سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سخنی از سخنان حکمت که مرد مؤمن می شنودـ و به آن عمل کند یا آن را بیاموزد ـ بهتر از عبادت یک سال است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 89 مهر 1 , ساعت 3:21 عصر

 روزنامه رسالت به مناسبت انتشار رساله علمیه[عملیه] آیت‌الله شاهرودی مثنوی بلندی از سروده های شجاع‌الدین ابراهیمی را منتشر کرد.

 در بخشی از این مدیحه آمده است.

...

شیعه را شور فقاهت شد نوید

مرجع دیگر به حوزه شد پدید

لطف دیگر از سوی معبود شد

«شاهرودی» پیر حق «محمود» شد

فیض و فوز حق حواله گشته است

شیخ ما صاحب رساله گشته است


یکشنبه 89 شهریور 28 , ساعت 5:56 عصر
 
من بیان هنرم، یک دل و بس؛ او عیان هنر از سر تا پاست

 خبرگزاری فارس شعر منتشر نشده‌ای از شهریار درباره رهبر معظم انقلاب به همراه دست خط این شاعر را منتشر می‌کند.


خبرگزاری فارس شعر منتشر نشده‌ای از شهریار درباره رهبر انقلاب به همراه دست خط این شاعر را منتشر می‌کند. این شعر به همراه متن تقدیمی شهریار به شرح زیر است:

بر آستان والای آیت الله خامنه‌ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت می‌نمایم.

رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست

راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست

در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست

من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست

او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست

او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست

شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست

تبریز- دوازدهم ذی‌الحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)


پنج شنبه 89 شهریور 4 , ساعت 6:51 عصر
 در شب میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع) و مطابق سنتی سالانه، جمعی از شاعران جوان و پیشکسوت کشورمان افطار را میهمان رهبر معظم انقلاب بودند.

در این ضیافت ادبی پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب و صرف افطار، جلسه شعرخوانی با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس، رییس حوزه هنری، رییس فرهنگستان هنر و حجج اسلام محمدی گلپایگانی و علی‌اکبر رشاد، آقایان علی انسانی، یوسفعلی میرشکاک، علی موسوی گرمارودی و تنی چند از شاعران برجسته کشور برگزار شد.

در این جلسه که برخی شاعران نامی کشور از جمله حمید سبزواری، ساعد باقری و مشفق‌کاشانی غائب بودند، یکی از شاعران خوش قریحه قبل از قرائت غزل خود خطاب به رهبری گفت: «با وجودی که برخی علاقه دارند دوری از شما و نیامدن به این جلسه را به نوعی دوری از نظام عنوان کنند اما اینطور نیست و بسیاری از شاعران بزرگ کشور هر جا که باشند رابطه و علاقه خود را با شما حفظ کرده و می‌کنند و خوب می‌دانند، منش شما به گونه‌ای است که شاعران و هنرمندان را از دامان خود دور نمی‌کنید.»

رهبر انقلاب با تایید سخنان این شاعر، و خواندن این مصرع شعر «از این طرف که منم راه کاروان باز است1» گفتند: دقیقا همین طور است. و بعد در پاسخ به ادامه سخنان این شاعر مبنی بر اینکه دوری برخی شاعران از این مجالس را به معنی بی‌مهری قلمداد نکنید، به مزاح افزودند: این همان دوری و دوستی است...

این شاعر در ادامه این نکته را هم اضافه کرد که انشاء الله آنها که می‌خواهند برخی از شاعران نباشند، نباشند!

اشاره این شاعر مشهور به وجود جریانی است که در صدد مرزبندی میان شاعران انقلاب و حذف برخی شاعران محبوب کشور از فضای ادبی کشور به علت ابراز مواضع شخصی در برخی مسائل سیاسی است.

