سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار نیکی کند، برادرانش دوستش خواهندداشت . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 اردیبهشت 19 , ساعت 12:18 عصر

از یه لره می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر لر احتیاجه می گه 3 نفر می گن چرا 3 نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون ، لامپ رو میگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو میچرخونن

 رشتیه با خودش خودکار می برده حموم.ازش می پرسند:چرا با خودت خودکار میبری؟میگه:هرجای بدنم رو که می شورم با خودکار علامت میزنم!

آمعدلی در خونشو رنگ می کنه بچه هاش گم میشن!

ماسن یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ ماسن میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

پلیس به غضنفر: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! «
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!

رشتیه گاو داری میزنه مامور بهداشت میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : آت اشغال
مامور کلی جریمش میکنه.
ساله بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : جوجه کباب  ,پیتزا . باز یارو جریمش میکنه.
سال بعد میاد میگه به گاوات چی میدی ؟ میگه : والا هر روز صبح بهشون 1000 تومن میدم هر چی دوست دارن بخرن بخورن !

آمعدلی مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌ تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!

آمعدلی دو تا بلوک سیمانی رو گذاشته بوده رو دوشش،‌ داشته می‌برده بالای ساختمون. صاحب‌کارش بهش میگه: تو که فرقون داری،‌ چرا اینا رو میگذاری رو کولت؟! آمعدلی میگه: ایلده ‌اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذیت می‌کرد!

یک روز ماسن میره نارنگی بخره اسم نارنگی یادش نمی یاد بعد می گه آقا به من 2کیلو پرتقال کم باد بده

آمعدلی میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتی

امعدلی تو اتوبوس میگوزه همه میخندن میگه اگه میدونستم اینقدر خوشحال میشین میریدم واستون

ماسن میخواسته یک کبریت رو روشن کنه، هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد

یک روز یک آمعدلی می ره دستشویی بهش خبر میدن آب داره قطع می شه اونم هول می شه اول خودش می شوره بعد می رینه



لیست کل یادداشت های این وبلاگ