سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با سَبُکْ عقل دوستی کند، سَبُک عقلی خود را آشکار کرده است . [امام علی علیه السلام]
 
چهارشنبه 89 خرداد 12 , ساعت 8:49 عصر
 
دخترم دختر نیکو سیرم
قوّت قلبم و نور بصرم

دختر ای جان پدر، سرو روان
هم‌عنان باد تو را، بخت جوان

ای گل گلشن اقبال و صفا
ای همه عاطفه و مهر و وفا

در ادب کوش و فضیلت جو باش
راستی پیشه کن و خوش خو باش

لطف حق باد تو را روز افزون
پا منه از ره عفت بیرون

ای همه حُسن و جمال و فر و هوش
روی چون ماه ز اغیار بپوش

راه شیطان لعین هیچ مپو
نزد بیگانه سخن، نرم مگو

جلوه در کوچه و بازار مکن
فتنه سان خلق، گرفتار مکن

تا توانی ز خَسان، پنهان باش
ادب آموزِ به فرزندان باش

زیور زن نه برلیان و طلاست
زیورش عفت و آزرم و حیاست

شوهر خویش گرامی می‌دار
خاطرش خواه و عزیزش بشمار

بانوان راست به حق، اجر جهاد
گر نمایند دل شوهر شاد

خدمت مام به نیکویی کن
زو پذیرایی و دلجویی کن

مام را حرمت بسیار بود
قلبش از عاطفه سرشار بود

حقّ‌ مادر نتوان کرد ادا
که بود شعبه‌ای از حقّ‌ خدا

مادران راست بس این قدر و مقام
که بهشت است به زیر اقدام

پیش از اسلام زنان خوار بُدند
سخت، محروم و گرفتار بُدند

زندگی‌شان نه چو یک انسان بود
که کم از زندگی حیوان بود

همه در قید اسارت بودند
مانده در تیه جهالت بودند

بهر شوهر نه چو همسر بودند
بلکه چون کلفت و کمتر بودند

دختران را پدران بی باک
می نمودند نهان در دل خاک

پور خطّاب در آن دوره دور
کرد شش دختر خود زنده به گور

نور اسلام چو شد عالمتاب
کرد بیدار، زنان را از خواب

صبح کردند در آفاق جدید
با حقوقی که بر آن نیست مزید

یافت زن از برکات اسلام
حرمت و حشمت و اعزاز تمام

احمد آن شمع سبل ختم رسل
مقتدای همگان هادی کلّ

بهر زن عزت و اکرام آورد
مژده‌ها دادش و پیغام آورد

کرد اعلام که زن انسان است
گوهرش گوهر عالیشان است

ای بسا زن که ز ملیون‌ها مرد
گشت در معرفت و بینش فرد

دارم امید ز حیّ سبحان
گوی سبقت بربایی ز اقران

خواهی ار فوز به جنات و قصور
در عبادت منما هیچ قصور

پدرت را ز وفا یاد نما
روحش از خیر و دعا شاد نما

چنگ بر حبّ پیمبر زن و آل
که فلاح است و نجات از اهوال


منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آبت الله العظمی صافی گلپایگانی

جمعه 89 خرداد 7 , ساعت 5:34 عصر
 
کسی که در قفس غرب استحاله شود/ به پنجه هوس غربیان مچاله شود

در خیابان چهره آرایش مکن/ از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود از روسری بیرون مریز/ در مسیر چشم‌ها افسون مریز

یاد کن از آتش روز معاد/ طره گیسو مده در دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی / فاش‌ترگویم عروسک نیستی

خواهرم ای دختر ایران زمین/ یک نظر عکس شهیدان را ببین

خواهر من این لباس تنگ چیست ؟/ پوشش چسبان رنگارنگ چیست ؟

پوشش زهرا مگر این گونه بود!

خواهرم این قدر طنازی مکن/ با اصول شرع لجبازی مکن

در امور خویش سرگردان نشو/ نو عروس چشم نامردان مشو

پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد/ شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد

پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم/ زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم

هدف دشمن سنگ افکن، پیشانی ماست/ کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست

پدرم گفت گل از رنگ و لعابش پیداست/ زن مؤمنه از طرز حجابش پیداست
 

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 , ساعت 8:58 عصر
 
 شعری از حجةالاسلام مسلم سلیمانی تقدیم به ساحت قدس حضرت حجت بن الحسن المهدی ارواحنا لتراب مقدمه الفداه:

«تنهایی»

بلبل خوش سخنی همچو منِ شیدائی / شد گرفتار قفس با همه آن دانائی

کی تواند بسراید سخن زیبائی / « حاش لله » نباشد به سرش سودائی

چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

 

کس ندارد خبری از دل ما، یار بیا / شده ام در به در و از همه بیزار بیا

نکنم میل به کس و ناکس دوار بیا / ای همه نای و نوایم به شب یلدائی

چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

 

من در این ظلمت شب نور تو را می جویم / ز گل یاسمن و یاس تو را می بویم

حسنِ رویت به همه عالَمیان می گویم / من که باشم که کنم نوکریِ آقائی

چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

 