رهبر معظم انقلاب در این دیدار و پس از شعرخوانی جمعی از شعرا در سخنانی، بر دو نکته تاکید کردند؛ «ایجاد انجمن‌های ادبی برای تقویت بنیان‌های شعری در کشور» که لزوما نیازمند حمایت دستگاه های دولتی نیست و نیازمند همت شاعران و بزرگان ادبی کشور است و «هدایت بودجه‌های فرهنگی در مسیر هنر شعر» که با توجه به توان ادبی و سابقه بی‌نظیر شعری در ایران، می‌تواند بستری برای رشد سایر هنرها نیز باشد.

پنج شنبه 89 مرداد 21 , ساعت 6:7 عصر
 آیت‌الله صافی گلپایگانی در سروده‌ای با عنوان ماه یزدان، فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را گرامی داشت.

در شعر سروده شده از سوی آیت‌الله صافی گلپایگانی آمده است:

در آمد بار دیگر ماه یزدان
به فرّ و شوکت و فیض فراوان

صباح مکرمت گردید طالع
منوّر شد جهان از طلعت آن

بهار توبه و آمرزش آمد
مه ایمان و عید حق پرستان

نسیم مغفرت هر سو وزان است
سحاب مرحمت باشد خروشان

مه روزه است و هنگام عبادت
خوشا حال نکوی روزه داران

در آ در مکتب «صوموا تصحوا»
که در آن می‎شود امراض درمان

هلا بر خود بنازید و ببالید
که ایزد را در این ماهید مهمان

الا ای معصیت کار گرفتار!
که از کردار خود هستی پشیمان

چرا بیگانه‎ای از درگه دوست؟
چرا حال تو زار است و پریشان؟

بنه تاریکی جهل و ضلالت
بیا در پرتو انوار قرآن

مپو زین پس ره شرّ و شقاوت
بیا اندر طریق خیر و احسان

مشو نومید از عفو خداوند
و گر هستی غریق بحر عصیان

بیا در مکتب «توبوا الی الله»
ز قرآن آیه «لاتقنطوا» خوان

جهان را نور رحمت کرده روشن
منوّر شد ز اشراقش دل و جان

مبادا کفر این نعمت نمایید
که نعمت، سلب می‎گردد ز کفران

مبارک ماه و اوقات شریفی است
به لهو و بیهده ضایع مگردان

غنیمت دان دعا و عرض حاجات
نماز و روزه و نیکی به اخوان

به خود آ ای گنه کار نگون حال!
رها کن رشته بیداد و طغیان

بیا با خالق خود آشنا شو
مرو زین بیش، اندر راه شیطان

خدایا! از کرم بر من ببخشای
به رویم باز کن ابواب عرفان

ز ما بر احمد(ص) و آلش تحیّات
فروزان تا بود مهر درخشان


دوشنبه 89 مرداد 4 , ساعت 8:5 عصر

حال من امشب خراب است ساقیا جامی بده            این دل تنگم کباب است ساقیا جامی بده

هرچه می خوانم نمی آید جوابی ای دریغ             شیشه ی عمرم حباب است ساقیا جامی بده

عمر من اندر پی دیروز و فردا می رود                  جرعه ای ما را ، ثواب است ساقیا جامی بده

خاطر معشوق خود را من مکدر کرده ام             رنج و سختی ها ، جواب است ساقیا جامی بده

من «نبوت» را نمی خواهم! که آزارم دهی                 پادشاهی کامیاب است ساقیا جامی بده

در میان ارتش عاشق پرستان من «تک»م               همچو آن افراسیاب است ساقیا جامی بده

نیک اندیشان عالم دُرد نوشان توأند                   غیر این خود یک سراب است ساقیا جامی بده

مسلخ عشق تو اینک از چه خالی مانده است؟            باده ی ما پر ز آب است ساقیا جامی بده

او که خود هر دم برای آمدن تعجیل کند               یعنی باده بی شراب است ساقیا جامی بده

