چهارشنبه 89 اردیبهشت 22 , ساعت 8:33 عصر
«پدرم، علامه جعفری هر هفته تفسیر نهجالبلاغه را میپیچید توی یک بقچه و با هم راه میافتادیم، پای پیاده خیابان خیام. میآمدیم بالا توی خیابان قیام. چاپخانه حیدری، نرسیده به کوچه حاجنایب، پدرم کارهای تازه را میداد و چاپهای دیروز را میگرفت. همانجا توی چاپخانه آقای حیدری که حالا مرحوم شدهاند، مینشستند و تصحیح میکردند.
بعد که کار تمام میشد همه این راه را تا خیابان خراسان پیاده برمیگشتیم. پدرم خرید خانه میکردند. نان تازه میخریدند. اینها برایم لذتی داشت که تا پایان عمر فراموش نمیکنم.»
به نوشته «تهران امروز»، علیرضا جعفری، فرزند علامه جعفری نشسته در خانه استاد و با صورتی که با پدرش مو نمیزند، خاطرات بچگیها را همراه با پدرمرور میکند. با افسوس از محله بچگیهایش حرف میزند. محلهای که به قول خودش جای انسانهای با کرامت و متدین بود و تجربه زندگی در آن هرگز تکرار نشده است.
خانه قبلی در میدان خراسان چه شکلی بود؟
یک، دو، سه... هفت، خانه هفت تا اتاق داشت. از آن خانههایی که دور تا دورش اتاق هست و یک حوض وسط حیاط. یادش بخیر. خیلی باصفا بود. پدرم علاقه خاصی به آن خانه داشت. خانه یک آبانبار بزرگ داشت که بعدها خشک شد. آن آبانبار شده انبار کتاب تابستانهای تهران که هوا گرم میشد و هنوز کولر نیامده بود، پدرم میرفتند توی آن زیرزمین میخوابیدند.
خانه قبلی در محلهای معروف به دارالمومنین قرار داشت. آن محله صفایی داشت. بنا و عمله بدون وضو آجر روی آجر نمیگذاشتند. همین بود که آدمهای بزرگ و پر از کرامتی از آن محلهها پا میگرفتند. هنوز هم ماهی یکبار به این محله سر میزنم و در مسجدش نماز میخوانم.
بیشتر فعالیتهای علمی پدر در همان خانه خیابان خراسان انجام شده؟
بله، مهمترین کارهای علمی پدرم در همین خانه خیابان خراسان تالیف شده، خانه پربرکتی بود. همسایهها مدام برای حل مشکل یا احوالپرسی به دیدن پدر میآمدند و گاهی او گرفتاریها و اختلافاتشان را رفع و رجوع میکرد.
مثال بزنید. مثلا چطوری با همسایهها دمخور بود؟
مثلا همسایهها میخواستند عروسی بگیرند ما خانه را در اختیارشان قرار میدادیم. پدرم با کاسبهای محل خیلی جور بود. یک بقالی سر کوچه داشتیم به اسم حسینآقا انتظاری و اینقدر به پدرم علاقه داشت که هر وقت من را میدید گریه میکرد و اظهار دلتنگی برای پدرم.
خانه را در چه سالی تخریب کردند؟
ما حدود سال 64 از آن خانه آمدیم و حدود سال 75 تخریب شد. مادرم مریض شد و گفتند که باید در جای مناسبتری از لحاظ آبوهوا زندگی کند. اول پیشنهاد دادند که به مناطق شمال شهر برویم، پدرم قبول نکردند. آمدیم اینجا. آیتالله کاشانی. وقتی ما آمدیم این دو و برها همه زمین بود و باغ. همهجا سرسبز. بعد کمکم باغها از بین رفت و آپارتمانسازی شد.
رفتوآمدش در محله چه ایامی از سال پررنگتر میشد؟
در محله ما هیات حاج اسدالله ریسمانچی برقرار بود. پدرم در مجلس آنها وقت محرم شرکت میکرد. یک هیاتی هم بود در محله آبمنگول، هیات نجفیهای مقیم تهران. یک مداح داشت به اسم حاجآقا ترجمان. پدرم بهخاطر خاطراتی که در نجف داشت، دو، سه بار در ایام محرم ما را میبردند این هیات تا برایشان تجدیدخاطره شود. بهخصوص که عزاداری عربها حال و هوای خاص خودش را دارد.
ظاهرا شما قبل از خانه میدان خراسان، خانه دیگری هم در تهران داشتید؟
قبل از اینکه بیاییم اینجا خانهای داشتیم نرسیده به چهارراه گلوبندک به سمت میدان شاپور، بنبست جعفری که هنوز هم گاهی اوقات خواهرهایم به آنجا سر میزنند، انگار شده انبار کفش اما تخریب نشده است.
خانه تبریز در چه وضعیتی است؟
بله، خانهای هم در تبریز داشتند البته این خانه خیلی قدیمی شده و در حال تخریب است. من چند بار مراجعه کردم به شهرداری، استانداری و میراث فرهنگی برای سر و سامان دادن به خانه که گفتند برای این کار پول نداریم. عمده کارها و فعالیتهایشان در همان خانه انجام میشد. ملاقات با اهالی محل، دانشجویان، مهمانهای خارجی از یکطرف، تمام مطالعات و نوشتههایشان هم در همان خانه بود. البته پدر بخشی از فعالیتها و سخنرانیهایشان را بیرون منزل انجام میدادند.