دل من در گروِ زلفِ به «باد»ت باشد / همه ی عالمیان را که حسادت باشد

دست من بر گره ی «زلف» سعادت باشد / گم شدم در همه اقوال، بگو هر جائی

چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

 

تو کجائی! برت عقده ی دل وا بکنم / شکوه از باغ و گل و بلبل شیدا بکنم

زین بهانه رخ تو سیر تماشا بکنم / همه گویند که تنهائی و لیک با مائی

چه کنم با دل افسرده و این تنهایی

چهارشنبه 89 اردیبهشت 29 , ساعت 1:57 عصر

 

 روزنامه رسالت در پی اظهارات اخیر محمدرضا شجریان در استرالیا سروده یک شاعر را منتشر کرد.

 

روزنامه رسالت ، این اظهارات را  توهین به ملت ایران و همراهی با سران فتنه نامید .

بخشی از ابیات این شعر را می خوانید:


چه فخر می کنی ای تاجر صدا به خودت
که هر چه هست ز لطف خدای سبحان است
ببین که هر که به خود متکی است آخر کار
زباد حادثه چون بیدها پریشان است

***


وطن فروش نمی گویمت که این همه نیست
ولی جفای تو از حد گذشت با مردم
زمانه داور خوبی است عاشقانه بخوان
به سوت و کف نکنی نازنین خودت را گم


***
کجای جنگ تو محکوم کرده ای دشمن
کجا نوشته که صدامیان چو خاشاکند
تو فکر پول بلیت و منافع و کنسرت
چه فهم می کنی آن سینه ها که صد چاکند


***
به هر کجای جهان می روی و می آیی
به روی شانه مردم نشسته ای مطرب
طرب نمای و مزن زخم با زبان نفاق
سکوت کن که تو ساز شکسته ای مطرب


***
چقدر مال و منالت ز انقلاب فزود
حلال چونکه تو سلطان ساز و آوازی
ولی مزن به زبان زخم مردمانت را
مکن به ملت آزاده این همه بازی


سه شنبه 89 اردیبهشت 28 , ساعت 9:10 عصر
 

به گزارش شیعه آنلاین، حجةالاسلام و المسلمین استاد سید «هادى خسروشاهى» سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در واتیکان در مطلبی درباره «اقبال لاهوری» شاعر سرشناس هندوستان می‌نویسد: اقبال با اینکه یک فرد سنی مؤمنی بود، علیرغم فشار محیط و تعصب ناشی از تبلیغات استعمار انگلیس در شبه قاره هند، هرگز گرایشی به سوی این تعصب جاهلی پیدا نکرد.

اقبال مى‌گوید: زنان مسلمان باید سیرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامى رسول خدا(ص) را دستورالعمل و سرمشق خود سازند، به حجاب و عفاف گرایند و از خودنمایى و بى‌بند و بارى زنان غربى احتراز جویند، زیرا زهرا (س) به عنوان دختر و همسر ایده آل و مادر نمونه شایسته هرگونه تقدیر و تحسین است. از اشعار فارسى اقبال در این باره چند بیت ذکر مى‌کنیم:

مریم از یک نسبت عیسى عزیز  ***  از سه نسبت حضرت زهرا(س) عزیز
نور چشم رحمه للعالمین  ***  آن امام اولین و آخرین
آنکه جان در پیکر گیتى  دمید ***  روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى  ***  مرتضى مشکل گشا، شیرخدا
پادشاه و کلبه اى ایوان او  ***  یک حسام و یک زره سامان او
مادر آن مرکز پرگار عشق  ***  مادر آن کاروان سالار عشق
آن یکى شمع شبستان حرم  ***  حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیکار و کین  ***  پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین(ع)  ***  اهل حق حرّیت آموز از حسین(ع)
سیرت فرزندها از امّهات  ***  جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول  ***  مادران را اسوه کامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت  ***  با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش  ***  که رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا  ***  آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى‌نیاز  ***  گوهر افشاندى بدامان نماز
اشک او برچید جبرئیل از زمین  ***  همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست  ***  پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى  ***  سجده ها بر خاک او پاشیدمى

یکشنبه 89 اردیبهشت 26 , ساعت 5:53 عصر
 
غزل مرثیه‌ای از علی انسانی در وصف مصیبت حضرت زهرا (س)؛
 

 حاج علی انسانی، شاعر و مداح پیشکسوت اهل بیت غزل مرثیه‌ای در بیان مصیبت حضرت صدیقه کبری (س) سروده است.


 

گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند
بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند

از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند

از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست
بازو به ناتوانی من گریه می‌کند

گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند
شبنم به باغبانی من گریه می‌کند

در هر قدم نشینم و خیزم میان راه
پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند

گردون، که خود کمان شده با چشم ابرها
بر قامت کمانی من گریه می‌کند

این آبشار نیست که ریزد که چشم کوه
بر چهره‌ خزانی من گریه می‌کند

فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام
بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند


<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