این قلم را تیز کردم همچو شمشیر علی (ع)           خنجرم چون ماهتاب است ساقیا جامی بده

چهره های زردِ افسرده زده آتش به جان                  زندگی ها پرعذاب است ساقیا جامی بده

اینهمه ظلم زمان بینی چرا وا می نهی؟                  یاد ما از «بوتراب» است ساقیا جامی بده

«مسلم» دلخسته گوید با دوصد آزادگی               حال من امشب خراب است ساقیا جامی بده

دوشنبه 89 مرداد 4 , ساعت 6:25 عصر
امیر عاملی از شاعران کشور در سروده‌ای به بحث انتظار می‌پردازد.این سروده بدین شرح است:


ماه کنعانی برون آ‌ از نقاب
تا شود در ملک هستی انقلاب
ای سراپا ناز مستوری چرا؟
چون وصالت هست این دوری چرا؟
آسمانی مرد! ای نور نبی (ص)
ذوالفقار حیدری شور علی (ع)
ای ولی از عاشقان دوری مکن
شوعیان وصل مستوری مکن
در زمان غیبتت ای مهربان
ناله‌ها چون شعله شد بر آسمان
مسجد و محراب آتش می‌زنند
این منافق‌های دون بسکه بدند
بد به ماند بد به عالم می‌کنند
جشن را اندوه و ماتم می‌کنند
چند تایی نخبه نادان هنوز
یار شب گردیده‌اند و خصم روز
روز یعنی نایبت سیدعلی
این چراغ راه دین نور نبی (ص)
با نگاه کینه او را دیده‌اند
از امام و از شما رنجیده‌اند
یا بریدند از شهید و انقلاب
یا که دشمن کشته با گل‌های ناب
آفتاب معرفت مهدی بود
جملگی باشد نود او هست صد
«صد چو پیش آید نود هم پیش ماست»
منتظر بر تو دل درویش ماست
از مریدانت نظر هرگز مگیر
ما مریدیم و شما هستید پیر
پیر راهید ای امام مهربان
زین سخن داند همه کون و مکان
عده‌ای خصمند با ایران ما
یار دشمن کشته خصم جان ما
رفته با بیگانه ساغر می‌زنند
نیشها بر ما و رهبر می‌زنند
رهبر اما مهربانی می‌کند
نام خود را جاودانی می‌کند
ای امام ای آسمان پیمای ما
ای سبب بر شوق و هم غوغای ما
جلوه کن آمد زمان جلوه است
شد زمان امتحان و جلوه است
امتحان کن تا منافق گم شود
امتحان کن تا بینی خوب و بد
ما ولایت را مددکار آمدیم
ما عاشق اوییم آیا ما بدیم؟
نایبت سیدعلی را عاشقیم
دشمن خصم و ولی را عاشقیم
از ولایت تا تو راهی روشن است
هرکسی غیر از ولی اهریمن است
این فقیهان جان فشانی می‌کنند
با خلایق مهربانی می‌کنند
جمله با وحدت به دنبال ولی
رهسپارند با سیدعلی
هست رهبر را به سر عشق شما
ای امام حق عزیز آشنا
یوسف زهرا خریدار توایم
همچنان حلاج بر دار توایم
هرکجا هستی دعایت می‌کنیم
جان نثار ردپایت می‌کنیم

یکشنبه 89 مرداد 3 , ساعت 10:24 صبح



آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان سروده‌ای در وصف امام زمان (عج) منتشر کرده است که ابیات آن به ترتیب با حروف «یا ابا صالح المهدى ادرکنى» آغاز می‌شود.