انگار شما خیلی همراه پدرتان در محله میگشتید؟
با پدرم میرفتیم حمام عمومی، وقتی هنوز حمام در خانهها رایج نشده بود. میرفتیم مسجد محمدی گاهی نماز مغرب و عشاء را همانجا میخواندند. پدرم پنج ریال پول توجیبی به ما میدادند و نمیپرسیدند که با پول توجیبی چه کار کردهاید.
بعد که کار تمام میشد همه این راه را تا خیابان خراسان پیاده برمیگشتیم. پدرم خرید خانه میکردند. نان تازه میخریدند. اینها برایم لذتی داشت که تا پایان عمر فراموش نمیکنم.»
به نوشته «تهران امروز»، علیرضا جعفری، فرزند علامه جعفری نشسته در خانه استاد و با صورتی که با پدرش مو نمیزند، خاطرات بچگیها را همراه با پدرمرور میکند. با افسوس از محله بچگیهایش حرف میزند. محلهای که به قول خودش جای انسانهای با کرامت و متدین بود و تجربه زندگی در آن هرگز تکرار نشده است.
خانه قبلی در میدان خراسان چه شکلی بود؟
یک، دو، سه... هفت، خانه هفت تا اتاق داشت. از آن خانههایی که دور تا دورش اتاق هست و یک حوض وسط حیاط. یادش بخیر. خیلی باصفا بود. پدرم علاقه خاصی به آن خانه داشت. خانه یک آبانبار بزرگ داشت که بعدها خشک شد. آن آبانبار شده انبار کتاب تابستانهای تهران که هوا گرم میشد و هنوز کولر نیامده بود، پدرم میرفتند توی آن زیرزمین میخوابیدند.
خانه قبلی در محلهای معروف به دارالمومنین قرار داشت. آن محله صفایی داشت. بنا و عمله بدون وضو آجر روی آجر نمیگذاشتند. همین بود که آدمهای بزرگ و پر از کرامتی از آن محلهها پا میگرفتند. هنوز هم ماهی یکبار به این محله سر میزنم و در مسجدش نماز میخوانم.
بیشتر فعالیتهای علمی پدر در همان خانه خیابان خراسان انجام شده؟
بله، مهمترین کارهای علمی پدرم در همین خانه خیابان خراسان تالیف شده، خانه پربرکتی بود. همسایهها مدام برای حل مشکل یا احوالپرسی به دیدن پدر میآمدند و گاهی او گرفتاریها و اختلافاتشان را رفع و رجوع میکرد.
مثال بزنید. مثلا چطوری با همسایهها دمخور بود؟
مثلا همسایهها میخواستند عروسی بگیرند ما خانه را در اختیارشان قرار میدادیم. پدرم با کاسبهای محل خیلی جور بود. یک بقالی سر کوچه داشتیم به اسم حسینآقا انتظاری و اینقدر به پدرم علاقه داشت که هر وقت من را میدید گریه میکرد و اظهار دلتنگی برای پدرم.
خانه را در چه سالی تخریب کردند؟
ما حدود سال 64 از آن خانه آمدیم و حدود سال 75 تخریب شد. مادرم مریض شد و گفتند که باید در جای مناسبتری از لحاظ آبوهوا زندگی کند. اول پیشنهاد دادند که به مناطق شمال شهر برویم، پدرم قبول نکردند. آمدیم اینجا. آیتالله کاشانی. وقتی ما آمدیم این دو و برها همه زمین بود و باغ. همهجا سرسبز. بعد کمکم باغها از بین رفت و آپارتمانسازی شد.
رفتوآمدش در محله چه ایامی از سال پررنگتر میشد؟
در محله ما هیات حاج اسدالله ریسمانچی برقرار بود. پدرم در مجلس آنها وقت محرم شرکت میکرد. یک هیاتی هم بود در محله آبمنگول، هیات نجفیهای مقیم تهران. یک مداح داشت به اسم حاجآقا ترجمان. پدرم بهخاطر خاطراتی که در نجف داشت، دو، سه بار در ایام محرم ما را میبردند این هیات تا برایشان تجدیدخاطره شود. بهخصوص که عزاداری عربها حال و هوای خاص خودش را دارد.
ظاهرا شما قبل از خانه میدان خراسان، خانه دیگری هم در تهران داشتید؟
قبل از اینکه بیاییم اینجا خانهای داشتیم نرسیده به چهارراه گلوبندک به سمت میدان شاپور، بنبست جعفری که هنوز هم گاهی اوقات خواهرهایم به آنجا سر میزنند، انگار شده انبار کفش اما تخریب نشده است.
خانه تبریز در چه وضعیتی است؟
بله، خانهای هم در تبریز داشتند البته این خانه خیلی قدیمی شده و در حال تخریب است. من چند بار مراجعه کردم به شهرداری، استانداری و میراث فرهنگی برای سر و سامان دادن به خانه که گفتند برای این کار پول نداریم. عمده کارها و فعالیتهایشان در همان خانه انجام میشد. ملاقات با اهالی محل، دانشجویان، مهمانهای خارجی از یکطرف، تمام مطالعات و نوشتههایشان هم در همان خانه بود. البته پدر بخشی از فعالیتها و سخنرانیهایشان را بیرون منزل انجام میدادند.
انگار شما خیلی همراه پدرتان در محله میگشتید؟
با پدرم میرفتیم حمام عمومی، وقتی هنوز حمام در خانهها رایج نشده بود. میرفتیم مسجد محمدی گاهی نماز مغرب و عشاء را همانجا میخواندند. پدرم پنج ریال پول توجیبی به ما میدادند و نمیپرسیدند که با پول توجیبی چه کار کردهاید.
نوشته شده توسط علیرضا بهادرنژاد خسروشاهی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
آیا الان وقت مردن نیست؟
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]