسند. ایشان امنای حق در میان خلق و فرمانروایان او بر روی زمیناند.
به هوش باشید که من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشید که مطلب و مقصود را ابلاغ کردم و به گوش شما رساندم. توضیح دادم که این امر، به دستور خداوند بود و من نیز از سوی او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشید که عنوان (امیرالمؤمنین) بر کسی جز برادر من روا نیست و این سمت و مقام و فرمانروایی بر مسلمانان، پس از من، برای هیچ کس جز وی مجاز و حلال نیست.
معرفی علی بن ابیطالب(ع)
(رسول خدا (ص) در این هنگام، بازوی علی(ع) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا که پاهای وی، محاذی زانوی پیامبر (ص) میرسید و پس از آن، به سخن ادامه داد):
ای مردم! این علی(ع) ، برادر و وصی من و مخزن علم و خلیفه و جانشین من است بر امّت. علی(ع) مفسّر قرآن، کتاب خداست اوست که مردم را به حق دعوت میکند و اوست که به هرچه موجب رضا و خوشنودی خداست، عمل کننده است.
اوست که دشمنان حق، در پیکار و ستیز و به فرمانبرداری و اطاعت از خدا، سخت کوش و باز دارنده مردمان از معاصی و نا فرمانیهاست. اوست خلیفه و جانشین رسول خدا، اوست امیر مؤمنان و پیشوا و هادی خلق خدا. اوست که به امر خدا قاتل ((ناکثین)) و ((قاسطین)) و ((مارقین)) است.
(ای مردم!) آنچه میگویم به فرمان پروردگارم میگویم و این خواست و دستور حق است که هیچ سخنی از او، به دست من تغییر و تبدیل نپذیرد؛ حال میگویم: خداوندا! هرکس که علی(ع) دوست میدارد، دوست بدار و هر کس که با وی دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر کس که علی(ع) انکار کند، لعنت کن و آن کس که پذیرای حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز. خداوندا! اگر اکنون، علی(ع)، ولیّ تو را به خلافت و جانشینی خود معیّن کردم و امری که موجب اگمال دین و اتمام نعمت تو بر این مردم است، بیان کردم، همه و همه به فرمان تو بود اینک تو پسندیدهای برای ایشان و فرمودی: (( وَ مَن یَبتَغِ غَیرَ الإسلامِ دیناً فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فی الآخِر?ِ مِنَ الخاسِرینَ))
خداوندا! تو را گواه میگیرم و کافیست گواهی تو که من به وظایف تبلیغ و رسالت خود عمل کردم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]