 متن سروده این مرجع تقلید به شرح ذیل است:

یا ابا صالح المهدى ادرکنى

ى

یا امام العَصر یا کهفَ الاَمان

یا جمال الکَون یا قطبَ الزَّمان

ا

اى ز فیضت ما سِوالله برقرار

وى طفیل هستی‌ات ‌کون و مکان

ا

اى سپهر عدل و مصباحِ یقین

وى جنابت قبله‌ی کرّوبیان

ب

بنده‌ی درگاه تو افلاکیان

ریزه‌خوار خوانِ تو پیر و جوان

ا

اى نگهدارنده‌ی دین خدا

وى پناه و مُنجى مستضعفان

ص

صبر ما زین شام هجران شد تمام

رفت از کف طاقت و تاب و توان

ا

الفراقُ الفراقُ الفراق

الامانُ الامانُ الامان

ل

لا تدعنا فى النوائب الغیاث

ادرک العبد الضعیف المستهان

ح

حجّت‌اللّهى و مصباحِ هدى

ز امر یزدانى به عالم حکمران

ا

آنکه سر بگذاشت بر خاکِ درت

خاک درگاهش بود رشک جنان

ل

لاینال الجنة الّا من یکون

شیعة المهدى امام انس و جان

م

من تو را تا جُسته‌ام حق جُسته‌ام

اى سلیل خاتم پیغمبران

ه

هر که سر برتافت از درگاه تو

گشت محکوم عذاب جاودان

د

در جلال و قدر تو حیران عقول

در بیان مدح تو الکن زبان

ى

یا امینَ الله عَجِّل فى الظّهور

وانْصُرِ الاِسلام بِالنّصرِ العیان

ا

اوفِتاده دین و احکام خدا

شرح و تفسیرش به رأى جاهلان

د

در نظامات و هدایت‌هاى شرع

باب تحریف آمده اندر میان

ر

ریشه‌ی بیداد و نامردى بزن

پُر ز انصاف و عدالت کن جهان

ک

کاخ استکباریان کن منهدم

سرنگون کن رایت وهّابیان

ن

نام آمریکا و روس بلشویک

محو کن با سایر بیگانگان

ى

یا ولىَّ الله «لطفى» را مخواه

بیش از این اندر فراقت خسته جان


یکشنبه 89 تیر 6 , ساعت 5:10 عصر
پاسخ  طنز آیت الله مکارم شیرازی در قالب شعر  به شهید بهشتی در دوران طلبگی

 

 ما 4 نفر با یکدیگر مباحثه می کردیم و گاهی هم برنامه طنز و مزاح پیش می آمد. یادم است شهید بهشتی یک بار شعری درباره فضیلت اصفهان خواندند و من هم که شیرازی بودم و به غیرتم برخورد، شعری درباره فضیلت شیراز گفتم...

به گزارش خبرآنلاین، شبکه اول سیما، چهارم تیرماه، برنامه مستندی در خصوص حیات علمی شهید بهشتی در حوزه علمیه قم پخش کرد که مباحث جدید و شیرینی در این برنامه پخش شد.

در این مستند علاوه بر پخش صدای شهید بهشتی در دوران جوانی، با هم مباحثه‌ای های ایشان نیز گفتگوهایی انجام شده بود.
آیت الله مکارم شیرازی در این مستند درباره آشنایی با شهید بهشتی گفت: معمولا کسانی که در کلاس درس شرکت می کردند یکدیگر را می شناختند و هر کدام به دنبال افرادی بودند که با آنها تناسب روحی داشته باشند تا با یکدیگر مباحثه کنند. ما هم همفکر بودیم و یکدیگر را برای مباحثه انتخاب کردیم و آنجا بود که ایشان را شناختم. امام موسی صدر هم در همان کلاس ما شرکت می کرد و ایشان را هم شناختیم و با آقای شبیری زنجانی که الان از مراجع تقلید هستند همه با هم هم دوره و هم کلاس بودیم.

بنابراین گزارش این مرجع تقلید اضافه کرد: ما 4 نفر با یکدیگر مباحثه می کردیم و مدتی بر این منوال گذشت. گاهی هم برنامه طنز و مزاح پیش می آمد. یادم است ایشان یک بار شعری درباره فضیلت اصفهان خواندند و من هم که شیرازی بودم و به غیرتم برخورد، شعری درباره فضیلت شیراز گفتم. مضمون شعر آیت الله بهشتی این بود که این که می گویند اصفهان، نصف جهان است؛ این شوخی است و باید بگویند تمام جهان و از این زاینده رود ما همه جهان آباد شده است.... روی اصفهان و نصف جهان و زاینده رود خیلی تاکید داشتند و من نیز این شعر را گفتم:

«ای که دم از وصف سپاهان زدی
سنگ جفا بر دل یاران زدی
رو بنگر ساحت شیراز ما
آن وطن پر نعم و ناز ما
رو بنگر بلبل دستان ما
بر سر هر گل به گلستان ما
قطره ای از رکنی آباد ما
رو بنما نوش و بکن یاد ما
تا رود از یاد تو زاینده رود
زان همه اوصاف که بود و نبود»

به گزارش خبر، در بخش دیگری از این برنامه هم بخشی از گفتگوی آیت الله موسوی اردبیلی پخش شد، او نیز درباره شهید بهشتی گفت: هر کجا صحبت از مباحث جدی بود شهید بهشتی در آن شرکت داشت. با آن صدای بمش وقتی هم که صحبت می کرد تند و بلند صحبت می کرد و شبیه فریاد بود و همه افرادی که اطراف وی بودند متوجه صحبت هایش می شدند. بحث کردن با او مقداری مشکل بود بخاطر اینکه سرعت انتقال بالایی داشت تا طرف حرفش را می خواست بزند او حرف را می فهمید و جواب می داد لذا بهشتی را در مدت بسیار کم در قم شناختند و من هم او را از همان روزهای اول ورود به حوزه او را شناختم. 


جمعه 89 تیر 4 , ساعت 6:4 عصر


در گل و لای سیاه قعر هور
می درخشد تا ابد یک کوه نور
تا نباشد نور در هور سیاه
کی کند رهرو ز معبرها عبور

"رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی"
عاشقی محزون و محجوب و صبور
بیست سال از غربت و هجرت گذشت
گرچه بی سر باز گشتی با غرور

هور تو چون عمق چاه یوسف است
هر چه مانی بیشتر یابی حضور
"سر به زیر"واقعی الحق تویی
سمبل مردان نستوه و غیور

چهارشنبه 89 خرداد 12 , ساعت 8:53 عصر
 شاعران معاصر اشعار زیبایی در مدح حضرت فاطمه زهرا (س) سروده‌اند.

به مناسب میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) چند نمونه از اشعاری که شاعران معاصران درباره این بانو سروده‌اند را در زیر می‌خوانید.

* میلاد حضرت زهرا/ مشفق کاشانی

ابر کرامت، از چشمه نور
اخترفشان گشت، از بام افلاک
جنبید دریا، در جوی زمزم
جوشید کوثر، از دامن خاک

هستی گل آذین، در رهگذارش
گیتی معطر، از خاک کویش
آیینه و آب، تعبیر خلقش
آیات رحمت، تفسیر خویش

پاکی سرشته‌ست، در فطرت او
قرآن گواه است، بر عصمت او
مهر نبوت، ماه ولایت
تابان شب و روز، از طلعت او

ای زن به اخلاص، در راه او باش
گر راه جویی، او رهبر توست
گنجینه لطف، آن آیت حق
فرزند احمد پیغمبر توست!

بنگر که عالم در شور و غوغاست
میلاد زهرا، میلاد زهراست


* یا زهرا/ عباس پراتی‌پور

داغت آتش زده بر جان و تنم یا زهرا
شعله‌ها سرکشد از پیرهنم یا زهرا

از غم مرگ تو داغی که مرا گشته نصیب
آتش افروخته در جان و تنم یا زهرا

بعد فقدان تو ای نوگل گلزار وجود
سیر از گردش باغ و چمنم یا زهرا

شامگاهان به سر قبر تو با حال پریش
همدم ناله و درد و محنم یا زهرا

نونهالان تو حیران و پریشان و خموش
بی‌تو خاموش شده انجمنم یا زهرا

یک طرف ناله زینب زدلم برده قرار
یک طرف اشک حسین و حسنم یا زهرا

یاد آن پهلوی بشکسته و رخسار کبود
به نظر آورم و دم نزنم یا زهرا

رفتی و بی تو شدم یکه و تنها و غریب
چه کنم؟ بی تو غریب وطنم یا زهرا

همدم ناله من چاه بیابان شده است
محرمی نیست که گویم سخنم یا زهرا

در غمت با دل بشکسته «براتی» گوید
داغت آتش زده بر جان و تنم یا زهرا


* غزل بقیع/ غلامرضا کافی

نفسی به خون جگر زدم که لبی به مرثیه واکنم
به ضریح گم شده سرنهم، شب خویش وقف دعا کنم

نه ملازمی و نه همدمی مگر آنکه در شب بی‌کسی
چو شهید کوفه به چاه غم، پر و بال گریه رها کنم

به خدا که شمع شکسته‌ای به بقیع جان من آورید
که به آستانه «مجتبی» همه زخم کهنه دوا کنم

غم «مجتبی» کشدم به خون که غریب خانه خویش بود
و من این ترانه غرق خون به کدام واژه ادا کنم

من و حضرت تو شکسته دل که اگر عدو زندت به تیر
به فدای پیکر پاک تو دل خویش نذر بلا کنم

اگر از غم تو نفس زنم، همه اشک و آتش و خون شدم
بکشم به خون همه را چنان که مدینه، کرب و بلا کنم

تو به خلق و خلقت احمدی، تو صور آل محمدی
غم کربلای دگر شود چو زبان به زخم تو واکنم

تو جگر دریده‌ای و غمین، من و داغ لحظه آخرین
به چه روی زینب (س) خسته را به عیادت تو صدا کنم

نه شهید فتنه اشعثی که تو خود بهانه مبعثی
و من بریده زبان که‌ام که ثنای تو به سزا کنم؟

منم آن که درد سرآمدم، که مرید آل محمدم
به سخاوت حسنم که جان به فدای آل عبا کنم


* هجده تپش/ نادر بختیاری

فاطمه (س) یک زن آسمانی‌ست
در زمین بودنش بی‌سبب نیست
گرچه هجده تپش، بین ما زیست
جز خدا کس نداند که او کیست

اوست گوهر، تو دنیاقیاسی
دم مزن گر جواهرشناسی

ارزش عشق را با چه سنجند؟
عقلیون از دل آیا چه سنجند؟
قطره‌بینان ز دریا چه سنجند؟
خارها قدر گل را چه سنجند؟

ریشه عشق در خاک زهرا (س) است
غنچه تا حشر، غمناک زهراست

شبنم از چشم زهرا (س) فرو ریخت
سیل شد، هستی ما فرو ریخت

بس که باران غم‌ها فرو ریخت
عاقبت سقف دنیا فرو ریخت

بود در وحشت بی‌شکیبان
فاطمه (س) جان پناه غریبان

رو به هر سو کنیم اوست آن‌جا
مأمن شیر و آهوست آنجا

عاشقان، غیرمعشوق، جویند؟
عشق را بین مخلوق، جویند؟

ما نبینیم در کوه و صحرا
غیر زهرا و زهرا و زهرا (س)

چشم ظاهر، اگر کور گردد
باطن، آیینه نور گردد

صد تپش، شور، در سینه افتاد
عکس زهرا (س) در آیینه افتاد

گر به خورشید ما بنگری راست
محو در حق شوی، بی کم و کاست

فاطمه (س) شمس مردان حق است
رهبر رهنوردان حق است

نقش زد دل، به خط دقیقم
ذکر یا فاطمه (س) بر عقیقم

نام او، زینت راستین است
دست موسی (ع) در این آستین است

معجز از عشق زهرا (س) طلب کن
زندگی از مسیحا (ع) طلب کن

مرده بودم، مرا زنده کرد او
وز غم عشق، آکنده کرد او

نزد زهرا چو من بنده گشتم
تیز، چون تیغ برنده گشتم

باز توفان صحراست در من
شور و غوغای زهرا(س) ست در من

ریگ در ریگ دشت خیالم
داغ زهرا (س) ست باید بنالم

دست الفاظ، هر چند خالی‌ست
فاطمه (س) معنی لایزالی‌ست

آه، زهرا (س)! که مظلوم مایی
پرده عدل، کی می‌گشایی؟

در حجابیم و تیغ عدالت
نزد زهرا (س) ست ما در جهالت

صبح دانایی، آنگه که آید
بانوی روشنی را ستاید

مدح زهرا (س) ز مهدی (عج) ست اولی
عشق را غیر ازین چیست اولی؟

منتقم از فدک پرسد آن روز
شرح زخم و نمک پرسد آن روز

گوید: ای مردم جرم و جیفه!
سهم زهرا (س) چه بود از سقیفه؟

دل شکستید ازو، گریه، خون شد
جان عالم ز پیکر برون شد...


* سوره نگاه آشنا/ ابوالقاسم حیسنجانی

از نگاه آسمانیان
در درازنای شب
دانه دانه، شبنم نهفته می‌چکد
از فراخنای سینه‌ قبیله‌ خدا
قصه‌ نگفته می‌چکد
نامه‌ حضوری خدا
در تمام لحظه‌ها
با تمام ذره‌ها
همره کلام خوشه‌ها
شکوه‌ها
قیام‌ها
سلام‌ها
جوانه می‌زند
نامه‌ حضوری مضاعف قلوب
ریشه‌ نگاه آشنا
با نگاه باد و برق و ابر،
آب و رویش جوانه‌ نظاره
خوانده می‌شود
جوشش گیاه
کوله‌بار راه
مویه‌های نور
بر درخت باور سحر
با تصاعد ستاره،
وزن می‌شود
وزن یک نگاه آشنا،
با زمین و آسمان،
برابر است!
وزن یک نگاه مهربان،
از ستاره،
برتر است!
آیه می‌تراود از نگاه آشنا؛
خوشه خوشه نور
در کرانه حضور،
بر بسیط ارتفاع معرفت
ستاره می‌شود
از ستاره سحر بپرس:
معنی کلام را،
وزن یک سلام را!
فاطمه: حضور بی‌نهایت خدا

وزن شعر،
غنچه ‌سحر
وزن نور
عطر او،
نوازش نسیم
ذکر او، نیایش حضور؛
یاد او،
بهانه‌ فغان:
ـ سر به دامن سحر،
گریه بی‌امان!

دختر رسول،
مادر پدر:
ـ قله‌ی کرامت بشر
تک سوار نور،
بر براق برق؛
سوره‌ رهایی بشر
سیرت نهایی زمین
ارتفاع خاک
انفجار فجر!
فاطمه:
عبور خاکی جرقه‌ نگاه بی‌کرانه خدا
غربت حضور آسمانی زمین
مقصد نگاه نوریان
نقطه‌ تمرکز جهان
نقطه‌ تلاقی اشعه‌ نگاه بی‌کران
دامن اشاره‌اش:
عفت عروج کهکشان
مشرق شرافت مدام
معنی قیام او:
کرانه‌ عروج
حاصل کلام او:
کرامت بشر،
مویه‌ تکامل نظر

همسر علی:
ـ امام بی‌نهایت یقین ـ
ریشه‌ مدام شاخسار قسط
معنی عدالت زمین
وزنه‌ شرافت سحر
رکعت نهایت نماز راستین!
فاطمه:
تلاوت اشاره‌ خدا
چشمه‌ نگاه آسمان
سوره‌ تکامل بشر،
کوثر کتاب آسمانی خبر

همسر امامت بلند آفتاب:
ـ شاهد شهید راه،
خون جاری خدا
در رگ زمین

انعطاف صاعفه
در تلاقی سحاب واقعه
نرمی فرشته، در تن بشر
اصطکاک نور!

رد پای یاد فاطمه
ـ کوثر تلاوت بیان ـ :
وزن بوی یاس
وزن راه شب
رد پای غربت غریب راهیان شب
وزن چشمک ستاره،
با زمین؛
وزن معنی عبور
رد پا راهی حضور

رد پای نور!
فاطمه: نگاه قله‌ سحر،
در عبور خاکی بشر؛
مادر جوانه‌های منجلی
مادر قیام!
مادر حسن:
امام حُسن
غربت ضمیر نور
آسمان زخمی زمین
داغ بی‌نشانه‌ زبان زخم؛
غیبت حضور
صبر انفجار!

فاطمه:
عبور بی‌نهایت، از کنار صفر
عفت پرنده فلق
شرق انبساط نور،
اشتیاق روز
فاطمه:
زبان نور،
انعطاف خوشه با نسیم

رویش ضمیر نسترن
فهم ارتفاع شوق
حجم باور گیاه
کوله بار راه
جوهر تبلور بلور
ارتباط معنی حضور!

در طنین یاد فاطمه
ـ بوی اشتیاق جویبار مهر؛
جوی پر شتاب نور،
در عبور باور سحر ـ :
وزن، وزن درد
نی‌نوای خون؛
ردپای خونی زمین
رد پای خون!

وزن ارتفاع قوس رنج
در حضور جهل بی شمار:
ـ یک جهان کتاب عدل
یک جهان مدار
یک یگانه مرد
ـ در حضور چشم فاطمه ـ
مانده در غبار؛
درد، روی درد
ظلم، بی شمار!

آبشار اشک
ـ جاری از بلند حزن کوهسار
در هجوم درد آتشین:
داغ غربت ستاره در زمین،
تازیانه در کف دروغ آشکار؛
یورش نهایت ستم،
رقص بردگی ماندگار
حبس زندگی
ارتفاع درد!
مصحف کلام فاطمه
جام بی‌نهایت علوم
جام یک نگاه آشنا
راه بی‌نهایت عبور،
راه اعتبار!
آیه می‌تراود از نگاه فاطمه
حجم آسمانی نگاه،
کوثر بلوغ ارتفاع بی‌کران،
در حضور آیه مباهله!
مرکز مدار رویش دعا
ـ سوره نگاه آشنا ـ
در حدیث اشنایی «کساء»
محضر حضور انفجار
سوره‌‌ی فلق،
انفجار راز!
معنی نماز...

فاطمه: قبله‌ نجابت قبیله‌ی شرف؛
شم، ناتوان
در نگاه چشمه‌سار حسن؛
آینه، برابر حضور
نور، روی نور
پله‌های نور،
چهره‌ خدا!
انعکاس سجده، در زمان
مادر ستاره‌ زمین:
شعاع انعکاس خون
کلام انتشار کربلا
زینت پدر!

مادر امام خون: طلوع انفجار کربلا
مؤلف کتاب خون

چشمه تعالی خبر
در قیام قامت‌رسای نینوا
آفتاب خون!

فاطمه (س)
مرور عشرق، در زمین؛
هیأت نهایت بشر،
قامت قیامت خبر؛
سطر ارتفاع آفتاب،
منزل زبان آسمان

دیدگان عرش،
ترجمان آسمانی زمین؛
ارتباط خاک با خدا
ریزش کرامت از بلند آبشار نور
اتصال سجده با قیام،
رویش تمام!


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